تربیت درست کودکان، آی کیو مهمتره یا ای کیو؟
احساسات کودک را نامگذاری کنید. بچهها، بهسختی میتوانند درباره احساساتشان حرف بزنند. به خاطر همین است که خیلی از هیجاناتشان را با فریاد نشان میدهند.
شهرزاد: تا چند سال پیش، خیلیها دنبال این بودند که بفهمند بهره هوشی فرزندشان چهقدر است و فکر میکردند بچهها، برای موفق شدن در زندگیشان، باید بهره هوشی ( IQ ) بالایی داشته باشند؛ اما با مطرح شدن انواع دیگر هوش، از جمله هوش هیجانی ( EQ )، دیگر نمیتوان با قاطعیت، درباره اهمیت آیکیو و نقش آن در موفقیت صحبت کرد. شما چهطور فکر میکنید؟ IQ مهمتر است یا EQ ؟
نقطه صفر کجاست؟
و تنها میتواند 20 درصد از موفقیت بچهها را در بزرگسالی تامین کند. حتما میپرسید پس 80 درصد بقیه چی؟! خب، اینجاست که پای EQ به میان میآید.
IQ ، در حکم همان استعدادهایی است که از بدو تولد، در وجود ما هست و از ثبات نسبی برخوردار است؛ یعنی ذاتی است و خیلی تحت تاثیر محیط قرار نمیگیرد. مثلا پسر شما، بدن مناسبی برای ورزش کردن دارد، ولی اصلا علاقهای به ورزش ندارد. خب، او استعدادش را دارد، ولی آیا میتواند با تکیه به آن، موفق شود؟
گفتیم IQ ، نگفتیم پیشگو
اگر درباره اهمیت تست IQ ، از یک روانشناس سوال کنید، ممکن است با این جواب روبهرو شوید که موفقیت کودک در یک تست IQ ، تنها به معنای این است که او توانسته آن تست را خوب جواب بدهد و معنای دیگری ندارد! تستهای IQ ، پتانسیل ذهنی کودک را مشخص میکند، ولی نمیتواند به شما بگوید که آیا او، در آینده، میتواند یک نقاش مشهور، یک مهندس زبردست یا یک مدیر خوب باشد یا نه.
خوشآمدگویی به جناب EQ
اگر میخواهید فرزند موفقی تربیت کنید، باید هوش هیجانیاش را تقویت کنید. EQ ، در چهار فاکتور شناخت هیجان، بیان هیجان، کنترل هیجان و شناخت هیجان دیگران، خلاصه و باعث میشود کودک، ارتباط موثری با اطرافیانش برقرار کند.
وقتی پسرها هم میتوانند گریه کنند
قدم اول برای تقویت هوش هیجانی بچهها این است که اجازه دهیم احساساتشان را بشناسند و شادی، خشم، غم، ترس و... را تجربه کنند. چه اشکالی دارد اگر بچهها، از ته دل قهقهه بزنند یا فکر میکنید اگر پسرها، کمی گریه کنند، آسمان به زمین میآید؟
برای بالا بردن هوش هیجانی فرزند خود، این روشها را امتحان کنید:
۱) خوب گوش کنید. وقتی او درباره احساساتاش حرف میزند، به دقت گوش بدهید. مثلا اگر به خاطر تولد یک خواهر یا برادر جدید، کمی مضطرب است، به او بگویید: «میفهمم. وقتی یه نی نی جدید به خانواده اضافه میشه، آدم احساس میکنه که دیگه کسی به اون توجهی نداره.» درباره بچگی خودتان و اینکه احساس مشابهی داشتهاید، با او حرف بزنید.
۲) احساسات کودک را نامگذاری کنید. بچهها، بهسختی میتوانند درباره احساساتشان حرف بزنند. به خاطر همین است که خیلی از هیجاناتشان را با فریاد نشان میدهند. با نامگذاری احساسات، به بچهها کمک کنید که آنها را بهتر درک و ابراز کنند.
۳) به هیجانات بچهها، اعتبار ببخشید. وقتی او از چیزی میترسد، به جای اینکه بگویید: «اینکه اصلا ترس ندارد»، یادش بدهید که موقعیتاش را مدیریت کند. مثلا بگویید: «اگر الان میترسی این کار را انجام بدهی، اشکالی ندارد. بیا چیز دیگری را امتحان کنیم.»
۴) روشهای جایگزین را به او یاد بدهید. اگر فرزندتان، موقع عصبانیت، موی خواهرش را میکشد یا برادرش را میزند، درباره عصبانت با او حرف بزنید و بگویید وقتی که دچار این احساس شد، به جای بدرفتاری، میتواند مشت زدن به بالش یا هر روش دیگری را که در خانواده پذیرفته شده است، امتحان کند.
۵) درباره احساس خودتان، با او صادق باشید. اگر عصبانی هستید، عصبانیت خود را انکار نکنید یا اگر ناراحت هستید، به او نگویید که «ناراحت نیستم، فقط کمی خستهام.» این دوگانگی، باعث گیج شدن کودک میشود.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼