اجتماعی کردن کودکان، خانواده چقدر موثر است؟
انسان از بدو تولد با افراد مختلف به خصوص والدین یا کسان دیگری که از او مراقبت می کنند ارتباط پیدا می کند این مراقبت تأثیر عمیقی در کودک به جا می گذارد.
توسعه اجتماعی بدون وجود افرادی با نوعی شخصیت اجتماعی رشد یافته امکان پذیر نیست و در این زمینه خانواده بنیادی ترین و مهم ترین عامل تأثیر گذار در فرایند جامعه پذیری و تکوین شخصیت اجتماعی در انسان است.در ابتدا روانشناسان شخصیت را بیشتر محصول عوامل ژنتیکی و فردی می دانستند اما به تدریج با توسعه علم روانشناسی و انجام مطالعات تجربی به خصوصیات و عوامل محیطی-اجتماعی نیز اهمیت دادند.شخصیت پیشرفته شخصیتی ست که دارای هدف باشد, استعداد یادگیری خود را به کار گیرد, دارای هویت فردی باشد و درهمان حال دارای تعهد نسبت به دیگران نیز باشد.دراینجا نقش خانواده پررنگ می شود, زیراکه انسان از بدو تولد با افراد مختلف به خصوص والدین یا کسان دیگری که از او مراقبت می کنند ارتباط پیدا می کند. این مراقبت تأثیر عمیقی در کودک به جا می گذارد.وضعیت هایی نظیر سن و جنس افراد, فاصله زمانی بین تولدها, ترتیب اتفاقات و تغییراتی که درنظام خانواده پیش می آید در نوع واکنش افراد مؤثر است. اما علاوه بر این ها نوع انتظارات از فرد در خانواده هم مؤثر است. به عنوان مثال به فرد مشخصی نقش هایی واگذار می شود که این نقش ها احتمالاً با خصوصیات آن فرد مطابقت یا هماهنگی ندارد. برای مثال سمتی را که به پسر ارشد خانواده محول می کنند, ادامه شغل پدر خانواده است. این واگذاری سمت به خاطر علاقه مندی فرزند ارشد به شغل پدر یا استعداد و لیاقت پسر بزرگ تر نیست, بلکه به منظور برآوردن انتظاراتی است که از فرزند بزرگ تر می رود تا در رأس سازمان خانواده قرار گیرد. این فرد به جز عکس العمل های رفتاری سایر افراد و انتظارات نظام خانواده, تجربه دیگری برای اجرای این نقش ندارد. او در تجربیات کنشی و واکنشی خویش برای این گونه پیش بینی ها آمادگی لازم را ندارد و در نتیجه خانواده دراین مورد بر فرد غلبه داشته است.پس برای اجتماعی کردن کودکان تعادل میان کنترل و پشتیبانی از اهمیت خاصی برخوردار است. ژاکوبسن (۱۹۶۸) نحوه اجتماعی ساختن خانواده را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که بعضی از خانواده ها برای اجتماعی کردن فرزندان خود آنها را وادار می کنند که از منابع اطلاعاتی بهره برداری کنند, دسته ای دیگر ازطریق آموزش کلامی وارد می شوند و عده ای دیگر بر لزوم کسب تجربه تأکید می کنند. کهن در تحقیقاتی درسال ۱۹۶۹ به این نتیجه رسید که در نحوه رفتار والدین و ارزش های اجتماعی که به وسیله آنان به کودکان آموزش داده می شود اختلافاتی وجود دارد که ناشی ازاختلافات طبقاتی است و در نتیجه تجربیاتی که افراد در حرفه های مختلف به دست می آورند, به وجود آمده است. آنگاه نتیجه می گیرد پدرانی که حرفه های مختلفی دارند دارای تجربیات مختلفی هستند و درنتیجه فرزندان آنها ارزش های اجتماعی مختلفی را تجربه می کنند. مشاغل خانواده, نه تنها در ارزش های اجتماعی و حتی در صلاحیت تحصیلی فرزندان مؤثر است بلکه در کارایی پدر در انجام وظایف حرفه ای خود در کسب موفقیت های اجتماعی فرزندان نیز تأثیر بسزایی دارد. به طوری که هرقدر پدر دراجرای وظایف حرفه ای خود موفق تر باشد, ارزش های اجتماعی بیشتری را به فرزندان عرضه می کند. کهن معتقد است که کودکان به خاطر شرایط حرفه ای و تحصیلی پدران, یا با ادامه تحصیلات درجات عالی تری را احراز می کنند یا به زودی ترک تحصیل می کنند و وارد بازار کار می شوند. والدینی که از سطح تحصیلات پایین تری برخوردارند, در کمک رسانی به دروس فرزندان احساس ناتوانی می کنند و از وارد کردن فشار به فرزندان خود در راه کسب دانش و ادامه تحصیل می کاهند. فرزندان نیز درنتیجه عدم آموزش حرفه ای و یا ادامه ندادن تحصیلات در سطوح بالاتر, احتمالاً به حرفه ای مشابه حرفه پدر خود بسنده می کنند. بنابراین ارزش های اجتماعی تربیت فرزند تحت تأثیر دو عامل حرفه و معلومات والدین قرار دارد. بنابراین میزان دستمزد و امکانات مالی خانواده, سطح سواد و تحصیلات و آگاهی و به علاوه نوع رابطه والدین و به طور کلی پایگاه اقتصادی-اجتماعی خانواده در چگونگی تکوین و نوع شخصیت اجتماعی فرزندان تأثیر غیر قابل انکاری دارد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼