بارداری مادران شاغل، مصائب شغلی
زنان به من میگفتند که بارداریشان را تا سهماهه سوم مخفی میکنند و لباسهای گشاد میپوشند تا حاملگی شان را پنهان کنند.
امیلی اُستر - من اقتصاددان هستم و عاشق دادهها و شواهد، آنقدر زیاد که کتابهای دادهمبنا دربارهٔ فرزندپروری مینویسم. وقتی این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان والدین را در محل کار حمایت کرد اولین چیزی که به ذهنم میرسد مرخصی بچهدارشدن۱ است. کوهی از دادهها و شواهد نشان میدهد که مرخصی باحقوق برای سلامت کودک و البته برای مادران خوب است. بههمین خاطر، ارائهٔ استدلالهای دادهمحور در حمایت از این سیاست برایم کاری بسیار آسان است.
اما تجربه (و نه دادههای محض) مرا به این باور میرساند که اتفاقات بعد از مرخصی هم به همان اندازه مهم و حیاتی است، یعنی وقتی مادر یا پدر به محل کار برمیگردد. باید در هنگام کار، تجربهٔ فرزندپروری را عادیسازی کنیم.
طی چند هفتهٔ گذشته، با والدین -بهخصوص مادران- دربارهٔ ابعاد مختلف زندگی همراه با بچههای کوچک صحبت کردهام. متأسفانه چیزی که بیش از حد انتظارم شنیدم این بود که والدین حس میکنند باید شواهد وجود فرزاندشان را در محل کار به حداقل برسانند یا کاملاً مخفی کنند.
باید بگویم اکثر والدینی که با آنها حرف زدم از سیاستهای خوب مرخصی بچهدارشدن (ایدئال، طولانی و بدون تبعیض جنسیتی) بهرهمند بودند. مسائلی که این والدین با آنها روبرو بودند، ظریفتر و پیچیدهتر بود و بیشتر به محیط ارتباط داشت.
زنان به من میگفتند که بارداریشان را تا سهماههٔ سوم مخفی میکنند، لباسهای گشاد میپوشند تا مبادا رئیس یا سرمایهگذارشان متوجه شود که باردار هستند. بعضی از آنها میگفتند حتی وقتی بچهدار میشوند حرفی از آنها نمیزنند. اگر مجبور میشدند بهخاطر مسائل فرزندشان مرخصی بگیرند، علتی دروغ برای مرخصی دستوپا میکردند.
زنی به من گفت با گروهی از مردان کار میکند که همهشان بچه داشتند. او زمانی که بسیاری از زنانی که بعد از مرخصی به محل کار برگشته بودند، وجود نوزادانشان را پنهان کرده یا تظاهر میکنند که منافع فرزندانشان اهمیت چندانی برایشان ندارد
بچهٔ اولش در راه بود، متوجه شد این مردان هرگز دربارهٔ فرزندانشان حرف نمیزنند و چنین تصور کرد که او هم نباید حرفی بزند.
حس کلی این است که همه باید این خیالِ بهظاهر زیبا را بپذیرند که پس از چند ماه اول مرخصی، بچه در خلائی ناپدید میشود و فقط در ساعات غیرکاری از آن خارج میگردد تا قابل دیدن و موضوع صحبت باشد.
در تأیید این نکته، استادان زن همکار در دانشگاه میگفتند وقتی سن کمتری داشتند، هیچگاه عکس فرزندانشان را در دفترشان نمیگذاشتند.
البته اینها عمدتاً شنیدهها هستند. و من خیلی اوقات در نوشتههایم تأکید میکنم شنیدهها کافی نیست. خوشبختانه دربارهٔ موضوعی که آن را میتوان «فرزندپروری مخفیانه»۲ نامید، پژوهشهایی هرچند اندک وجود دارد؛ حتی اگر بیشتر این پژوهشها کیفی باشد تا دادهمبنا. یک نمونه مقالهای در سال ۲۰۱۴ در ژورنال جندر، ورک و ارگانیزیشن است که بر مبنای مصاحبه با ۲۶ زن دارای فرزندان کمسنوسال است.
پژوهشگرانِ این بررسی مینویسند: زنان بارها و بارها بحث مخفیکاری را پیش میکشیدند: «مخفیکردن مادرانگی و مشارکت در راهبردهای پنهانکاری مضامینی پرتکرار در مصاحبههایمان بود. بسیاری از زنانی که بعد از مرخصی بچهدارشدن به محل کار برگشته بودند، سعی میکردند وجود نوزادانشان را پنهان کرده یا تظاهر کنند که منافع فرزندانشان اهمیت چندانی برایشان ندارد».
چرا چنین کاری میکنند؟ چرا تظاهر میکنند بچهها «اهمیت چندانی» ندارند؟ وقتی کار و فرزندپروری در تضاد با یکدیگر به نظر برسند -چون فرهنگمان به ما میگوید در تضاد هستند- مادرها و پدرها وادار میشوند تعهدشان را به یکی از ایندو (یعنی کار) به نمایش بگذارند و دغدغهشان را در مورد دیگری (یعنی فرزندپروری) به حداقل برسانند. نمیخواهند رئیسشان فکر کند که تعهدشان نسبت به کار از صد درصد کمتر است.
و اما تجربهٔ شخصی من: زمانی که بچهٔ اولم بهدنیا آمد، استادیار غیردائم بودم و وقتی دخترم فقط چند هفته سن داشت، به دفترم برگشتم تا اولین جلسهام را برگزار کنم. بله، بیشک این کارم تا حدی برای این بود که میخواستم از خانه بیرون بروم و چند نفر بزرگسال ببینم. اما نگران هم بودم که اگر زود به دفتر برنگردم و خودم را نشان ندهم، همکاران ارشدم فکر میکنند که دربارهٔ آیندهٔ کارم چندان جدی نیستم.
مخفی کردن بچهها در محل کار اصلاً آسان نیست. حتی اگر قید مسابقات بیسبال و بازیهای مدرسه و جلسات اولیا و مربیان را بزنید، باز هم فرزندتان گاهی بیمار میشود. مراقبت از بچه گاهی به مشکل برمیخورد. بعضی از زنان مشارکتکننده در پژوهشی که پیشتر اشاره کردم، گفته بودند وقتی فرزندشان مریض میشود، خودشان تظاهر به بیماری میکنند،
با فرهنگی که فرزندپروری مخفیانه را ترویج میدهد مبارزه کنید، فرزندتان را مخفی نکنید
چون مرخصی استعلاجی برای خودشان قابلقبول بهنظر میرسد، اما مرخصیگرفتن برای مراقبت از بچه نه.
این فشارها فقط برای والدین بد نیست، برای کارفرمایان هم بد است. انعطافناپذیری کارفرمایان برای مراقبت از بچهها ممکن است باعث شود کارمندان ارزشمندی را از دست بدهند. بسیاری از زنان حاضر در آن پژوهش کار را ترک کرده بودند. پژوهشهای دیگر هم دریافتند «حضور فرزندان» عامل اصلی شکاف جنسیتی در سرنوشت شغلی است، حتی برای کارمندان بسیار تحصیلکرده. چون زنان وقتی رئیسشان نتواند با برنامهٔ آنها کنار بیاید، مجبور میشوند ترک شغل کنند.
اگر محل کاری مرخصی بچهدارشدن باحقوق ندهد، راهحل (هرچند دستیابی به آن در سطح سیاسی دشوار باشد) مشخص است: مرخصی بچهدارشدن باحقوق. اما مسائل محیطی که منجر به فرزندپروری مخفیانه میشوند ابهام بیشتری داشته و بههمینخاطر حل کردشان نیز دشوارتر است. اما شاید پاسخ تا حد زیادی روشن باشد: با فرهنگی که فرزندپروری مخفیانه را ترویج میدهد مبارزه کنید، فرزندتان را مخفی نکنید. بالاخره همکارانتان انطباق مییابند.
این تغییر نمیتواند از پایینترین سطوح سازمان حاصل شود. کارمندان ارشدتر باید ابتکار عمل را به دست گیرند. من حالا با دو فرزند استاد تمام هستم. به زبان خودمانی، خَرَم از پل گذشته است. اما بچههایم هنوز کم سنوسال (۴ و ۸ ساله) هستند و برایم ارزش دارد که هرروز موقع شام آنها را ببینم؛ دوست ندارم زیاد سفر کنم. تا چندی پیش محدودیتهای زمانی را با تعهداتی دیگر توجیه میکردم یا چندان توضیحی ارائه نمیدادم.
اما حالا آگاهانه سعی میکنم این کار را انجام ندهم. به بقیه میگویم: «متأسفم، اما بهخاطر بچههایم از ساعت ۵ عصر به بعد در هیچ جلسهای حاضر نمیشوم». یا حتی «متأسفم، اما امروز ساعت ۳:۳۰ میروم، چون اخیراً زیاد سفر کردهام و به بچههایم قول دادهام امروز زود برمیگردم خانه تا برایشان کلوچه درست کنم». بهخصوص سعی میکنم حرفهایی از این دست را جلوی همکاران کمتجربهتر بزنم، کسانی که شاید برایشان سؤال باشد که آیا چنین محدودیتهایی عادی است؟ عکس بچههایم را همهجا گذاشتهام و همین حالا هم دارم به یک دستکش بچه نگاه میکنم که از ماه دسامبر روی میزم است. اگر نگاهی به دفترم بیاندازید، راحت متوجه میشوید که من مادر هستم.
زنها، حتی زنهای دارای جایگاه ارشد، به تنهایی نمیتوانند محیط محل کارشان را تغییر دهند. مردان هم باید در این راستا همکاری کنند. فرزندپروری تنها به عهدهٔ مادران نیست. مردان هم دوست دارند بچههایشان را ببینند، در هنگام شام و موقع خواب کنارشان باشند.
وقتی والدین علناً تعهدات فرزندپروری را بپذیرند، نیاز به انجام یکسری تغییرات خاص آشکار میشود. مثلاً بچههای کوچک زود میخوابند. ساعات بین ۵ عصر و ۸ عصر واقعاً برای والدین نقشی محوری دارند. چه میشود اگر بیشتر در مورد این حرف بزنند؟ آنوقت کارفرماها شاید بفهمند که بهتر است والدین را توجیه کنند که نیازی نیست تعهدات کاریشان را لزوماً در چارچوب یک روز کاری سنتی به انجام برسانند. بسیاری از ما با کمال میل حاضریم قبل از بیدارشدن بچهها یا بعد از خوابیدنشان، به وظایف کاریمان برسیم. برای من، یک تماس تلفنی در ساعت ۲۰:۱۵ بینهایت بهتر از یک جلسه در ساعت ۱۸ است. صراحت، مثلاً در مورد بیماری هم کارفرمایان را وادار میکند تا با این قضیه روبرو شوند که حتی بهترین نقشههای مراقبت از بچه هم احتمال دارد به هم بخورد. والدین باید این انعطاف را داشته باشند که (گاهی) بچهها را به اداره ببرند یا به مراقبت اضطراری دسترسی یابند.
به بیان ساده، مادران و پدران باید در مورد ماهیت زندگیشان صادق باشند. ما نمیتوانیم مشکلاتی را حل کنیم که تظاهر میکنیم وجود ندارند؛ اگر تظاهر کنیم بچه نداریم، نمیتوانیم اوضاع والدین را در محل کار بهبود بخشیم.
منبع:
ترجمان
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼