نحوه تربیت کودکان، چه بازتاب هایی را ناخودآگاه می آموزیم؟
والدین از زمانی که کودک مرحله نوپایی را آغاز میکند میل دارند او را محدود سازند.
والدین از زمانی که کودک مرحله ی نوپایی را آغاز میکند میل دارند او را محدود سازند. در حالی که کودک از دو سالگی درکی از استانداردهای پیرامونش دارد و والدین به جای توجه سعی در کنترل رفتار کودک دارند. بعضی با محدود کردن او معضلی را برای کودک فراهم می سازند به ویژه والدین که او را متاسفانه در آپارتمان ها ، اتاقهای تنگ و تاریک و یا در قفس های مخصوص مانند زندانهای هیتلر نگهداری کرده و حس جنب و جوش را از او می گیرند.
عده ای کودک را از عوامل و اشیا و انسانهای خاصی می ترسانند و کودک را ناخواسته و جاهلانه آزار می دهند تا خواسته ی خودشان جامه ی عمل بپوشد و به اصطلاح شیطنت کودک را مهار کنند. در حالی که در این سنین جنب و جوش و شیطنت جزء ذات لاینفک کودک و کاملا طبیعی است و نکته ی اساسی همین جاست که گاهی والدین در بازتاب به پرخاشگری و عدم اطاعت فرزند ثبات عمل و شکیبایی لازم را از کف می دهند و ناخواسته اینگونه رفتارها را به کودک می آموزند و کودک تشویق به آنها می شود.
البته این بدان معنا نیست که والدین کودک را افسار گسیخته رها سازند. بنابراین با تهدید و ارعاب عمل نکنند بلکه به گونه ای رفتار کنند تا کودک بداند کارخوب پاداش و کار بد بازخواست به همراه دارد. والدین باید دلایل سختگیری را به کودک تفهیم کنند اما اگر تشخیص دادند کودک واقعا نباید چنین کاری را انجام دهد قاطعانه عمل کنند و از دخالت دیگری یا اطرافیان جلوگیری نمایند.
وجود رابطه ی محبت آمیز بین والدین و کودک عامل مهمی برای اجتماعی کردن او محسوب میشود. زیرا کودک مایل نیست به هیچ وجه پیوند عاطفی و محبتی که با والدین دارد با رفتار بدش مورد تهدید قرار گیرد.
بنابراین تاثیر محدود کردن و یا تنبیه نمودن کودک بستگی به کیفیت رابطه ای دارد که بین کودک و والدین برقرار می باشد. توصیه می شود در سنین اول کودکی با بچه رابطه ای محبت آمیز برقرار کنید و بدانید که از کودک چه انتظاری دارید. پس آن را آرام ولی قاطعانه به کودک گوشزد کنید و اگر کاری نامطلوب از کودک سرزد او را ضمن منع کردن با ذکر دلیل یا دلایل مشخص راهنمایی کنید.
ژان پیاژه روانشناس معروف قرن بیستم که متخصص کودکان می باشد معتقد است زنجیره ای از چهار مرحله از نظر کیفی در طول دوران کودکی اول وجود دارد : 1) مرحله ی حسی- حرکتی ( از صفر تا هجده ماهگی) 2) مرحله ی پیش عملیاتی ( از هجده ماهگی تا هفت سالگی) 3) مرحله ی عینی ( از هفت تا دوازده سالگی ) 4) مرحله ی عملیاتی صوری
( از دوازده سالگی به بعد).
او این زنجیره را ثابت می داند یعنی همه ی کودکان طبیعی این مراحل را به ترتیب یکسانی می گذرانند و هر مرحله از مرحله ی قبلی نشئت می گیرد. در هر مرحله توانایی های شناختی جدید ، متفاوت و انطباق پذیرتری به آموخته های قبلی کودک اضافه میشود.
کودک تا سنین کودکی اول از هوش خاصی بهره میگیرد زیرا هوش او دارای توانایی یا کیفیت واحدی است که مجموعه ای از مهارتهای او را در بر میگیرد و به کودک توان شناخت و بازتاب می دهد و او به مساعدت هوش خود از مهارتهای کلامی ، تقلیدی ، عددی ، زبانی ، عاطفی ، ارتباطی و... بهره ی لازم را می گیرد.
والدین بر هوش فرزندشان پای می فشارند که او را تیزهوش بدانند. در حالی که هر کودکی غیر از عوامل اکتسابی بر اثر خلقت خدادادی اش دارای هوش و استعداد و نیروی بالقوه و بالفعلی است که خداوند در نهادش قرار داده است و کودک با بهره گیری از پیرامون و محیط و عوامل خارجی و داخلی راه پرورش و ترقی یا تنزل و رکود را می پیماید.
اولین آزمون های هوشی را دو فرانسوی به نام های ( بینه و سیمون ) ابداع کردند و راه را برای دستیابی به هوش افراد باز کردند. آنان می خواستند پیش بینی کنند که کدام کودک موفق تر و یا شکست خورده تر است. بعدا دانشمندان دیگر از قبیل استانفورد و کلسر و ... این راه را ادامه دادند و عوامل توارث ، تجربه ، محیط ، جنسیت ، تغذیه و... را در هوش کودکان موثر دانستند و گفتند که هوش افراد الگوی چندان یکنواختی ندارد.
هوش یک توانایی منحصر به فرد کودک می باشد که تا سن شش سالگی یکنواخت و ثابت نیست ولی طبق نظر روانشناسان معروف جهان تقریبا از شش سالگی هوش نسبتا ثابت است. بنابراین تا این سن نمیتوان به توانایی ذاتی کودک پی برد. زیرا این توانایی تحت تاثیر تجربه و یادگیری است.
در محیط های خانوادگی فعال رشد ذهنی کودکان تشویق می شود.یعنی والدین به فرزندان خود محبت روا می دارند و از طریق سخن گفتن و تعلیم حرف زدن و برآوردن نیاز کودک او را رشد ذهنی یاری میدهند.البته بازی های والدین به ویژه پدر در کشف یا پرورش ذهن کودک بسیار موثر می باشد و موجب می شود تا کودک از هوش بالاتری برخوردار شود.
به طور متوسط توانایی های دختران و پسران در بعضی از جنبه ها با هم فرق می کند. پسرها در ریاضی و مجسم کردن روابط فضایی کمی بهتر از دختران عمل می کنند اما دختران در مهارتهای کلامی تا حدودی بهتر از پسران خود را آماده می سازند و جای خویش را بین دیگران باز میکنند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼