۱۶۶۶۵۵
۱۸۵۳
۱۸۵۳

تاثیر اضطراب والدین بر کودکان، چند پیشنهاد

تا به حال فکر کرده اید چه شد که ما والدین به جای یادگیری حقیقی، به نمره بیست فرزندانمان رو آوردیم؟!

تا به حال فکر کرده اید چه شد که ما والدین به جای یادگیری حقیقی، به نمره بیست فرزندانمان رو آوردیم؟! و حتی تا جایی پیش رفتیم که نمره بیست برایمان به وسیله‌ای برای چشم و هم چشمی تبدیل شد؟
متاسفانه این «بیماری ۲۰» که در خیلی از خانواده‌ها رواج پیدا کرده، نمادی از ایده‌آل‌گرایی است؛ برخی از والدین به بچه‌های خود فشار می‌آورند تا با بهترین شدن و طی کردن طول و عرض کلاس‌های مختلف، آرزوهای دست نیافته خودشان را تحقق بخشند.
بعضی از پدر و مادرها هم نه تنها بیش از اندازه خود را قاطی کارهای بچه‌هایشان می‌کنند بلکه از آنها انتظار دارند همیشه کامل و بی‌نقص باشند. و یکی از ریشه‌های افزایش اضطراب همین ایده‌آل‌گرایی است.

ایده‌آل‌گرایی
ایده‌آل‌گرایی در هر کسی که وجود داشته باشد، چه در والدین و چه در فرزندان، مشکلات زیادی به وجود می‌آورد.
افراد ایده‌آل‌‌گرا به جای اینکه خود را مشغول وجوه مثبت یک کار کنند، بر وجوه منفی متمرکز می‌شوند.
آنها دائماً در حال ارزیابی منفی خودشان، دیگران و وقایع هستند و متاسفانه نتیجه کار، اضطراب، افسردگی و سرخوردگی است.
ایده‌آل‌گرایی مانع از این می‌شود که افراد دست به کارهای چالش‌زا بزنند و کار مورد علاقه‌‌شان را کشف و هویت دلخواه‌شان را خلق کنند.
وقتی آدم‌ها به طور افراطی ایده‌آل‌گرا می‌شوند، توانایی ریسک کردن را از دست می‌دهند و بنابراین به تدریج خلاقیت را در خود می‌کشند.
برای ایده‌آل‌‌گرا‌ها، اشتباه کردن مساوی شکست خوردن است. آنها فکر می‌کنند دیگر کسی برایشان ارزش و احترام قائل نیست.
در واقع آنها نه فقط استانداردهای بالایی دارند بلکه اهمیت بیش از اندازه‌ای به معیارهای ارزیابی خود می‌دهند.
بعلاوه ایده ال گرایان، معمولاً نسبت به توانایی خود در به ثمر رساندن کارها شک دارند. و همیشه دچار نوعی عدم قطعیت هستند که باعث می‌شود کار را ناتمام تلقی کنند و هیچ وقت از کیفیت کارشان مطمئن نیستند.
داشتن استانداردهای بالا به خودی خود دردسر ساز نیست. مشکل از این جا ناشی می‌شود که این دسته از افراد همیشه نگران این هستند که اشتباه کنند.
آنها می‌ترسند یک اشتباه باعث شود دیگران نظر بدی درباره آنها پیدا کنند. گاهی هم نتیجه نامطلوب و ناخواسته ایده‌آل‌‌گرایی این است که افراد سعی می‌کنند خطاهایشان را پنهان کنند.
میل به پنهان کردن اشتباهات در نهایت فرد را به این سمت سوق می‌دهد، که از قرار گرفتن در موقعیت‌هایی که امکان اشتباه کردن در آنها وجود دارد، پرهیز کنند. متاسفانه همین ویژگی به فرزندان افراد ایده آل گرا هم منتقل می‌شود.

کنترل از دور و نزدیک
گاهی والدین فرزندشان را بیش از حد تحت کنترل خود قرار می‌دهند. این اعمال کنترل همیشه هم مستقیم نیست. آنها گاهی به طور غیر مستقیم با آه کشیدن، سکوت یا ابرو بالا انداختن،‌ کنترل خود را روی بچه‌‌ها اعمال می‌کنند.
این کنترل دو علت دارد. یکی ایده‌آل‌گرایی خود والدین و دیگری نگرانی بیش از اندازه آنها نسبت به اشتباه کردن است.
این دسته از پدر و مادرها فقط زمانی فرزندشان را قبول دارند که مطابق با اصول و قواعد آنها رفتار کنند.
دلیل دیگر اعمال کنترل، ‌ترس از جدایی است. والدین گاهی چنان به فرزندانشان وابسته و نگران افزایش استقلال آنها می‌شوند که رشدشان را تهدیدی علیه خود تصور می‌کنند.
بخصوص وقتی که روابط خود والدین چندان رضایت بخش نیست، سعی می‌کنند بچه‌‌ها را به خود وابسته نگه دارند.
گاهی هم والدین برای رسیدن به همان اهداف ایده‌آل‌گرایانه است که سعی می‌کنند فرزندان خود را تحت نظارت و کنترل شدید قرار دهند تا مبادا از جاده‌ای که برای آنها ترسیم شده خارج شوند!

شرط محبت
گاهی والدین فرزندشان را تهدید می‌کنند که اگر کارشان را درست انجام ندهند، محبت یا حمایت‌شان را از آنها دریغ خواهند کرد و یا حتی این تهدید را عملی می‌کنند.
این کارنیز کار خطرناکی است. کودک به طور مداوم احساس می‌کند، تأیید و تشویق فقط به این بستگی دارد که کاری را بی‌نقص و کامل انجام دهد.
اگر والدین فقط زمانی سر شوق بیایند که فرزندشان کاری را درست و تا آخر انجام داده یا اینکه وقت خیلی زیادی را برای انجام کاری گذاشته، به طور غیر مستقیم ایده‌آل‌‌گرایی را به فرزندشان تزریق می‌کنند.
عالی بودن با بی‌نقص بودن فرق دارد. عالی بودن همراه با لذت بردن از انجام کار، یادگیری و پرورش اعتماد به نفس است.
اما بی‌نقص و کامل بودن یعنی اینکه اگر 18 گرفتی ناراحت شوی و اگر حتی کاری را خوب انجام داده‌ای به دنبال یافتن خطا در کارت باشی.

تعادل، بهترین راه‌حل
دست برداشتن از ایده‌آل‌‌گرایی بسیار سخت است. ایده‌آل‌‌گرایان می‌ترسند که اگر این ویژگی خود را کنار بگذارند، دیگر کارشان رضایت‌بخش نخواهد بود و سقوط و شکست‌شان حتمی است.
اگر احیاناً شما هم جزو کسانی هستید که برای انجام کارها به صورت کامل و بی‌نقص، از خود وسواس نشان می‌دهید، شاید بتوانید به روش زیر به تدریج تعادل بیشتری به زندگی‌تان بیاورید و البته فرقی نمی‌کند که فرزندی داشته باشید یا نه.
فیلمی نگاه کنید یا به تماشای غروب آفتاب بنشینید؛ یعنی کاری که نیازی به تلاش کمال‌گرایانه شما نداشته نباشد. به لذتی که از آن نصیبتان می‌شود توجه کنید.
سراغ فعالیتی بروید مثلاً شنا یا تنیس که با این ویژگی شما ارتباطی ندارد. از خود بپرسید یک خطا چقدر از ارزش من کم می‌کند؟
این طرز تفکر را در مورد فعالیت‌های دیگر هم به کار بگیرید: آیا تا این حد کمال‌گرایی برای انجام این کار لازم است؟ حالا می‌توانید نحوه ارزیابی خود را تغییر دهید.
پس اشتباه نکنید؛ مثلاً توپ را به خارج از زمین بزنید. موقع شنا یا بازی کردن، روی حرکت بدن خود متمرکز شوید.
آیا این گونه بیشتر لذت نمی‌برید؟ ماهیت خطا را درک کنید. اشتباه چیزی است که باید از آن درس گرفت.
اشتباه بیشتر از موفقیت به ما درس می‌دهد. به شکست به منزله یک بسته اطلاعاتی نگاه کنید نه یک نتیجه خشک و غیر قابل تغییر.
شکست یک علامت است که نشان می‌دهد باید روش دیگری را امتحان کنید و این یعنی فرصت دیگری برای یاد‌گیری.

کنترل و فشار مانع توانمندسازی
دلیل کنترل شدید والدین هر چه که باشد، ‌نشان‌دهنده این است که برای والدین نیازهای شخصی خودشان مهم است نه نیازهای فرزند و فرزندان به این خاطر تاوان سنگینی خواهند پرداخت.
بزرگترین خطر چنین کنترلی این است که، فرزندان نمی‌توانند راز موفقیت حقیقی را کشف کنند.
بر خلاف تصور عموم موفقیت این نیست که همیشه کارها را درست انجام بدهید؛ بلکه موفقیت حقیقی در به دست آوردن مهارت برخورد با مسائل، مشکلات و موقعیت‌های سخت است.
زیرا در چنین موقعیت‌هایی است که جوهر وجودی افراد خود را آشکار می‌کند. این عمل گاه با بارها زمین خوردن و دوباره بلند شدن همراه است.
فشار آوردن بر افراد برای کامل بودن، کمکی در توانمند‌سازی آنها نمی‌کند بلکه باید بگذاریم آن شور درونی که آنها را به جلو حرکت می‌دهد خود را آزاد کند.

چند پیشنهاد برای والدین
اگر دوست دارید فرزندتان، زندگی بهتر و آینده پربارتری داشته باشد لازم است دید خود و به دنبال آن رفتار خود را تغییر دهید. رعایت نکات زیر می‌تواند شروع خوبی برای این تغییر باشد.
هیچ وقت به فرزندتان نگویید که باید همیشه اول شود. اگر از نحوه کار فرزندتان راضی نیستید می‌توانید از او بخواهید خود را ارزیابی کند: آیا از نتیجه کارت راضی هستی؟ چرا؟‌
دفعه بعد چطور انجامش می‌دهی که به نتیجه متفاوت برسی؟ از او بپرسید برای انجام کار آن طور که دلش می‌خواهد، به چه چیزی احتیاج دارد؟ شاید احتیاج داشته باشد که کمی بیشتر بخوابد یا اینکه اولویت‌بندی کارهایش را یاد بگیرد.
اگر فرزندتان مطالعه و تکالیفش را برای دقیقه آخر گذاشته و به همین خاطر نمره امتحانش خوب نشده، او را سرزنش‌ نکنید و نگویید: «بهت که گفتم»! در عوض بر احساس ناامیدی خودش تأکید کنید: «خیلی راضی نیستی، نه؟ فکر می‌کنی برای اینکه اوضاع را روبه راه کنی چه کار می‌توانی انجام دهی»؟ روند کار و تلاش فرد را تحسین کنید، نه استعداد یا محصول کار را.
مواظب باشید تشویق‌های نادرست، میل به کامل و بی‌نقص بودن را تقویت می‌کند. اگر فرزندتان نمره خوبی می‌گیرد به او نگویید خیلی باهوشی در عوض می‌توانید به او بگویید خیلی خوب فکر کردی.
می‌توانید بیشتر به جزئیات بپردازید. مثلاً سؤالی کنید که فکر کردن را در او تشویق کنید: «چطور شد به این موضوع علاقمند شدی»؟
اگر از هوش فرزندتان تعریف کنید و او در کاری موفق نشود، به طور ناخودآگاه فکر می‌کند که دیگر باهوش نیست و علاقه‌اش را به کار از دست می‌دهد اما کودکانی که به خاطر تلاش‌شان تحسین می‌شوند در مواجهه با مشکل انرژی مضاعف پیدا می‌کنند.
برای موفقیت‌های فرزندتان، جایزه مادی تهیه نکنید. به او تبریک بگویید. از او بپرسید دلیل موفقیتش چیست؟
در واقع باید فرزندتان را متوجه این مسئله کنید که در هر موقعیتی با انجام چه کاری به هدف می‌رسد.
دادن جایزه به شکل مادی، انگیزه درونی بچه‌ها را از بین می‌برد و جلوی دریافت ایده و الهام را می‌گیرد.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.