احساس تنهایی در کودکان، تیغ دو لبه اینترنت
یتیم اینترنتی برای کودکانی استفاده میشود که در دنیای مدرن امروزی، با وجود حضور والدین و تمام امکانات، اما به شدت احساس تنهایی میکنند.
کاش یک گیگ اینترنت بودم نه یک کودک. کاش من هم یک گیگ اینترنت پر سرعت بودم تا هر از گاهی دستان پر مهر پدر و مادرم را لمس میکردم، مرا با حرص و ولع وصف ناشدنی در آغوش میکشیدند و شبها در بغلشان میخوابیدم، اما افسوس که انسان هستم و یک کودک!!!! یتیم اینترنتی کودکانی هستند که والدینشان به حدی در باتلاق عمیق فضای مجازی غرق شدهاند که فرصت جزئیترین تعامل را با آنها ندارند و به شدت احساس تنهایی و طرد شدن میکنند.پس، لطفا مواظب باشید کودکانتان، یتیم اینترنتی نشوند.
قبلا وقتی از اصطلاح یتیم استفاده میشد ناخودآگاه کودکانی سیاه بخت، فقیر و بیچاره در اذهان تداعی میشد که از شانس بدشان مادر یا پدر خود را از دست داده بودند و شدیداً از کمبود عاطفه، رنج میبردند و فردی درجه دوم از بستگان (عمو، عمه، دایی و…) حضانت تربیت و پرورش کودک را بر عهده میگرفتند. این کودکان در اغلب مواقع به دلیل الگوهای فرهنگی و اجتماعی بکر، یکدست، یکپارچه و همگن در جامعه و از طرف دیگر حساسیت و احساس مسئولیت فرد مراقبت کننده، به ندرت دچار خلاءهای روانی، عاطفی، اجتماعی و فرهنگی میشدند و تقریبا مثل بقیه کودکان همسن و سال خود مراحل رشد روانی، جسمانی و اجتماعی را طی میکردند.
اما امروزه دیگر وقتی اصطلاح یتیم بکار برده میشود، گاهی اوقات متفاوت از آن چیزی است که قبلا استفاده میشد. همانطور که در دنیای معاصر، بسیاری از اصطلاحات و مفاهیم، معانی دیگری یافته اند، واژه یتیم هم از این گردباد تغییرات بدقواره، شکل و شمایل دیگری به خود گرفته است.
یتیم اینترنتی برای کودکانی استفاده میشود که در دنیای مدرن امروزی، با وجود حضور والدین و تمام امکانات رفاهی و آسایش روز افزون و با وجود شبکه ارتباطی گسترده و در دسترس، اما به شدت احساس تنهایی و طردشدگی میکنند.
آری، امروزه در بسیاری از خانواده ها با کودکانی برخورد میکنیم که یتیم اینترنتی به حساب می آیند و با وجود والدینی تحصیلکرده، باکلاستر از اروپاییها!، اوپن مایند! و آپدیتِ آندرویدی! اما به شدت احساس تنهایی، خلاء عاطفی و انزوا میکنند و یتیم اینترنتی به حساب می آیند. این کودکان با وجود اینکه شبحِ جسمِ مسکوتِ کلیکگر پدران و مادران خود را در محیط خانه احساس میکنند، اما ابراز میدارند که در ۲۴ ساعت گذشته یکبار هم شاهد تعامل خود با والدین یا پدر و مادرش با هم نبوده اند. این کودکان اظهار میکنند که در اغلب اوقات که از مدرسه برمیگردند و سلام میکنند حتی مادرشان که روی مبلها لم داده جواب سلام وی را با سر میدهد و حتی به او نیمنگاهی هم نمیکند. مادرشان در حالی که با تلفن خانه با دوستش صحبت میکند با موبایلش هم چت میکند. این کودکان در ادامه میگویند حتی زمانی که مادرمان، ما را در انجام مشقها کمک میکند با یکدست ما را راهنمایی میکند و با دست دیگر چت میکند.
پدرم که ظهرها از سرکار برمیگردد به محض رسیدن به منزل، اولین کارش روشن کردن وای فای گوشی و چک کردن پیامها میباشد تا جایی که فرصت نمیکند دست و پاهایش را بشوید، پدرم خیلی سرسری در حالی که با گوشی چت میکند نهار میخورد و سریع میگوید من میخوام برم اتاق خودم استراحت کنم در حالی که تا یک ساعت چت میکند بعد خوابش میبرد، اما اگر بعد از صرف نهار من بهش بگویم بابا امروز تو مدرسه این دعوتنامه را به من دادند در جوابم میگوید الان خوابم میاد بذار بعداً نگاش میکنم. چند سالی است من ندیدم بعد از شام در مورد یک مسئله مهم صحبت کنیم یا کنار هم میوه بعد شام بخوریم، چون هر کسی در حالیکه با گوشی ور میرود از یخچال یه میوه بر میدارد و همونجا گاز میزند و میبلعد، در حالیکه اصلاً فکر نکنم طعم میوه را احساس کرده باشد (یکبار مامانم به جای هلو، گوجه خورده بود و تا آخرین تکه متوجه نشده بود). چند سالی است هر کسی از اعضای خانواده جدا جدا میخوابند، یکی روی مبلها، موبایل در دست خوابش میبرد و یکی دیگر زیر پریز برق و آن یکی هم شاید تا نزدیکای صبح نخوابد. کار به جایی رسیده است که در روزهای تعطیل دور شدن از خانه و رفتن به یک مسافرت تبدیل به یک
معضل شده است چون باید برای چند ساعت از مودم دور باشند (چه بیتابانه میخواهمت، ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری! چه بیتابانه تو را طلب میکنم!) حتی گاهی اوقات برای چند ساعت دوری از مودم خانه، باید یک بسته اینترنتی بخرند تا روی گوشی هم به اینترنت دسترسی پیدا کنند.
آری، تیغ دو لبه اینترنت به حدی زندگیهای امروز و کانون نیمه جان خانوادهها را تحت تأثیر قرار داده که حتی پدرم وقتی دوش میگیرد احساس میکند وقتش تلف شده است. حتی اگر وقتی برای من بگذارند و با من بازی کنند احساس میکنند از قافلۀ سیریناپذیرِ گروههایِ لجامگسیختۀ پراکنده گوی فضای مجازی عقب مانده است.
آری، اینجاست که کودک میماند و تخیلات فریز شده ذهنی اش، تخیلاتی که نه مجالی برای ابراز مییابند و نه فرصتی برای رشد. و همینجاست که تخیلات زیبای کودکانه تبدیل به مشتی استفراغ مشمئزکننده ذهنی میشوند که خود را به شکل اختلالات روانشناختی از اضطراب گرفته تا احساس تنهایی میشوند و یا شاید آنها نیز با تبلت شخصیشان! غرق در دنیای غریبه مجازی شوند و با مسائل و موضوعاتی آشنا شوند که هنوز وقتش نرسیده است و این یعنی سبقت رسانه از اخلاق و اینجاست که شاهد یک اخلاق عقیم شده و سوپرایگوی گسیخته در کودک امروز و نوجوان آینده خواهیم بود. پس والدین گرامی، لطفاً نگذارید کودکتان، یتیم اینترنتی شود.
گفتگوی زیر، حاصل بحث و گپ میدانی با چندین کودک زیر ۱۱ سال است که ضمن جمعبندی صحبتهای آنان، تغییراتی توسط نگارنده این متن، در آن داده شده است.
«چقدر دوست داشتم والدینم، حداقل روزی یکبار هم که شده یک استیکر واقعی خنده یا بوس را به من هم میدادند. چقدر خوب میشد که والدینم روزی یکبار هم مرا آپلود یا دانلود میکردند و بغل میکردند. چقدر خوب میشد روزی یکبار هم که شده باکس دل مرا هم چک میکردند که عزیزم امروز چه افرادی برات پیام فرستادن و عزیزم امروز مدرسه چطور بود؟ کاشکی هر از گاهی حرفهای کودکانه مرا هم ریپلی میدادند و برایم یک کامنت تأیید حتی با سر هم میشد میگذاشتند. کاشکی هر از گاهی ویژگیها و کارهای خوب مرا هم فوروارد میکردند و به زبان میآوردند.
کاشکی روزی یکبار هم که شده عکسِ پروفایلِ روزنۀ تخیلاتِ کودکانۀ مرا چک میکردند تا ببینند پروفایلم چه تغییری کرده است. کاشکی هر از گاهی رفتارهای بد مرا ادیت میکردند و راه درست را به من نشان میدادند تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنم. کاشکی پدر و مادرم روزی یکبار برای هم یک پیام را میفرستادند و در باکس اینترنتی یا عاطفی آنها یک پیام از طرف مقابل بود. چقدر خوب میشد برای جوکهای من هم استیکر مُردم از خنده میفرستادند و یا حتی پیامهای مرا تنها چک میکردند. کاشکی همانطور که نگران اتمام حجم اینترنت خود هستند به همان اندازه هم نگران تنهایی من بودند. چقدر خوب میشد همانقدر که نگران دزدیده شدن اینترنت و استفاده دزدکی دیگران از اینترنت خودشان هستند به همان اندازه نیز نگران اغفال من از سوی دوستانم باشند. کاشکی من هم یک گیگ اینترنت بودم نه یک کودک.
منبع:
ویکی روان
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼