۱۷۲۹۹۴
۱۱۳۱
۱۱۳۱

مقابله با کودک آزاری، چرا آموزش صحیح نمی دهید؟

کاهش و کنترل کودک‌آزاری احتیاج به کار طولانی ‌مدت آموزشی و فرهنگی دارد.

درد کهنه و زخم پنهان کودک‌آزاری التیام نمی ‌یابد، مگر اینکه آموزش خودمراقبتی، قوانین حمایتی، شناسنامه‌ دار کردن کودک ‌آزاران و شکل ‌گیری پلیس کودک در حد حرف باقی نماند و به مرحله عمل برسد. اینچنین است که می ‌توان آینده بهتری را تصور کرد. وگرنه باز هم کودک معصوم دیگری قربانی خواهد شد.
لیلا ارشد، فعال حقوق کودک درباره کودک‌آزاری در گفت‌و‌گو با «آرمان» می ‌گوید: ما یک بانک اطلاعاتی می ‌خواهیم که کودک‌آزاری‌ها در آن ثبت شود تا بتوانیم به آن استناد کنیم. همچنین باید در بانک اطلاعاتی آمار کودک ‌آزاران را نیز داشته باشیم تا اگر فردی سابقه کودک‌آزاری دارد، در پست‌هایی مانند معلمی یا کارهایی که با کودکان و زنان در ارتباط است، قرار نگیرد.

علاوه بر آنکه سال گذشته شاهد موارد تلخی از کودک‌آزاری بودیم، امسال هم در روزهای سپری شده چنین رویداد تلخی را مشاهده کردیم. چگونه می‌توان این موارد را کنترل کرد و کاهش داد؟
کاهش و کنترل کودک‌آزاری احتیاج به کار طولانی ‌مدت آموزشی و فرهنگی دارد. باید امروز یکسری کارها و حمایت‌‌ها انجام شوند و برخی اقدامات در طولانی ‌مدت صورت گیرند. آن چیزی که ما امروز نیاز داریم این است که قوانین حمایتی را برای کودکان افزایش دهیم. وقتی ایران در سال 1372 به کنوانسیون حقوق کودک پیوست، قرار بر این بود قوانین داخلی به‌نفع کودکان و برای حمایت از آنها افزایش یابد و به قوانین حمایتی کنوانسیون حقوق کودک نزدیک شوند که البته این اتفاق نیفتاد. از سوی دیگر، همگی می‌‌دانیم که لایحه حمایت از حقوق کودکان سه سال در دولت آقای احمدی‌نژاد خاک خورد، در حالی که باید سه‌ماهه به مجلس ارجاع داده می‌ شد. اکنون هم حدود 10 سالی است که در مجلس بلاتکلیف است و باید گفت که ما امروزه قوانین حمایت از کودکان را نداریم. این در حالی است که سال‌ها صحبت از پلیس کودکان است، اما هنوز پلیس کودک هم تشکیل نشده است. وقتی موارد کودک‌آزاری گزارش داده می ‌شود، سازمان بهزیستی نمی‌ تواند بدون مجوزهای قانونی و به شکل مستقل مددکار اجتماعی را به خانه کودک‌آزار دیده بفرستد و مداخلات موثر صورت گیرد. در واقع گرفتن مجوز قانونی در این راستا بسیار زمانبراست. بنابراین ما بسیاری اوقات والدین یا سرپرستان کودک‌آزار را به‌دلیل اتلاف وقت از دست می ‌دهیم. با وجود این، ما به قوانین حمایتی و پلیس اطفال نیاز داریم و می‌‌خواهیم مددکار اجتماعی با اقتدار بتواند به‌عنوان یک فرد متخصص و حرفه‌‌ای در چارچوب ‌های سازمان بهزیستی کار کرده و مداخله سریع داشته باشد.

با توجه به نکاتی که اشاره کردید خلأ بانک اطلاعاتی از کودک‌‌آزاران نیز نقش بسزایی در شکل‌ گیری کودک‌ آزاری‌ها دارد ...
بله، قطعا همین‌طور است. ما یک مداخلات کوتاه‌مدت می ‌خواهیم و به بانک اطلاعاتی برای کودک ‌آزاری‌ها احتیاج داریم. هنوز نمی ‌توانیم آماری از کودک‌آزاری داشته باشیم. هر سازمانی یا آماری ندارد که بدهد یا نمی‌‌خواهد آمار خودش را ارائه کند. بنابراین ما یک بانک اطلاعاتی می ‌خواهیم که کودک ‌آزاری‌ها در آن ثبت شوند تا بتوانیم به آن استناد کنیم. اصلا باید بدانیم که عمده کودک ‌آزاری‌‌ها در چه مواردی است، چرا که کودک‌آزاری انواع مختلفی اعم از جسمی، جنسی، عاطفی، روانی یا اجتماعی دارد. بنابراین باید بانک اطلاعاتی وجود داشته باشد. همچنین باید در بانک اطلاعاتی آمار کودک ‌آزاران نیز ثبت شود تا اگر فردی سابقه کودک‌آزاری دارد، در پست ‌هایی مانند معلمی یا کارهایی که با کودکان و زنان در ارتباط است قرار نگیرد. بسیاری از کودک‌آزاری‌ های جنسی که اخیرا اتفاق افتاده حاکی از آن است که فرد کودک‌آزار سابقه کودک‌آزاری یا اعتیاد دارد. گرچه این افراد نباید از زندگی ساقط و محروم شوند، ولی حداقل نباید با گروه در معرض خطر در ارتباط باشند. اینها کارهایی است که باید امروز انجام دهیم.

اقدامات طولانی‌ مدت برای مقابله با کودک‌آزاری باید در چه راستایی باشند؟
ما هنوز در قرن بیست و یکم به فرزندانمان که قرار است در آینده پدر، مادر، همسر و یک شهروند آگاه و مسئول شوند، شیوه ‌های والدی و مهارت‌های اجتماعی را آموزش نداده‌ ایم. منظور نصیحت و حرف زدن نیست. آموزش و آگاهی زمانی موفق است که بتواند به تغییر رفتار منجر شود. وقتی ما برای حل مسائل ابزار دست افراد نمی‌‌ دهیم، با افزایش اعتیاد در جوانان به‌ویژه دختران، پایین آمدن سن سوء مصرف مواد، مصرف مواد شیمیایی و متامفتامین، کودک‌آزاری ها، رفتارهای پر خطر جنسی و ارتباطی، درگیری خیابانی، خودکشی، تن فروشی و طلاق روبه‌رو می شویم. بنابراین اگر این امکان وجود داشته باشد که پیشگیری سطح یک در کودکان مقاطع مختلف تحصیلی صورت بگیرد و مهارت‌های فردی و اجتماعی به‌عنوان ابزار آموزش داده شود، افراد در سنین مختلف به شناخت، توانایی و محدودیت‌های خود دست می ‌یابند. وقتی افراد خود و توانایی خود را بشناسند، می‌دانند که باید ارتباط میان‌ فردی‌شان چگونه باشد. آموزش و پرورش و صداوسیما می‌‌توانند در پیشگیری سطح دو نقش‌آفرینی کنند که معمولا یا این اتفاق نمی‌‌افتد یا بسیار محدود است. متاسفانه ما پیشگیری سطح دو را نیز نداریم. به عبارت دیگر در مدارس مددکار اجتماعی وجود ندارد که اگر کودکی در خانواده مطلوب و مورد اعتمادی نبود و به نیازهایش توجه نمی‌شد، حداقل مددکار اجتماعی به‌عنوان یک متخصص آن خانواده را بشناسد و بتواند مداخلات مناسب و موثر داشته باشد. برای مثال اگر کودکی در خانواده ناامن است، پرخاشگری می ‌کند و بیش فعال یا منزوی است، باید دیده شود و از طریق مددکار به مراکزی ارجاع داده شود که تحت مشاوره‌ های خوب قرار گیرد. همچنین باید تکنیک‌ های ارتباط با فرزندان به خانواده‌‌ها آموزش داده شود.
بنابراین ما از همان ابتدا این کودکان را پیدا کرده و حمایتشان می ‌کنیم. این در حالی است که نهادهای مدنی و فعالان حقوق کودک که سال‌ هاست در این حیطه کار کرده و امتحان خود را به درستی پس داده و قابل اعتماد هستند، امکان حضور در مدارس را ندارند. با این حال ما دست روی دست نگذاشتیم و توانسته ‌ایم گروه‌های هدف زیادی را ساماندهی کنیم، چرا که معمولا در کشور ما اتفاقات فردی رخ می ‌دهند. از این رو ما توانستیم به‌صورت فردی با مدیر، معاون و مسئولان منطقه و ناحیه ارتباط داشته باشیم و این آموزش را به آنها منتقل کنیم. پیشگیری سطح سه هم متاسفانه دچار خلأهای بسیاری است. برای مثال کودکانمان در رودخانه افتاده و آب دارد آنها را با سرعت می‌برد، اما ما تنها می‌ توانیم برخی از آنها را از این رودخانه بیرون آورده و نجات دهیم. داستان این است که روز به روز آسیب‌ های اجتماعی رو به افزایش و گسترش است. شاید بیش از 20 سال است که این حرف‌‌ها زده می‌ شود، اما متاسفانه هنوز اتفاق مناسب و خوبی که بتواند پاسخگوی نیازهای نسل امروز جامعه ما باشد نیفتاده است، چرا که پیگیری قوانین خاک می‌ خورد و مسائل فرهنگی کم ‌رنگ هستند.

معمولا آموزش خودمراقبتی در کودکان با فقدان روبه‌روست، در حالی که کودکان باید آموزش ببینند و برای مقابله با آزارها آماده شوند ...
اکنون بیشتر از گذشته شاهد کودک‌آزاری جنسی هستیم. آیا نیاز نیست به کودکانمان یاد دهیم که چگونه از خودشان در برابر همجنسان و غیرهمجنسان مراقبت کرده و برای گفتن مشکلات خود به والدین و مسئولان مدرسه اعتماد کنند؟ آیا وقت آن نرسیده که کودکانمان اعضای بدنشان را بشناسند؟ این در حالی است که هرگاه حرف تربیت جنسی را می‌زنیم، آموزش جنسی تلقی می‌ شود و عده‌ای نارضایتی دارند از اینکه قرار نیست کودکان ما آموزش جنسی ببینند. این موارد جزو برنامه‌ های طولانی‌ مدت هستند و اگر برنامه ‌های کوتاه‌مدت را همراه با آن داشته باشیم می ‌توان امیدوار بود که شرایط کودکان بهتر می‌شود.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.