سنجش هوش نوزادان، معرفی چند آزمون
در سال ۱۹۰۵ میلادی، اولین آزمون هوش به سبک امروزی توسط دو فرانسوی منتشر شد. این کار بنا به درخواست دولت فرانسه انجام گرفت...
در جدیدترین رویکرد به آزمودن هوش، هوش به منزله توانایی پردازش اطلاعات تلقی میشود، و بنابراین تمرکز بر روی درک اجزای ساختمانی تفکر، مثل تقویت حافظه یا تشویق راهبردهای برنامهریزی است. به این ترتیب آنچه که میآزماییم بسیار منطقیتر است، یعنی اینکه کودک با چه سرعتی مهارتهای فکری را فرامیگیرد و آنها را در زندگی روزمره به کار میبرد. در مورد کودکان بسیار خردسال یا پیشدبستانی، آزمون هوش به سایر جنبههای رشد از قبیل فراگیری زبان و مهارتهای دستی بستگی دارد. آزمونهای حرفهای فقط از سن ۳۰ ماهگی به بعد قدرت پیشبینی دارند.
روش آزمون
زنگولهای را در جلوی کودک خود به صدا درآورید.
پاسخ
کودک بایستی دست خود را به طرف زنگوله دراز کند.
۳۲ هفتگی
روش آزمون
درحین بازی، یک اسباببازی را زیر تکهای پارچه پنهان کنید.
پاسخ
کودک بایستی پارچه را از روی اسباببازی کنار بزند.
۳۶ هفتگی
روش آزمون
یک سبد و چند مکعب بردارید و از کودک خود بخواهید مکعبها را در سبد بگذارد. اگر کودکتان بار اول پاسخی نداد، میتوانید ضمن بیان کاری که میکنید، به او نشان دهید چگونه مکعبها را در سبد بگذارد.
پاسخ
کودک شما بایستی مکعبها را داخل سبد بگذارد.
رشد ذهنی نوزاد تا یک سالگی را نیز بخوانید.
۱۵ ماهگی
روش آزمون
از کودک خود بخواهید یا به او نشان دهید که با گذاشتن سه مکعب روی یکدیگر، برج بسازد.
پاسخ
کودک شما بایستی بتواند برجی با سه مکعب بسازد که تعادل داشته باشد و خراب نشود.
سنجش هوش
در سال ۱۹۰۵ میلادی، اولین آزمون هوش به سبک امروزی توسط دو فرانسوی منتشر شد. این کار بنا به درخواست دولت فرانسه انجام گرفت که به دنبال راهی بود برای شناسایی کودکانی که ممکن بود در مدرسه با مشکل مواجه شوند. بنابراین از همان آغاز فرض بر این بود که کودکان از نظر توانایی ذهنی با هم فرق دارند و منظور از آن پیشبینی موفقیت تحصیلی بود. این جنبه پیشبینی کنندگی آزمون هوش تا امروز به قوت خود باقی مانده است.
تعریف هوش
از آنجا که محققین اولیه هوش را شامل قوه تشخیص و قضاوت، درک، و استدلال تعریف میکردند، آزمونهای طراحی شده توسط آنها نیز تشابه بسیاری با بعضی تکالیف درسی، از جمله سنجش معلومات لغوی یا تسلط بر لغات، درک حقایق و رابطهها، و استدلال ریاضی و کلامی داشت. بنابراین سؤالاتی که پرسیده میشد از این قبیل بود: آیا کودک میتواند فرق بین چوب و شیشه را بگوید؟ آیا کودک خردسال میتواند به بینی، گوش، و سر خود اشاره کند؟ آیا کودک خردسال میتواند بگوید کدام یک از دو وزنه، سنگینتر است؟ هدف از تمام این آزمونها، سنجش اختلافات فردی در توان ذهنی بود.
تعریف مبتنی بر «توان» از هوش سالهای زیادی غالب بوده است. یکی از بزرگترین نقاط ضعف آن نادیده گرفتن این واقعیت مسلم است که هوش در طول زمان رشد میکند. مثلاً یک کودک پنج ساله به سختی میتواند اقلامی را که باید از سوپر مارکت خریداری کند به ذهن بسپارد. کودک هشت ساله، چیزها را آسانتر به خاطر میسپارد، زیرا اقلام مورد نظر را ضمن رفتن به طرف فروشگاه زیر لب یا در مغز خود مرور میکند. در ده سالگی کودک شما از راهبردها، فنون، و انواع روشهای منطق ذهنی برای افزایش قوه یادآوری خود استفاده میکند. بنابراین نظریه جدیدتر هوش به فرایندهای یادگیری توجه میکند و تمرکز آن بر روی رشد و شکلگیری ساختارهای تفکر است و نه توان تفکر، و بنابراین بر روی الگوهای رشد مشترک در تمام کودکان تمرکز دارد و نه بر روی تفاوتهای فردی؛ این رویکرد بسیار مثبتتری است.
چگونه میتوانید به کودک خود کمک کنید؟
به عنوان پدر یا مادر، بایستی هوش کودک خود را بپذیرید و سعی نکنید او را بیش از ظرفیتش تحت فشار گذارید، ولی در عین حال آن را دست کم هم نگیرید. به آن به چشم کیفیتی بنگرید که با آموزش دقیق همراه با تأکید بر تحریک و گسترش تدریجی فرآیندهای تفکر قابل رشد و توسعه است. آزمون بهره هوشی کاملاً غیررقابتی است و نباید کودک خود را با کودک دیگری مقایسه کنید. مقایسه با سایر کودکان، به این دلیل قابل قبول نیست که ممکن است دو کودک دارای بهره هوش مساوی باشند اما نمره آنها در بخشهای مختلف آزمون هوش با هم اختلاف داشته و بنابراین به مساعدتهای کاملاً متفاوتی نیازمند باشند. از طرفی نباید آزمون بهره هوشی را به تنهایی تفسیر کنید، زیرا نمیتواند نشان دهنده خلاقیت یا استعداد هنری باشد. شما باید در عین حال که میدانید با هدایت و حمایت صحیح میتوانید رشد هوشی کودکتان را به بهترین حدی که برای او ممکن است برسانید، کودک خود را همانگونه که هست بپذیرید.
اگر کودکی دارید که هوش او خارج از حدود طبیعی است، خواه بالاتر یا پایینتر، باید آگاه باشید که کودکتان به توجه خاص نیاز دارد. برای اینکه تصوری از نحوه توزیع هوش در سطح جمعیت داشته باشید، باید بدانید که تعداد کودکان عقبمانده و نیز تعداد کودکان پرهوش بسیار کم است. کودک شما تقریباً بهطور قطع در حد وسط قرار دارد و باید انتظارات خود را با این موضوع تطبیق دهید.
معایب آزمونهای هوش
انصاف آن است که دلایل موجود بر ضد استفاده از آزمونهای بهره هوشی را نیز، بهویژه در مدارس، با شما مطرح کنیم.
دلیل اول اینکه این آزمونها فقط انواع معینی از مهارتهای مورد نیاز مدارس را میسنجند ولی به سایر مهارتهای مختلفی که به همان اندازه برای کسب موفقیت در زندگی اهمیت دارند، نمیپردازند.
آزمونهای هوشی ممکن است به یک کودک برچسب کُندذهن یا عقبمانده بودن بزنند ولی از سایر مهارتهای مهمی که ناتوانی در انجام آزمونهای هوشی را جبران میکنند، ما را غافل سازند.
بیشتر آزمونهای بهره هوشی جهتدار هستند و تقریباً همیشه جهتگیری آنها علیه گروههایی از کودکان است که برخورداری کمتری از نظر تجربیات زندگی دارند. یکی از نمونههای این امر این پرسش است: «اگر کودک دیگری ناخواسته تو را بزند، چه میکنی؟» پاسخی که نمره بالایی دارد این است: «به راه خود ادامه میدهم». ولی اگر کودک در محیطی با سطح فرهنگی پایین رشد کرده باشد که در آن جسور بودن از اهمیت بیشتری برخوردار است و در آن محیط، کار طبیعی این است که بایستد و با آن کودک رودررو شود یا حتی او را بزند، پاسخ «به راه خود ادامه میدهم» موردی ندارد. چنین کودکی پاسخ میدهد «من هم او را میزنم» و نمره پایینی میگیرد.
بسیار از مواقع آزمونهای بهره هوشی به صورت غیر دقیق برای پیشبینی میزان موفقیت کودک در زندگی آینده به کار میروند. از آنجا که هوش به مرور زمان و بر حسب تجربه و تحریک شکل میگیرد، این یک کاربرد غیرمنصفانه است.
بسیاری از معلمان دچار پیشداوری حاصل از نمرههای آزمون هوش میشوند و در نتیجه گریز یک کودک از طبقهبندی اولیهای که در آن قرار گرفته است بسیار دشوار است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼