کودکان دارای والدین معتاد، پناهگاه دار می شوند
بسیاری از کودکانی که تحت حمایت طلوع بینشانها هستند و روزها در خونه مادری زندگی میکنند، عمدتا از زیر یک سال شروع میشوند.
میان کوچه پسکوچههای خیابان شوش، بین زنان و مردانی که گوشهای از دیوار را پیدا کردهاند و بیتوجه به نگاههای غریبه و آشنای رهگذران مشغول مصرف مواد مخدر هستند، جایی وجود دارد که برای کودکان دست کمی از بهشت ندارد؛ جایی که میشود مهر مادری را در آنجا یافت با دیوارهای رنگارنگ و حوض بزرگی که وسط حیاط جا خوش کرده است.
پیش از اینکه به در حیاط برسم صدایشان را میشنوم. شاد و سرخوش، بیخیال از اینکه کجا زندگی میکنند و زندگی چه بازیهایی برایشان در نظر گرفته است. یک گروه ۱۲ نفره از بچهها سرگرم فوتبال و دوچرخهسواری هستند و کمی آن طرفتر کوچکترها روی فومهای رنگی کف اتاق میدوند و سرسرهبازی میکنند. افرادی که هر کدام از اعتیاد یا آسیبهای اجتماعی صدمهای دیدهاند و حالا به کمک «طلوع بینشانها» بهبود پیدا کردهاند، دست در دست هم دادهاند و «خونه مادری» را رنگ و تعمیر کردهاند. از نقاشی کردن دیوارها تا کارهای برقی و هر آنچه از دستشان برمیآمد انجام دادند تا جایی شود برای نگهداری کودکان زنانی که مصرفکننده و قربانی اعتیاد شدهاند و چند زن مسن و باتجربه هم چندین ساعت در روز نقش مادربزرگ را برای نگهداری از کودکان بازی میکنند تا به این بهانه هیچ کودکی، ناخواسته اسیر اعتیاد نشود و کودکان طعم محبت مادربزرگها را حتی در این شرایط چشیده باشند.
اعتیاد کودکان ممنوع
بسیاری از کودکانی که تحت حمایت طلوع بینشانها هستند و روزها در خونه مادری زندگی میکنند، عمدتا از زیر یک سال شروع میشوند و بعضی از آنها 13 یا 14 ساله هستند. بچهها صبحها وعده صبحانه دریافت میکنند و سر ظهر که میشود مادرانشان از راه میرسند و به خانه میروند، اما گروهی هم که میمانند ناهار گرم میخورند. هدف از ایجاد این مرکز جلوگیری از وارد شدن کودکان به چرخه آسیب است. در سالهای اخیر تعداد زیادی از کودکان به واسطه مصرف عضوی از خانواده، ناخواسته و بیدلیل درگیر اعتیاد شدند و مددکاران طلوع بینشانها درصدد این هستند که بتوانند لااقل کودکان را از این چرخه خارج کنند، به آنها آموزش دهند و آینده آنها را به شکل دیگری رقم بزنند. از طرفی دیگر خونه مادری جایی باشد تا مادران مصرفکننده بتوانند در آنجا راحت باشند و دلگرمی برایشان شود که در این دنیا تنها نیستند و گرمای حضور مادران باتجربه را با تمام وجودشان حس کنند.
پناهگاهی برای زنان کارتنخواب، خانهای برای کودکان
به مناسبت روز جهانی بیخانمانی، جمعیت طلوع بینشانها نشستی با حضور مدیرعامل جمعیت طلوع بینشانها، علی صداقتی خیاط (معروف به عمو خیاط) و اهالی رسانه در مرکز خونه مادری جمعیت طلوع بینشانها برگزار کرد. خونه مادری عنوان هفتمین مرکز حمایتی طلوع است که با هدف ایجاد فضای امن مناسب جهت آموزش و حمایت از مادران و کودکان در معرض آسیب منطقه دروازه غار تاسیس شده است. در ابتدای این نشست سمانه نائینی، مدیر روابط عمومی جمعیت طلوع بینشانها پیرامون روز جهانی بیخانمانی گفت: بیخانمانی به فراخور بستر فرهنگی، اقلیمی، اجتماعی و اقتصادی در هر کشوری تعریف متفاوتی دارد و در ایران مساله کارتنخوابی با اعتیاد و طرد اجتماعی همراه است.
او ادامه داد: جمعیت طلوع بینشانها به عنوان نهاد مردمی حامی افراد بیخانمان که به صورت مداوم در حال رصد و فعالیت حمایتی و درمانی در این زمینه است، به مناسبت روز بیخانمانی و از سوی دیگر به مناسبت هفته کودک بار دیگر یادآور میشود که مساله کودکان کارتنخواب به معنی کودکانی که در خیابانهای شهر به دنیا میآیند و در واقع هیچ نوعی از علقه خانوادگی و اجتماعی در ذهن آنها نقش نبسته است، مسالهای جدی است که اگر به آن توجه نشود به بحرانی اجتماعی بدل خواهد شد. همچنین اکبر رجبیمشهود، مدیرعامل جمعیت طلوع بینشانها گفتوگوی خود را با اشاره به مرکز خونه مادری شروع کرد و گفت: خونه مادری نامی است که همه زنان این سرزمین به آن نیاز دارند؛ خانهای که مامن زنان و خانه امید کودکان این سرزمین است. طلوع تلاش میکند تا این خانه را برای مادران کارتنخواب به خونه مادری تبدیل کند تا زنان بتوانند فرزندانشان را به ما بسپارند. تا این زنان از ترس از دست دادن فرزندانشان در بیمارستان، مجبور نباشند خودشان فرزندشان را در خیابانها و بیابانهای این شهر به دنیا بیاورند. پس از توضیحات اکبر رجبی، که کارتنخوابهای تهران «عمو
اکبر» صدایش میزنند، مریم، زنی که پس از چهار شبانهروز گرسنگی مطلق به همراه پسرش علی، توسط تیم جذب طلوع به سرای مهر آمده بود و حالا پس از طی مراحل درمانش با پسرش در سرای مهر زندگی میکند، از دردهای زنان کارتنخواب میگوید: وقتی زنی به همراه فرزندش در خیابانهای این شهر سرگردان است، وقتی اعتیاد عنان زندگی زنی را در دست میگیرد، مردم میتوانند او را به زمین بزنند یا میتوانند دستش را بگیرند و از زمین بلندش کنند.
نازنین که از اول صحبتها بیقرار بود بحث را این طور ادامه داد: ۹ سال پیش باردار و کارتنخواب در خیابانهای این شهر میچرخیدم. برای پیدا کردن یک لیوان آب گاهی سه ساعت راه میرفتم و با دست و پای ورم کرده از بارداری در این شهر میچرخیدم. درد زایمانم که شروع شد مردی به سراغم آمد و گفت میتواند به من کمک کند. من را به بیمارستان برد و بعد از به دنیا آمدن فرزندم به اتفاق مرد نابینایی که نقش شوهرم را بازی میکرد و زنی که خودش را مادر شوهرم معرفی کرده بود از بیمارستان خارج شدیم. آنها به اتفاق فرزندم سوار ماشین شدند و به محض اینکه من خواستم سوار شوم رفتند. نازنین به اینجا که میرسد نمیتواند هقهقش را کنترل کند و در میان گریه میگوید: اگر آن روزها خونه مادری بود شاید الان فرزندم در آغوشم بود.
اکبر رجبی در ادامه نشست به موضوع آموزش اشاره میکند و میگوید: این کودکان در خیابان به دنیا میآیند و هرگز هیچ آموزشی نمیبینند، پدر و مادر خیلی از اینها هم همین طور بودهاند و اگر این چرخه متوقف نشود پنج سال دیگر کودک و نوجوان ۱۲-۱۰ ساله امروز جوانی است که در ذهنش هیچ تعریفی از مهر ندارد و میتواند هر کاری را انجام دهد بدون اینکه دلش بلرزد.
خواندن و نوشتن در 15 روز
علی صداقتیخیاط که همه بچههای کار سر چهارراهها به اسم «عمو خیاط» میشناسندش در ادامه درباره نحوه سوادآموزی به این کودکان بیان کرد: زبان فارسی، زبانی شیرین و ساده است و ما ظرف 15 روز خواندن و نوشتن را به یک انسان بیسواد یاد میدهیم. او که معتقد است «نیاز به خواندن و نوشتن در این زمانه شبیه نیاز به نفس کشیدن است» ادامه داد: تمام کسانی که دوست دارند یاد بگیرند که چطور میتوان یک فرد محروم از سواد را ظرف 15 روز آموزش داد میتوانند با ما همراه شوند و ما همیشه از این موضوع استقبال میکنیم.
لازم به ذکر است در پایان این نشست مدیرعامل جمعیت طلوع بینشانها اظهار امیدواری کرد با عزم عمومی و احساس مسوولیت نسبت به آسیبدیدگان اجتماعی چرخه بازتولید افراد کارتنخواب متوقف شود.
منبع:
سلامت نیوز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼