آزمون ورودی مدارس، کودکیشان را خدشه دار می کند
آزمونهایی که برای ورود به مراکز آموزشی گرفته میشوند، هرچقدر که استاندارد باشد، اما فقط دو گونه از هوش دانشآموزان را میسنجد.
این روزها که مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش مبنی بر حذف آزمون مدارس نمونه دولتی و سمپاد برای ورود به دوره متوسطه اول با اعتراض ۱۶۰ نماینده مجلس و برخی خانواده ها روبرو شده است، آرزو کردم که ای کاش همه مردم ایران، فیلم "آکیلا و مسابقه کلمات" را ببینند و آنگاه در مقایسه دانش آموزان این فیلم با آنچه در مدارس ما می گذرد، قضاوت کنند.
«آن چیزی که باعث موفقیت من شد، عشق من به مردم بود» این عبارت، آخرین جمله بازیگر کودک فیلم آکیلا و مسابقه کلمات بود که در آخرین جمعه بهمن، از شبکه تهران پخش شد. داستان فیلم مربوط به «آکیلا» دختر بچه یازده ساله سیاهپوستی است که زندگی سختی دارد، پدرش مرده و مادرش هم او را فراموش کرده و برادرش یک خلافکار خیابانی است. ولی «آکیلا» نمیخواهد به این شکل به زندگی ادامه دهد. او از همان روستای خود در مسابقات هجی کردن کلمات شرکت میکند و معلمش به او کمک میکند که استعداد بی نظیرش شکوفا شود. آکیلا روزگار سختی دارد اما با تلاشی که دارد به مرحله منطقهای و ایالتی و کشوری راه پیدا کرده و سرانجام به حق خود میرسد.
اما آنچه در این فیلم قابل تامل است، رفتار آگاهانه و عاقلانه این کودک ۱۱ ساله است. آکیلا و دیگر دانشآموزان شرکت کننده در این مسابقات هیچگاه به این مسابقه به معنای رقابت برای حذف نگاه نمیکنند و حتی به یکدیگر کمک میکنند. تا آنجا که در مرحله آخر، وقتی آکیلا صدای پدر دیلین- آخرین رقیب مرحله کشوری مسابقه- را میشنید که میگفت "باید برنده شوی"، تصمیم میگیرد که خود را از دور مسابقات حذف کند و به همین دلیل به اولین سوال خود جواب اشتباه میدهد ولی دیلین که متوجه منظور آکیلا میشود، در همان لحظه به سراغ او رفته و از او میخواهد که برای پیروزی مسابقه بدهد و این چنین میشود که هر دو پا به پای هم مسابقه داده و داوران نیز هر دو را برنده اعلام میکنند.
در بخش دیگری از این فیلم که مربوط به مرحله ایالتی مسابقه است، مادر آکیلا وارد استودیو شده و او را که بیاجازه در مسابقات شرکت کرده، از مسابقه بیرون میکشد تا علت رفتار او را سوال کند. اما رقیبان آکیلا این قدر پاسخ دادن خود را طول میدهند تا اینکه آکیلا دوباره به سن بر میگردد و از اتفاق برنده این دور میشود.
در بخشی که مربوط به شب قبل از مسابقه نهایی است، آکیلا و سایر رقیبان در اتاق او جشن برپا میکنند، ولی رقیب اصلی او بنام دیلین در جشن حاضر نشد. آکیلا برای دعوت او به اتاقش میرود. وقتی که پدر دیلین مانع حضورش میشود، آکیلا یک نوشابه مهمانی خود را به دیلین میدهد و به پدر دیلین میگوید که امشب باید شاد باشیم و میرود. این فیلم، سراسر آموزههای تربیتی برای یک زندگی آگاهانه است.
آنها که معتقدند، با این مصوبه جریان نخبه پروری در کشور تعطیل میشود، واقعا چه ملاکی برای این گفته خود دارند؟ آیا دانش آموزانی که به جبر کلاسهای تقویتی و آزمونهای متعدد، با راه و چاه موفقیت در یک آزمون نیم روزه آشنا شدهاند، نخبه هستند و آنها که حتی در مناطقی از پایتخت که از این امکانات بهرهای ندارند و یا خانواده آنها سرمایه پرداخت هزینه این کلاسها را ندارند، نخبه نیستند؟
آزمونهایی که برای ورود به مراکز آموزشی گرفته میشوند، هرچقدر که استاندارد باشد، اما فقط دو گونه از هوش دانشآموزان را میسنجد و نسبت به دیگر مهارتهای زندگی از جمله هوش هیجانی آنها غفلت میکند و در مقابل، به تفکیک شهروندان درجه یک و دو دامن میزند. همان طور که جدا کردن دانش آموزان معلول در مدارس استثنایی به این تفکیک منجر شده است.
برخی نیز نگران هدایت دانش آموزان مدارس سمپاد به مدارس غیرانتفاعی هستند. آنها نیز با مراجعه به این مدارس متوجه خواهند شد که مدارس به اصطلاح استعدادهای درخشان و نمونه دولتی نیز، نیازمند پرداخت شهریه است و بیشتر در اختیار خانوادههای متمکن و برخوردار است و بسیاری از دانشآموزان نخبه واقعی در سراسر نقاط کشور از آن بیبهرهاند. فقط کافی است که بررسی کنیم که چند نفر از ۱۶۰ نماینده معترض این مصوبه، تحصیل کرده این مدارس هستند؟ در سالهای اخیر بخش عمدهای از جوایز مسابقات علمی مدارس و دانشگاهها از جمله جشنواره جوان خوارزمی، در اختیار هنرجویان هنرستانهای فنی و حرفهای است که مدارس تیزهوشان تلقی نمیشود.
ضمن اینکه معترضان محترم، بررسی کنند چند نفر از تحصیل کردگان مدارس سمپاد، امروز در خدمت توسعه کشور هستند و چند نفر از آنها که با سرمایه این کشور رشد و پرورش یافتهاند امروز به خارج از کشور سفر کرده و در مراکز علمی به توسعه آن کشورها خدمت میکنند تا کشور ما هم چنان جهان سومی تلقی شود؟
مصوبه عدم برگزاری هر نوع آزمون در دوره ابتدایی گام نخست برای حذف رقابتهای ناصحیح در مدارس و در نهایت حذف رقابتهای ناسالم در جامعه آینده است. مهمترین اثر حذف عوامل رقابت در مدارس، سلامت روانی دانشآموزان است. شکی نیست وقتی که دانش آموز در آزمونی موفق نمیشود، احساس ناامیدی و شکست، در وجود او ریشه میکند و سرانجام آن میشود، در هرجا که باشد فقط به انتقام فکر میکند و کودکی را از کودکان ما میگیرد. باور کنیم که دانش آموزان ما باید در مدرسه احساس شادی کنند و آزمونهای رقابتی، احساس زندگی را از آنها میگیرد.
اگر امروز، اقتصاد ما، یک اقتصاد درمانده شده و اجتماع ما با آسیبهای اجتماعی روبرو شده است، چرا دانشآموختگان نخبه و به اصطلاح تیزهوش تاکنون کاری نکردهاند؟ بدون شک یکی از دلایل آن، نظام آموزشی فرسوده و حافظه محور و رقابتی ماست که به جای آسیب شناسی و رفع مشکلات آن، مدام آن را وصله پینه کردهایم.
ارزیابی کودکان بر اساس نمره، روشی منسوخ در نظام آموزشی و سمی برای پرورش شخصیت کودکان ماست. رقابتهایی که بر سر نمره ایجاد میکنیم، در خیابان و تصادفهای رانندگی جلوه میکند، در نابودی محیط زیست و آلودگی هوا خودنمایی میکند. شکاف طبقاتی را بیشتر میکند و مهاجرت نخبگان را افزایش می دهد.
پس بیایید برای پرورش و آموزش کودکانی تلاش کنیم که میخواهند زندگی کنند، نمیخواهند دانشمند شوند، بلکه میخواهند در خدمت همنوعان باشند آن گونه که آخرین پیامبر راستی و درستی فرمود: «خیرالناس، انفعهم الناس.»
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، برای نجات نهاد آموزش و پرورش از کسری بودجه موروثی و گلایههای معلمان، یک بار برای همیشه، قانونی بنویسند تا کودکان ما بتوانند در محیط مدرسه زندگی کردن در کنار هم را یاد بگیرند نه اینکه در رقابت دایم بزرگ شوند و خودبرتربینی را تمرین کنند. طرحی پی افکنیم تا کودکانمان گفتوگو کردن، مدارا و نوعدوستی، صبر و گذشت، دوستی با خود و محیط زیست، لذت بردن از زندگی، شاد بودن، اعتماد به خود، اعتماد به دیگران، عزت نفس، خودپنداری مثبت، دوست داشتن، راست گفتن و راست کردار بودن را یاد بگیرند.
اجازه ندهیم که آرزوهای غافل مانده پدرانه و مادرانه خود را در وجود فرزندان امروز انتظار داشته باشیم، باور کنیم که گردش مالی مراکز اقتصادی آزمونسازی و کلاسهای آموزشی، هیچ جنبه تربیتی ندارد. اجازه بدهیم، کودکان ما کودکی کنند و مهارتهای سبک زندگی را فرابگیرند و جریان نخبهپروری را به دوران جوانی و دانشگاه بسپاریم. یک بار دیگر آموزههای تربیتی پیامبر(ص) را مرور کنیم که فرمود:«فرزند در هفت سال اول سید و آقاست؛ در هفت سال دوم بنده و فرمانبردار است و در هفت سال سوم مسئول و طرف شوراست.»
آن حضرت، ویژگی دومین مرحله زندگی کودک که معادل دوره آموزش متوسطه است را این گونه معرفی میکند: دوره ادب پذیری، آموزش پذیری، گرایش درونی به پاکی و فضیلت و عدل و انصاف و اَدای امانت و وفای به عهد و راستی و درستی است و نیز فرمود: سفارش میکنم که با جوانان به نیکی رفتار کنید و شخصیت آنها را گرامی بدارید. پس تلاش کنیم تا کودکانمان به جای رقابت کردن با هم، زندگی کردن در کنار هم را یاد بگیرند و آنها را با عنوانهای مختلف از یکدیگر جدا نکنیم.
منبع:
ایسنا
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼