آسیب های دوران کودکی، نه مرحله درمانی
بهترین واکنش به ضربات کودکی معمولا از نادرترین راهها میباشد. وقتی آسیب وارد میشود ما کاملا متوجه آن خواهیم بود.
هر زخمی در کودکی باعث به وجود آمدن احساساتی درون ما میشود و اگر هنگام اتفاق افتادن این زخم، احساس مربوط به آن را به درستی حس نکنیم، تمامی آن احساسات در درون ذهن و مغز ما گیر میکنند و با ما بزرگ میشوند. بجای اینکه از آن ضربات کودکی درمان شویم و به زندگیمان ادامه دهیم، همه آنها تا دوران بزرگسالی با ما همراه خواهند بود و تا زمانی که ما آنها را به درستی تجزیه و تحلیل نکنیم از ما جدا نخواهند شد.
ضربات کودکی
بهترین واکنش به ضربات کودکی معمولا از نادرترین راهها میباشد. وقتی آسیب وارد میشود ما کاملا متوجه آن خواهیم بود، احساس برخواسته از واقعه اعم از ناراحتی، خشم، دلگیری و… را به خوبی حس میکنیم و بعد از آن میفهمیم که این واقعه به صورت عمدی برای نابود کردن ما نبوده است، پس ما هم بد برداشت نمیکنیم و به راحتی از آن میگذریم. اما چون احساساتی مثل خشم و ناراحتی، احساسات دردناکی هستند، این پروسه رها کردن خود به خود اتفاق نمی افتد. پس ما بجای تجزیه و تحلیل کردن حوادث به عنوان یک کودک، آنها را سرکوب میکنیم. به عنوان یک کودک این پروسه سخت تر آن چیزی است که هر کسی بتواند تصور کند. بعد از آن ما همه این زخم ها را با خود به بزرگسالی حمل میکنیم و از این زخم ها در روابط مشترک، محیط کاری، شادی، سلامتی و سایر موقعیت های زندگیمان استفاده میکنیم.
ضربات کودکی و عدم حس موقعیتهای احساسی
حتی عاشق ترین و محتاط ترین پدر و مادر هم میتوانند ضربه نهایی را به کودک بزنند. پدر و مادر از اینکه فرزند خود را آسیب دیده ببیند متنفر هستند. بعد از آسیب دیدن فرزند "چه روحی چه فیزیکی" پدر یا مادر به سمت فرزند هجوم می آورد که " ناراحت نباش " "چیزی نشده که" " دیگه گریه نکن مامان و بابا مواظبتن" و… همانطور که گفتیم پدر و مادر با گفتن این جملات به فرزنده آسیب دیده او را کیش و مات میکنند به گونه ای که یک غریبه نمیتواند اینطور به یک کودک آسیب بزند.
در حقیقت گاهی اوقات احساس بد داشتن و ناراحت بودن نه تنها چیز بدی نیست بلکه خیلی هم خوب و مفید است، آن کودک احتیاج داشت که یک مدت احساس بدی داشته باشد که با همان عقل کوچک خودش تجزیه و تحلیل کند و ببیند چه چیز و چرا باعث ناراحتیش شده است، اما پدر و مادر با هجوم بردن به سمت بچه و گفتن یک سری جملاتی که کاملا سطحی و بی معنی است او را از اعماق کودکی به سمت دنیای بزرگانه خود میکشند و به او اجازه رشد نمیدهند.
از طرفی شاید پدر و مادر عاشق ترین یا محتاط ترین نباشند و هنگام گریه کودک از او بخواهند که گریه کردن را متوقف کند. در هر دو شرایط کودک یاد نمیگیرد که احساسات خود را احساس کند چون در هر دو وضعیت از او خواسته شده است که اینگونه نباشد و اینگونه رفتار نکند. هر احساسی یک نقطه شروع دارد، یک نقطه میانه و یک نقطه پایان و همه آنها موقتی هستند. هیچکس تا به حال از ابتدا تا آخر عمرش فقط خشمگین یا فقط خوشحال نبوده است، همه انسانها تمام احساسات را در دوره ای حس کردند و این چرخه نیز ادامه دارد. در شرایط مختلف احساسات مختلف بروز میکند.
به عنوان یک کودک ما نمیتوانیم فرق بین "من" درونی خود و احساسات موقت را تشخیص بدهیم و فکر میکنیم که احساسات همان من درونی هستند. برای خلاص شدن از ضربات کودکی ما باید چرخه ای را شروع کنیم که اطرافیان سالها پیش آن را متوقف کردند.
برای درمان چه میتوان کرد؟ در زیر آموزش هایی به شما میدهیم که حالتی شبیه به مدیتیشن دارد و برای درمان ضربات کودکی گذشته میتوان از آن استفاده کرد.
1. قدم اول سکوت
برای قدم اول مکانی آرام را انتخاب کنید جایی که دیگران مزاحم کار شما نشوند، روی زمین بنشینید. در زمان حال باشید و اصلا به حوادث گذشته یا مشکلات آینده فکر نکنید. برای چندین دقیقه در این وضعیت بمانید. زمینی که روی آن نشسته اید ممکن است گرم یا سرد باشد. گرما یا سرما را روی تمامی نقاط بدنتان حرکت دهید.
۲. به یاد بیاورید
به موقعیتی فکر کنید که در کودکی باعث ناراحتی شما شده است، دقیقا عاملی را پیدا کنید که باعث تحریک شما شده، جزئیات را با عامل اصلی اشتباه نگیرید. عامل اصلی را پیدا کنید. خودتان را در همان زمان و مکان تصور کنید، همه جزئیات را به دقت برای خودتان مرور کنید. از آنجایی که شروع شد تا آن نقطه ای که باعث غم و اندوه شما شد. ناراحتی خودتان را طوری حس کنید که انگار دقیقا الان در حال رخ دادن است.
3. حس کنید
در این مرحله شما باید ناراحتی خود را همراه خودتان داشته باشد، چندین و چند بار نفس عمیق بکشید. اسم این مرحله "تراوش کردن" است زیرا تمامی احساسات شما از درون شما به سمت بیرون می آیند. قبلا به شما گفتیم تمامی احساسات، حالتی موقتی دارند و تا ابد با شخص نمی مانند. اینکه شما الان دقیقا حالی را داشته باشید که مدتها قبل اتفاق افتاده است علت نامگذاری این مرحله است. هر وضعیت فیزیکی را که حس کرده اید به یاد آورید اعم از سوختگی، خفگی، گر گرفتگی و…. هر کدام از این حس ها، اطلاعاتی هستند که شما باید در رابطه با تجربیات گذشته آنها را بفهمید و درک کنید. در همان وضعیت تمامی حس هایی که داشته اید را برای خودتان توصیف کنید. فرض کنید کودکی معنی این حس ها را از شما میپرسد، شما چگونه برایش توضیح میدهید؟ دقیقا همان توضیح را به خودتان بدهید. هنگامی که توضیحات به پایان رسید به مرحله چهار بروید.
۴. نامگذاری کنید
آیا آن خفگی که حس میکردید همان اضطراب است؟ آیا آن گرگرفتگی که حس میکردید همان خشم است؟ آیا آن سوختگی نشانه شرم است؟ سعی کنید علت ها را بیابید و آنها را نامگذاری کنید.
5. آنها را دوست داشته باشید
برای رهایی از مشکلات کودکی شما باید تلاش کنید که هر کدام از این حس ها را دوست داشته باشید، بخصوص آن دردناک ترین ها را.
هر چقدر هم که سخت و غیر قابل باور باشند شما باید تلاشتان را بکنید. سعی کنید و به انسان بودن خودتان احترام بگذارید. تمامی این حالت ها و حس ها مخصوص انسانها هستند پس به این خاطر هم که شده خودتان را بخاطر حس هایی مثل خشم، ناراحتی، اضطراب، … بپذیرید، دوست داشته باشید و بخشش را در دستور کار خود قرار دهید.
۶. برون ریزی کنید
از جایتان بلند نشوید ادامه دهید، به تمامی حس ها اجازه ورود دهید. اجازه دهید درونتان به حرکت در بیایند و باور داشته باشید بعد از اینکه سفرشان در بدن شما به پایان برسد از آنجا خواهند رفت و شما نیز درمان را حس میکنید. بگذارید بدنتان هر طور که میخواهد و احتیاج دارد به آنها پاسخ دهد. آیا بدنتان دلش میخواهد گریه کند؟ آیا دلش میخواهد جیغ بکشد؟ پس راحت باشید و خود سرزنشی نداشته باشید. وقتی که این فریاد زدن و گریه کردن تمام شد به مرحله بعدی بروید.
7. درس لازم را یاد بگیرید
خوب به حس و حال الانتان فکر کنید. آیا هر کدام از این حالات را میتوان به یکی از ضربات کودکی ربط داد؟ الان حتما با خودتان فکر میکنید که " من هیچی متوجه نمیشم". از خودتان بپرسید که آیا این حس و حالت چیزی میخواست به من بگوید؟ آیا برای من پیغامی داشت؟ اگر هنوز مشکل دارید از حالت مدیتیشن خارج شوید و شروع به نوشتن کنید. 10 الی 15 دقیقه مداوم و بدون توقف شروع کنید به نوشتن درباره اینکه هر کدام از احساسات چه چیز برای گفتن به من داشتند و چه پیامی میخواستند به من بدهند؟ وقتی نوشتن تمام شد به مرحله بعد بروید.
۸. به اشتراک بگذارید
اگر جزء آن دسته از افراد هستید که با تعریف کردن وقایع برای دیگران حالتان بهتر میشود پس اینکار را انجام دهید و موقعیتتان را با یک نفر، تنها یک نفر در میان بگذارید و اگر اینگونه نیستید پس خودتان تنهایی آنها را بنویسید گویی که دارید برای دیگران تعریف میکنید. توصیف کنید که وقتی اولین ضربه اتفاق افتاد وضعیت و حال و هوا چگونه بود؟ در آن زمان شما چگونه واکنش نشان دادید؟ الان اگر دوباره آن اتفاق بیفتد شما آن را چگونه میبینید و چگونه عکس العمل نشان خواهید داد؟ حرف زدن یا نوشتن درباره این موارد به درمان شما کمک میکند. نامه نوشتن به کسانی که به شما آسیب زده اند -البته نامه را برای کسی ارسال نکنید- به شما کمک میکند تا از شر تمامی آن دردها خلاص شوید.
9. رها کنید
حتما تا به حال رسم و رسومات مراسم های مذهبی مختلف به گوشتان خورده است یا آنها را از نزدیک دیده اید. نامه ای که نوشتید را بسوزانید یا آن را به آب روانی مثل دریا یا دریاچه بریزید. بعد از خاکستر شدن نامه یا تکه تکه شدن آن در آب، لطفا آن را رها کنید. بعد از این همه تلاش و فریاد زدن و برون ریزی اگر بخواهید مجددا خودتان را به گذشته وصل کنید این دیگر اسمش ضربات کودکی نیست بلکه تلقین است. اگر شما تمامی مراحل بالا را به دقت و به درستی انجام داده باشید باید تا الان از شر آنها خلاص شده باشید.
سخن نهایی:
این ۹ مرحله حکم یک پازل را دارد. هر شماره آن طرح کوچکی است که اگر آن را به درستی انجام ندهید هرگز نمیتوانید طرح نهایی پازل را ببینید. شما برای انجام این ۹ مرحله و رهایی از ضربات کودکی به یک همراه یا ناظر احتیاج ندارید فقط قبل از انجام مراحل بالا، مقاله را چندین بار بخوانید تا مطمئن شوید که جایی را اشتباه متوجه نشده باشید یا از قلم نندازید.
منبع:
مجله پزشکی آسان طب
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼