مهمترین علائم افسردگی، کودکان هم درگیر میشوند
کودکان از خلق والدین و مراقبان اصلی تاثیر میپذیرند و با روش آنها به دنیا نگاه کرده و مسائل را با شیوه آنها حل و فصل میکنند.
حتما شما هم این حس خوب را تجربه کردید که وقتی به کسی کمکی میکنید و این کمک از روی ترحم نیست بلکه دوست دارید طرف مقابل هم شرایط بهتری داشته باشد حال بهتری پیدا میکنید و گاهی از این تعجب میکنید که این تاثیر حتی بیشتر از کاری است که فقط برای خودمان و عزیزانمان انجام میدهیم. در این موقعیتها بچهها فرصتهای نابی برای آموختن پیدا میکنند چرا که از قدیم گفتهاند کارهای ما صدای خیلی بلندتری از حرفهایمان دارند. پژواک این صدا نیز به سوی ما برمیگردد و ما با شرایط متفاوتی مسیر زندگی را ادامه میدهیم و احساس مثبتتری پیدا میکنیم. چقدر به این توجه داریم که خلقوخو قابل سرایت است؟ چیزی که از گذشتهای دور در ادبیات ما هم به آن توجه شده است، به قول مولانا:
«در محفل خود راه مده همچو منی را
افسردهدل افسرده کند انجمنی را»
در این میان کودکان نیز از خلق والدین و مراقبان اصلی تاثیر میپذیرند و با روش آنها به دنیا نگاه کرده و مسائل را با شیوه آنها حل و فصل میکنند. کودکی را در کلینیک دیدم که با این نگرانی آورده شده بود که بعد از هر ناکامی تهدید به خودکشی میکند. کودکی که در برخی از ساعات با مادربزرگ زندگی میکند و مرتب این جمله را از او میشنود که «کاش قبل از آمدن کرونا مرده بودم. من دوست ندارم با کرونا بمیرم و برایم هیچ مراسمی برگزار نکنند.» این کودک بقیه روز را با مادر و پدری سپری میکند که آنها نیز شیوه شناختی و فکری ناسالمی از خود نشان میدهند. والدین این کودک خردسال با چند طرحواره محرومیـت عـاطفی، وابسـتگی و بیکفـایتی و آسـیبپـذیری در مقابـل صـدمه و بیمـاری زندگی میکنند.
طرحواره چیست؟
طرحواره به قالب، ساختار یا چارچوبی از تفکر گفته میشود که بر اساس آن ما قادریم در بسیاری از کارها بدون تامل زیاد وارد شویم و تصمیم بگیریم. اگر شما رانندگی میکنید با این موضوع آشنایی دارید که در روزهای اول با چه وسواسی به تمام مراحل رانندگی خود فکر میکردید، برای هر بار دنده عوض کردن به دنده نگاه میکردید و دائم مراقب کلاج بودید تا ماشین خاموش نشود اما پس از مدتی، رانندگی کردن از حوزه آگاهی شما خارج شده و به حالت ناهوشیار درآمده و شما میتوانید بدون فکر کردن رانندگی کنید. این چارچوب فکری ایجاد شده بر ادراک بعدی شما از تجربههایتان نیز تاثیر میگذارد.
قالبهای فکری ما هم بعد از مدتی جزیی لاینفک از ما میشوند و برای تغییر آنها لازم است به آنها بیندیشیم و مراقب سبک تفکر خود باشیم. این طرحوارهها اوایل کودکی شکل میگیرند و خود را به تجارب بعدی زندگی ما تحمیل میکنند.
این چارچوبها دنیا را برای ما قابل پیشبینی میکنند و ما در این دنیا احساس امنیت میکنیم اما چرا میگوییم والدین این کودک خردسال این طرحوارهها را دارند؟ این کودک، مادری دارد که در ساعات کمی که با اوست فقط به نیازهای جسمیاش توجه میکند؛ او با احساس گناهی که حاصل از تنها گذاشتن کودک در ساعات روز است سعی میکند همه نیازهای جسمی کودک را بهطور افراطی جبران کند. او خودش به کودک ۵ سالهاش غذا میدهد و شب را کنار او میخوابد و میگوید او برای تنها خوابیدن بیش از حد خردسال است. همین مسائل موجب مشکلات ارتباطی او با همسر میشود و کودک میان این جدال کلامی و برای پایان دادن به آن به گفتن این جمله اکتفا میکند که «اگر دعوا را تمام نکنید خودم را پرت میکنم پایین.» در این نقطه والدین نگران کودک میشوند و سعی میکنند علاوه بر ختم غائله چیزی که کودک پیش از این نداشته است به او بدهند تا به خیال خود کودک اینگونه سخن گفتن را فراموش کند.
کودک که موبایل بدون رمز را دریافت کرده است از این پیروزی خرسند میشود و در شرایط مشابه این برخورد را تکرار میکند و به این ترتیب طرحواره وابستگی/بیکفایتی که ممکن است از پرداخت افراطی والدین به کودک در سالهای اولیه دوران کودکی بهوجود آید، در این کودک شکل میگیرد.
به نظر میرسد مادر طفل، طرحواره محرومیت هیجانی را تجربه میکند. او معتقد است کسی درکش نمیکند، به عشق و محبت بیشتری نیاز دارد، فرد خاصی در زندگی او وجود ندارد که واقعا نگران حالش باشد و همسرش نیز در شرایط و لحظههای سخت کنارش نیست. بدین ترتیب او وقتی کم میآورد اولین کاری که میکند نفرین خود است. او با صدای بلند از خدا میخواهد که این زندگی لعنتی زودتر تمام شود و به نظر میرسد اصلا توجه ندارد که در این چنین شرایطی چشمان کنجکاو یک کودک رفتارهای او را دنبال میکند و از او الگو میگیرد.
محرومیت هیجانی چست؟
محرومیت هیجانی باعث میشود فرد احساس تهیبودن کند؛ یعنی احساس نادیده گرفته شدن، کمبود، محرومیت و غم و دلتنگی میکند. گویا مُهر تنهایی و بیپناهی بر پیشانیاش زده شده است. افرادی که در این تله میافتند، بسیار پرتوقع میشوند؛ یعنی محبت اطرافیان، آنها را راضی نمیکند. همانطور که گفتیم طرحوارهها بهراحتی در دسترس نیستند و برای همین است که تکرار شده و به الگوی رفتاری تبدیل میشوند و اجتناب از آنها بدون خودآگاهی امکانپذیر نیست. آگاهی از این امر که ما خودمان در ایجاد مشکلاتمان سهمی داریم و برای بهبود هم باید خودمان تلاش کنیم و پیدا کردن طرحوارهها، میتواند موجب ارتقای شرایط روانی ما و اطرافیانمان شود.
شعر زیبای زیر از محمدحسین صغیر اصفهانی بهخوبی به تاثیر نقش ما در مسائلمان میپردازد.
داد درویشی از سر تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هرچه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچکس آتشی نمیافروخت
ز آتش خویش هر کسی میسوخت...
«در محفل خود راه مده همچو منی را
افسردهدل افسرده کند انجمنی را»
در این میان کودکان نیز از خلق والدین و مراقبان اصلی تاثیر میپذیرند و با روش آنها به دنیا نگاه کرده و مسائل را با شیوه آنها حل و فصل میکنند. کودکی را در کلینیک دیدم که با این نگرانی آورده شده بود که بعد از هر ناکامی تهدید به خودکشی میکند. کودکی که در برخی از ساعات با مادربزرگ زندگی میکند و مرتب این جمله را از او میشنود که «کاش قبل از آمدن کرونا مرده بودم. من دوست ندارم با کرونا بمیرم و برایم هیچ مراسمی برگزار نکنند.» این کودک بقیه روز را با مادر و پدری سپری میکند که آنها نیز شیوه شناختی و فکری ناسالمی از خود نشان میدهند. والدین این کودک خردسال با چند طرحواره محرومیـت عـاطفی، وابسـتگی و بیکفـایتی و آسـیبپـذیری در مقابـل صـدمه و بیمـاری زندگی میکنند.
طرحواره چیست؟
طرحواره به قالب، ساختار یا چارچوبی از تفکر گفته میشود که بر اساس آن ما قادریم در بسیاری از کارها بدون تامل زیاد وارد شویم و تصمیم بگیریم. اگر شما رانندگی میکنید با این موضوع آشنایی دارید که در روزهای اول با چه وسواسی به تمام مراحل رانندگی خود فکر میکردید، برای هر بار دنده عوض کردن به دنده نگاه میکردید و دائم مراقب کلاج بودید تا ماشین خاموش نشود اما پس از مدتی، رانندگی کردن از حوزه آگاهی شما خارج شده و به حالت ناهوشیار درآمده و شما میتوانید بدون فکر کردن رانندگی کنید. این چارچوب فکری ایجاد شده بر ادراک بعدی شما از تجربههایتان نیز تاثیر میگذارد.
قالبهای فکری ما هم بعد از مدتی جزیی لاینفک از ما میشوند و برای تغییر آنها لازم است به آنها بیندیشیم و مراقب سبک تفکر خود باشیم. این طرحوارهها اوایل کودکی شکل میگیرند و خود را به تجارب بعدی زندگی ما تحمیل میکنند.
این چارچوبها دنیا را برای ما قابل پیشبینی میکنند و ما در این دنیا احساس امنیت میکنیم اما چرا میگوییم والدین این کودک خردسال این طرحوارهها را دارند؟ این کودک، مادری دارد که در ساعات کمی که با اوست فقط به نیازهای جسمیاش توجه میکند؛ او با احساس گناهی که حاصل از تنها گذاشتن کودک در ساعات روز است سعی میکند همه نیازهای جسمی کودک را بهطور افراطی جبران کند. او خودش به کودک ۵ سالهاش غذا میدهد و شب را کنار او میخوابد و میگوید او برای تنها خوابیدن بیش از حد خردسال است. همین مسائل موجب مشکلات ارتباطی او با همسر میشود و کودک میان این جدال کلامی و برای پایان دادن به آن به گفتن این جمله اکتفا میکند که «اگر دعوا را تمام نکنید خودم را پرت میکنم پایین.» در این نقطه والدین نگران کودک میشوند و سعی میکنند علاوه بر ختم غائله چیزی که کودک پیش از این نداشته است به او بدهند تا به خیال خود کودک اینگونه سخن گفتن را فراموش کند.
کودک که موبایل بدون رمز را دریافت کرده است از این پیروزی خرسند میشود و در شرایط مشابه این برخورد را تکرار میکند و به این ترتیب طرحواره وابستگی/بیکفایتی که ممکن است از پرداخت افراطی والدین به کودک در سالهای اولیه دوران کودکی بهوجود آید، در این کودک شکل میگیرد.
به نظر میرسد مادر طفل، طرحواره محرومیت هیجانی را تجربه میکند. او معتقد است کسی درکش نمیکند، به عشق و محبت بیشتری نیاز دارد، فرد خاصی در زندگی او وجود ندارد که واقعا نگران حالش باشد و همسرش نیز در شرایط و لحظههای سخت کنارش نیست. بدین ترتیب او وقتی کم میآورد اولین کاری که میکند نفرین خود است. او با صدای بلند از خدا میخواهد که این زندگی لعنتی زودتر تمام شود و به نظر میرسد اصلا توجه ندارد که در این چنین شرایطی چشمان کنجکاو یک کودک رفتارهای او را دنبال میکند و از او الگو میگیرد.
محرومیت هیجانی چست؟
محرومیت هیجانی باعث میشود فرد احساس تهیبودن کند؛ یعنی احساس نادیده گرفته شدن، کمبود، محرومیت و غم و دلتنگی میکند. گویا مُهر تنهایی و بیپناهی بر پیشانیاش زده شده است. افرادی که در این تله میافتند، بسیار پرتوقع میشوند؛ یعنی محبت اطرافیان، آنها را راضی نمیکند. همانطور که گفتیم طرحوارهها بهراحتی در دسترس نیستند و برای همین است که تکرار شده و به الگوی رفتاری تبدیل میشوند و اجتناب از آنها بدون خودآگاهی امکانپذیر نیست. آگاهی از این امر که ما خودمان در ایجاد مشکلاتمان سهمی داریم و برای بهبود هم باید خودمان تلاش کنیم و پیدا کردن طرحوارهها، میتواند موجب ارتقای شرایط روانی ما و اطرافیانمان شود.
شعر زیبای زیر از محمدحسین صغیر اصفهانی بهخوبی به تاثیر نقش ما در مسائلمان میپردازد.
داد درویشی از سر تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هرچه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچکس آتشی نمیافروخت
ز آتش خویش هر کسی میسوخت...
منبع:
هفته نامه سلامت
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼