وابستگی کودک به مادر، تشدید مسئولیت ها است؟
هر تصمیمی در زندگی فواید و مضرات خاص خودش را دارد؛ اینکه یک مادر خانهدار باشی سخت است.
هر تصمیمی در زندگی فواید و مضرات خاص خودش را دارد؛ اینکه یک مادر خانهدار باشی سخت است. سخت است مادری باشی که به کار خانه مشغول است. اوضاع حتی خیلی سختتر میشود وقتی مادر خانهداری باشی که علاوه بر کار خانه، کارهای بیرون را هم در منزل انجام دهی. این درد دل درباره این نیست که از روزهایی که یک مادر تماموقت بودم اظهار پشیمانی کنم. من از زمانی که در خانه سپری کردم هرگز پشیمان نیستم و آن روزها بهترین روزهای زندگیام بود ولی اکنونکه از آن روزها فاصله گرفتهام میتوانم بعضی از اشتباهاتی را که بهعنوان یک مادر خانهدار مرتکب شده بودم، بهتر ببینم.
فرزندان تنبل و وابسته
شنیده بودم جایی میگفتند مادر مثل خورشید است و سیارههای اطرافش فرزندانش هستند. با توجه به این تعریف مرخصی یکروزه مادر در نقش خورشید منجر به عواقب وحشتناکی برای سیارات خواهد شد. با در نظر گرفتن نقش خورشیدی که من در خانه ایفا میکردم این تصویر دقیقاً همان چیزی بود که در خانه ما اتفاق میافتاد؛ یعنی من جرئت نداشتم حتی کمی وقت برای خودم بگذارم و همیشه باید تمام حواسم را جمع دیگران میکردم. در نقش یک مادر خانهدار تمام تلاشم را میکردم تا بیشازاندازه به یک فرد ارزشمند و مرکزی برای موفقیت خانه و فرزندانم تبدیل شوم.
وقتی بهعنوان یک مادر میخواهید موردتوجه و نیاز افراد خانواده باشید، کاراییتان بهسرعت به پایین میآید. من زمانی به این نقطه رسیدم که دیدم فرزندانم هرگز در کار خانه کمک نمیکنند و حتی جورابهایشان را هم من باید برایشان در جای خودش قرار میدادم.
همیشه تمام این کارها را با حسی سرشار از عشق و فداکاری برایشان انجام میدادم چراکه من تمام مدت را در خانه بودم پس زمان زیادی داشتم تا به این کارها برسم. در عوض آنها زندگی خیلی لوکس و راحتی داشتند و همین امر منجر شد که نتوانند مهارتهای مناسب سن خودشان را فرابگیرند.
مشکل اینجا بود که من فکر میکردم دارم به آنها مستقل بودن را یاد میدهم. آنها در طول روز کارهایی داشتند که باید انجام میدادند؛ اما ازآنجاییکه من تمام روز را مشغول تمیز کردن خانه بودم، متوجه نبودم که چقدر از کارهای آنها را من انجام دادهام و چقدر به این فرایند مستقل شدن بچهها با این کار لطمه زدهام. حضور دائمی من مانع دیده شدن آنها بهعنوان اعضای مهم و ضروری در خانواده شده بود. پس از بازگشت من به کار، دیگر آنها مجبور بودند تمام شلوغکاری و بههمریختگیهایشان را خودشان تمیز کنند و من میخواستم که بیشتر در کارهای خانه مشارکت کنند. هفته اولی که سرکار رفتم تازه فهمیدم که در این مدت چقدر آنها را تنبل بار آوردهام.
بیشتر وقت گذاشتن یا بهتر وقت گذاشتن
این حجم از زمانی که در کنار فرزندانم سپری میکردم باعث میشد با خودم فکر کنم من چه مادر خوبی هستم که تمام مدت کنار فرزندانم میمانم. ولی از زاویه دیگر بهجای برقرار کردن ارتباطهای معنادار با بچهها، تماموقت مشغول برآورده کردن نیازها و احتیاجات آنها بودم. تنها چیزی که برایم مهم بود مدتزمان سپریشده با فرزندان بود و نه کیفیت زمان سپری شده. فقط به این فکر بودم که معنای یک مادر خوب این است که باید زمان بیشتری را با بچهها سپری کنم، یعنی توجه به کمیت نه کیفیت. وقتی زمان بودن با فرزندانم بهواسطه بازگشتم به کار سابقم کمتر شد آنوقت بود که متوجه شدم درگذشته با چه کیفیتی کنار فرزندانم بودم.
انزجار از شرایط موجود
زمانی بود که کاملاً غرق در نقش مادر بودن شده بودم و در آن دوران تمام وقتم به سرویس دادن به بچهها سپری میشد. بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که والدین، هم میتوانند خوب باشند و هم میتوانند زمانی را برای خودشان در نظر بگیرند. حتی یک مادر خانهدار هم نیاز دارد گاهی کمی زمان برای خودش داشته باشد. در نبود این زمان رنجش من تا به آنجا رسیده بود که اغلب اوقات به خاطر هیچ و پوچ عصبانی و منزجر میشدم و یک مادر منزجر، مادر خوبی برای بچههایش نیست. درست زمانی که به شغل خودم برگشتم وقفه پیشآمده باعث شد تا کمی با خودم تنها باشم و بهتر شرایط را تحلیل کنم و خدا میداند که چقدر به این فاصله نیاز داشتم. با خودم فکر میکردم که کاش پیشازاینها به فکر این وقفه مؤثر میافتادم.
اگر قرار باشد که دوباره به اول این ماجرا برگردم آیا همچنان میخواهم که یک مادر خانهدار تماموقت برای فرزندانم باشم؟ بدون هیچ شک و شبههای جوابم بله است؛ اما اکنونکه مدتی از آن روزها میگذرد تازه فهمیدم که چطور میتوانستم وظیفه خودم را بهعنوان یک مادر خانهدار بهتر ایفا کنم. بعدازاین تجربیات، بیشتر مراقبم تا جلوی اینگونه اشتباهات را بگیرم. من میتوانستم در محدوده انتخابهایم بهتر عمل کنم. مطمئن بودم که ماندن در خانه بهترین انتخاب بود اما ناآگاهی من در این راه مانع من شده بود؛ اگر چیزهایی که الآن به آنها رسیدهام را آن موقع میدانستم، شانس بیشتری داشتم تا درسهای بهتری به فرزندانم ارائه دهم و این آموزش و آگاهی تمام آن چیزی است که ما بهعنوان والدین برای فرزندانمان میخواهیم.
منبع:
نی نی سایت
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼