۲۲۳۳۶
۲۶۳۵
۲۶۳۵
پ

فلسفه برای کودکان، نکات مهم

کتاب کودکان در نقش فلاسفه (children as philosoper, ۲۰۰۲) اثر جوانا هینز را یحیی قائدی ترجمه کرده که در موسسه نشر دواوین در دست انتشار است.

باشگاه اندیشه: کتاب کودکان در نقش فلاسفه (children as philosoper, ۲۰۰۲) اثر جوانا هینز را یحیی قائدی ترجمه کرده که در موسسه نشر دواوین در دست انتشار است.فعالیت های فکری ، فلسفی نه تنها موجب افزایش توانایی صحبت ، شنیدن ، خواندن و تفکر بچه ها می شود، بلکه استقلال فکری و ذهنی آنها را بیشتر می کند و منافع آن متوجه کودکان ، معلمان آنها و مدرسه می شود.

در این کتاب براساس تحقیق انجام شده از سوی نویسنده در یک مدرسه ابتدایی و پیشنهادهای عملی برای معلمان ، نشان داده می شود که کودکان از سنین کودکی در فرآیند پیچیده گفتگو و تحقیق و استدلال توانا هستند و برای این کار، نیاز به مکان و زمان دارند.

این کتاب ، نقطه شروع بسیار خوبی برای معلمان علاقه مند به روش استدلالی در کلاس است و سرشار از ایده های انجام مباحث فلسفی ، منابع مفیدی را دربرمی گیرد. جوانا هینز استاد برجسته مطالعات آموزشی کالج اس تی.مارک و اس تی.جان پالی ماوت است.

در برخی محافل ، تشویق تفکر انتقادی با آموزش خوب مترادف بوده است. به طور کلی این موضوع مربوط به آموزش های دانشگاهی بوده و گاهی نیز به دانش آموزان دبیرستانی که علاقه مند به موضوعات علمی در سطح پیشرفته بوده اند مربوط می شود.

به نظر می رسد، در 20 سال گذشته ، ایده آموزشی تفکر، سرعت اشاعه بیشتری یافته و برنامه های بسیاری با هدف شناسایی ، کاربرد و بهبود مهارت های کلیدی تفکر به وجود آمده است.

مراکز دانشگاهی و انتشارات و تحقیقات دانشگاهی فراوانی در ارتباط با آموزش تفکر فعالیت می کنند. با توجه به تعداد نسبتا کم پژوهشگران و مربیان آموزشی دقیق و علاقه مند، مهارت های فکری در برنامه های آموزش رسمی مدرسه های سراسر کشورهای دنیا و برای دانش آموزان در گروههای سنی مختلف به وجود آمده است.

به عنوان یکی از این گونه مربیان ، از گنجاندن مهارت های تفکر در برنامه های درسی رسمی مدرسه ها همراه با علاقه و تردید استقبال می کنم.

به عنوان یک دانشجوی ممتاز، از این که توسط یک استاد خوب تحت آموزش قرار می گرفتم ، به اندازه کافی احساس خوشبختی می کردم ، استادی که موضوع درسی خود را خوب می دانست و آن را دوست داشت و ما را هم برای اندیشیدن و نیز اظهارنظر، استدلال و بحث با یکدیگر، به چالش طلبیدن او و پژوهش درباره خوانندگان و نویسندگان ترغیب می کرد. تمام موارد فوق برای ما فرصتی به وجود می آورد تا به عقاید یکدیگر گوش فرادهیم و با حالت تعادلی جدی و خوب رفتار کنیم.

این تجربه تاثیر شگرفی بر من گذاشت. جای شگفتی نیست که من به عنوان یک معلم به شیوه های عمق بخشیدن به اندیشه کودکان علاقه داشته باشم. با این همه چرا در ارتباط با آموزش تفکر تردید وجود دارد؟ من با دیدگاه «مهارت های فکری » که ساخته می شوند و به زمینه های گوناگون منتقل می گردند، مشکل دارم.

خطری که در این روش وجود دارد، آن است که این مهارت ها به گونه ای آموزش داده شوند که در انگیزش استقلال ذهنی و روانی با شکست مواجه شوند و در مطرح کردن ارزشهای اجتماعی ، اقتصادی و بقای محیطی نیز دچار مشکل شوند. واقعیتی آشکار اما مهم وجود دارد.

مبنی بر این که دانش آموزان تا سنین قانونی ترک مدرسه ، درباره این که در مدرسه باشند یا نه ، حق انتخاب ندارند. در بریتانیا دوره حضور در مدرسه یا مشارکت در تربیت ، رو به افزایش است.

تعادل بین آموزش اجباری عمومی و آزادی فردی در مقالات مختلف پیمان نامه حقوق کودکان که در نوامبر 1989، در نشست عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد مورد تاکید قرار گرفته است.

مقالات شماره 12و 13مربوط به حقوق کودکان درباره آزادی بیان و مقاله شماره 14مربوط به آزادی فکر، آگاهی و مذهب می شود.

سایر مقالات موضوعاتی درباره تبعیض نژادی ، زندگی خصوصی ، دسترسی به اطلاعات و آزادی اتحادیه هاست. مقاله شماره 28، مربوط به آموزش اجباری برای همگان در دوره ابتدایی به عنوان حداقل حقوق می شود؛ اما موانع جدی برای آزادی فکر و بیان ، در مفهوم آموزش اجباری می تواند وجود داشته باشد.

پرورش عقلانیت از طریق تعلیم و تربیت ، وسیله ای برای وفاق اجتماعی درخصوص اصول اساسی اختیاری دمکراسی به شمار می رود. دمکراسی بیانگر آن است که هر کس دارای حق آموزش است.

به هر حال این حق فردی ، به قدرتی حکومتی تبدیل می شود که با نفوذ در زندگی افراد از طریق آموزش اجباری و توسط معلمانی که نقش آنها تربیت است ، ایفای نقش می کند.

این اقتدار ممکن است آشکار باشد (مانند اشکال رسمی آموزش ) یا نهان باشد (نظیر برخی اشکال رو به رشد آموزش ) و یا ممکن است برای توانمندکردن دانش آموز از طریق فرآیند آموزش باز باشد (گاهی اوقات از آن به عنوان تعلیم و تربیت دگرگون ساز نام برده می شود.) به دلایل حمایتی و کنترلی ، شاگردان در مقابل معلمان از حقوق یا مسوولیت های یکسانی برخوردار نیستند. حق مخالفت ، اساس ایده تفکر انتقادی است و با آزادی و اقتدار فردی همراه است.

تفکر انتقادی در مدرسه ها از طریق قیود نظام آموزش محدود می شود؛ جایی که معلمان نه تنها آموزش می دهند، بلکه رفتار شاگردان را از طریق انضباط و تنبیه کنترل می کنند.

این بدین معنا نیست که در چنین نظام هایی تفکر انتقادی قابل تشویق نیست ، بلکه به کارگیری تفکر انتقادی ممکن است منجر به یک سری نابسامانی ها و تخریب ها در ارتباط با آن قیود شود. هنگامی که این تفکر وارد حوزه آزادی فکری و قضاوت اخلاقی می شود، وضعیتی سیاسی مطرح می شود که معلم باید آن را در نظر بگیرد. اغلب مردم درخصوص صلاحیت علم تردید دارند.

به عنوان یک کارمند دولتی معلم نیز تحت نظارت است (روز نو، 1993) معلم بین توقعات عمومی و تقاضاهای بنگاه سیاسی قرار می گیرد. آموزش از طریق برنامه درسی رسمی و ارزیابی آن و نیز نظام بازرسی مدرسه بیشتر از همیشه ، منظم و نظارت شده است.

معلمان کار آموزشی خود را در خلال این مقررات انجام می دهند. آنها روزانه وارد کلاس می شوند و تقاضاهای دنیای خارج را در تعامل با دانش آموزان تعدیل می کنند. آنها ممکن است تنها از تضادها و محدودیت ها آگاه باشند، اما هنگامی که این امر وارد آموزش تفکر و آموزش افراد شود، ممکن است تضادهای زیادی نمایان شوند. البته کار کردن در این شرایط مبهم و پیچیده و کنار زدن محدودیت ها، چالش اصلی دست اندرکاران است.

رخدادهای گزارش شده در این کتاب هم از کلاس درس و هم از باشگاه بعد از مدرسه ، جایی که بچه ها در این پژوهش شرکت داده شده اند، گرفته شده است. داستان ها و سایر منابعی که از سوی معلمان و سایر بزرگسالان فراهم شده و نیز تجارب خود کودکان دیگر منابع این رخدادهای گزارش شده هستند.

هدف این کتاب مشارکت در بحث آموزش تفکر در مدارس است. این کتاب قصد ندارد فرمانی صادر کند یا دستورالعمل تلقی شود. این کتاب مثالهای زیادی از کودکانی تدارک دیده است که همانند فیلسوفان در کلاس درس کار می کنند. رخدادهای گزارش شده ، برخی پیشفرض های موجود درباره نقش بزرگسالان و اقتدار کودکان را به چالش می کشاند.

کتاب به 4 بخش تقسیم می شود:

بخش اول معرف بحثهای کلاسی بچه هاست و پیشنهاد می کند انتظارات ما از کودکان و قوانین پیش بینی شده درباره مشارکت آنان در مدرسه ، نیاز به تجدیدنظر دارد.

بخش دوم ، فرآیند پژوهش فلسفی را توضیح می دهد و ارتباط بین آموزش تفکر و آموزش ارزشها را مورد بحث قرار می دهد.

بخش سوم تقاضاهای گوناگون معلم و دانش آموز را که در کلاس مطرح می شود بیان می کند و بخش پایانی چگونگی پیشرفت کودکان با فلسفه را توضیح می دهد و بیانگر این است که از پژوهش فلسفی در کلاس چه فایده هایی نصیب معلم و دانش آموز می شود.

نداهایی از کلاس درس

فصل یک از رخدادهای مربوط به گفتگوی کلاسی بین نویسنده و شاگردان مدارس ابتدایی تشکیل می شود. این فصل ارائه کننده تفسیرهایی از امکانات آموزشی و یادگیری از طریق گفتگوست.

این فصل به طور مختصر، تفاوت های بین زمان گردهمایی و پژوهشی فلسفی را به عنوان رویکردهایی غیرقابل تفکیک برای بحث کلاسی توضیح می دهد. در محاورات کلاسی چه چیزی مهم است؟

عقاید کودکان چگونه پدید می آیند؟ فصل 2 با اصل حقوق کودکان برای مشارکت به عنوان یک شهروند و گزارش هایی درباره توصیه اولیه شاگردان به معلمان شروع می شود که ممکن است درباره معرفی فلسفه در کلاس فکر کرده باشند. از مشارکت به عنوان یک حق شهروندی چه درکی داریم؟

اگر این حق شامل کودکان بشود، چه جنبه هایی از زندگی کلاسی نیاز به توجه دارد؟

درباره حل منازعات

روزی ، پیش از شروع درس ، دانش آموزی در کلاس سوم از من پرسید هنگامی که با دوست خود بحث یا دعوایی دارید، چه کاری انجام می دهید.

اتفاقی در زمین بازی افتاده بود و او در تردید بود که بهترین دوست او هنوز او را دوست دارد. منازعه و دعوا بالا گرفته بود.

دختری که این موضوع را به من گزارش می داد، شدیدا احساس سر درگمی می کرد، اگر قرار بود فورا پاسخ او را بدهم ، پیشنهاد می کردم باهم گفتگو کنند و هرچه زودتر از یکدیگر عذرخواهی و آشتی کنند. آیا این همان موردی نیست که معمولا افراد بزرگسال به بچه ها در ایام مدرسه گوشزد می کنند؟ آیا از همان نزاعهایی نیست که در میان بچه ها براحتی برطرف می شود؟ آیا ممکن است گزینه های دیگری را در نظر گرفت؟

به جای دادن پاسخ فوری و مطمئن کردن او مبنی بر این که همه چیز درست می شود، تصمیم گرفتم ، سوال را در کلاس مطرح کنم تا پاسخ سایر دانش آموزان را بشنوم. یک نفر جواب داد هنگامی که این اتفاق می افتد، فورا می گویم متاسفم.

2نفر دیگر گفتند، دور می شویم و خونسرد می مانیم. خوشحال بودم از این که کشف کردم شواهدی از تجربه و دیدگاه های متفاوت در یک گروه وجود دارد. راه حل ارائه شده از طرف یکی از دانش آموزان این بود که با او برخورد کنیم.

او گفت ؛ قبل از این که به خانه جدید نقل مکان کنیم جایی بودیم که مرتبا به خانه ما آشغال می ریختند. پنجره هایمان را با سنگ می شکستند و به ماشین مان خسارت می زدند.

مادرم می گوید اگر شما فردی را بشدت تنبیه کنید، دیگر به سوی شما باز نمی گردد. یکی از دانش آموزان به نام لیندا این گونه تفسیر کرد که ممکن است شما به دردسر بیفتید و بدون منظور کسی را بکشید. اظهارنظرهای این پسر گاهی با خنده همراه بود.

این بار استدلال او به طور جدی مطرح شد و حقیقت داستانش مورد تصدیق قرار گرفت. این موردی است که به ما یادآور می شود تا زندگی روزانه بچه ها را فراتر از مدرسه تصور کنیم. در حقیقت ، اغلب هیچ چیزی درباره جزئیات زندگی آنها نمی دانیم و از شرایط کمی زندگی آنها خیلی کم اطلاع داریم.

هنگامی که کودکان زندگی فردی خود را مورد بحث قرار می دهند، فرهنگها و ارزشهای متفاوت و اغلب متضادی را بروز می دهند. با حرکت بین خانه و مدرسه آنها ممکن است ارزشهای متضادی را در زندگی روزانه تجربه کنند. در شرایطی که او توصیف می کرد دفاع فیزیکی ممکن است تنها راه حل باشد، تحت تاثیر یک احساس واقع گرایانه قرار داشتم.

هنگامی که انسان به طور مرتب از سوی دیگران مورد تعدی قرار می گیرد، بهترین و درست ترین راه حل چیست ؟ آیا مقابله به مثل هنگام حمله اشتباه است؟ آیا والدین این کودکان ، برای محافظت از آنها، اقدام مستقیم فیزیکی خواهند کرد؟

استدلال تلافی جویانه و صریح لیندا، ما را از پیچیدگی و دشواری مسائل اخلاقی درباره وضعیت این خانواده بیشتر آگاه کرد.

موضوعات مناسب برای بحث کلاسی

وقتی به طور منظم ، بحثی در کلاس پیش می آید، گاهی بچه ها می خواهند درباره موضوعی که مورد توجه آنها قرار گرفته و فکر می کنند برای دیگران مهم است ، مشورت های خصوصی با معلم داشته باشند.

بدین وسیله آنها به دنبال اطمینان یا کسب اجازه برای مطرح کردن بحث خود هستند. بعلاوه آنها می توانند مانند سایر گروهها، با هوشیاری ، حساسیت و علاقه مندی بحثهای مطرح شده را درباره موضوعات مهم دنبال کنند.

درباره خیال پردازی

در برخی جلسات ، پیش از شروع بحث فلسفی ، از بچه ها می خواستم چند دقیقه با چشمان بسته استراحت کنند. این کار بویژه زمانی که آنها خسته و ناآرام هستند، مفید است.

استراحت به آنها کمک می کند از سایر فعالیت ها آزاد شوند و تمرکز حواس به دست آورند، گوش دهند و صحبت کنند. بچه ها اغلب تمایل دارند درباره چگونگی افکار خود بحث کنند.

مثالی از این موقعیت توضیح داده می شود. در پایان استراحت ، کودکی 8 ساله پرسید می تواند درباره افکارش صحبت کند، یا خیر. سوزان گفت : من روی نیمکت نشسته بودم که مرد خوش قیافه ای وارد شد و مرا به طبقه بالا برد. عروسکم را در بغل گرفته و روی تختخواب دراز کشیده بودم و او در کنار من بود.

و چقدر دوست داشتنی ؟ او سیاه نبود. می خواهید درباره او چه بگویید؟ چون من مردان سیاه را دوست دارم. تصور دختربچه ای که از سوی مرد خوش قیافه ای به یک اتاق خواب برده می شود، می تواند موضوع افسانه های شاه پریان باشد.

پس چه چیز ارزشمندی از این گفتگوی کوتاه برداشت می شود؟ آیا عجیب است که از یک دختر کوچک بشنویم چنین لذت و مسرت خیالی را در ارتباط با مردی خوش قیافه بیان کند؟ آیا این تصور نشانگر یک خیال مربوط به دنیای یک بزرگسال است؟ آیا به دنبال این گفتگوی کوتاه ، پژوهشی فلسفی وجود دارد؟ به چه تعداد از سوالات دیگری از این قبیل می توان پاسخ داد؟

این همه به کجا مربوط است و از کجا سرچشمه می گیرد.

گردهمایی و فلسفه با کودکان

بسیاری از بزرگسالان سعی می کنند اطمینان یابند که برای کشف موضوعات مورد علاقه کودکانی که با آنها کار می کنند، جایی وجود دارد.

برای این منظور، انتخاب رویکردهایی مثل گنجاندن وقت گردهمایی در قالب جدول زمانی بسیاری از مدارس ابتدایی ، بخش مهمی از فعالیت آنها را تشکیل داده است. (موسلی ، 2000) در وقت گردهمایی ، بر ساختن ارتباط موثر و روابط خوب در کلاس تاکید می شود و همچنین بر پیش بینی محل اجتماعی که در آنجا مسائل به طور موثر بررسی و حل و فصل می شوند.

بچه ها به بررسی و کشف احساسات خود تشویق و نیز ترغیب می شوند، به حرفهای یکدیگر گوش دهند و در صحبت کردن ، نوبت را رعایت کنند و به دنبال راه حل برآیند. زمان گردهمایی دربرگیرنده بازی های اجتماعی و فعالیت های اجتماعی است. قوانین مورد توافق از سوی شرکت کنندگان برقرار می شود.

همان گونه که از اسم رویکرد یا رهیافت برمی آید، طی بحث و فعالیت ، کودکان در حالت دایره ای همراه با مسوول خود روبه روی هم می نشینند.

تمرین پژوهش فلسفی در مدرسه ها رویکردی بسیار متفاوت از بحثهای آزاد دارد که در بسیاری از کشورها طی 30 سال اخیر ادامه داشته است. گرچه در پژوهش فلسفی نیز کودکان دور هم حلقه می زنند و قانون هایی را برای تعامل برقرار می کنند، اما شباهت این کار به زمان گردهمایی فقط به همین دو مورد محدود می شود.

در موضوع «فلسفه با کودکان »، تمامی بحث از سوالات کودکان ناشی می شود، که معمولا در پاسخ به یک محرک خاص مثل داستان ، عکس یا شعر است ، با آزمایش اولیه تمام سوالات ، بحث به سمت سوالات آزادی که پاسخ فوری و آشکاری ندارد، سوق داده می شود و فرآیند انتخاب سوال و دخالت در این پژوهش کاملا دمکراتیک است.

بزرگسال مسوول (معلم یا هرکس دیگری) تنها وظیفه اش این است که بحثهای کودکان را دنبال کند، به نحوی که هدفی برنامه ریزی شده پیگیری شود. بچه ها به تفکر منطقی ، انتقادی و خلاق ترغیب می شوند و برای آشکار کردن وضعیت های روشن فکری تلاش می کنند.

معلم ، زبان فلسفی را مدل سازی می کند و ابزارهای مفهومی را برای گسترش یا ثبت ایده ها معرفی می کند. بچه ها نه تنها به سوی همدلی و همرایی پیش می روند، بلکه به سوی کاویدن زوایای گوناگون یک سوال نیز حرکت می کنند. این حرکت به سمت حقیقت یابی است تا به سمت راه حل و همگرایی یک نظریه.

عدم موافقت و واگرایی ، عادی و مورد انتظار است. پاسخ به سوالات پیگیری می شود، اما پاسخها موقتی تلقی می شوند. فلسفه برای کودکان اهداف شناختی روشنی دارد، که از طریق ایجاد چالش ، تفکر منظم و تعامل سازمان یافته ، امکان تمرین ذهنی را فراهم می کند و از اهداف آموزشی و فرآیندهای تصمیم سازی برخوردار است.

مشارکت منظم به طور قطعی به توسعه خود آگاهی و انعطاف فردی منجر می شود.

پ

محتوای حمایت شده

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

مشاوره ویدیویی

    • اخبار داغ
    • جدیدترین
    • پربیننده ترین
    • گوناگون
    • مطالب مرتبط

    برای ارسال نظر کلیک کنید

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.