اوتیسم نوعی عقبماندگی است؟ (۱)
مشکل اصلی در اُتیسم برقراری ارتباطات کلامی و غیرکلامی و تعاملات اجتماعی و کیفیات و کمیات مرتبط با آن است و بر اساس مطالعات متعدد، مشخص شده خود اینها اساسا ریشه در مشکلی پایهایتر دارند که همان همدلی است.
روزنامه شرق : نیما نریمان ، دانشجوى رشته علوم اعصاب در انستیتو روانپزشکى دانشگاه کینگز کالج لندن اگر میتوانستم انتخاب کنم که اتیستیک نباشم، این کار را نمیکردم. اُتیسم بخشی از وجود من است. دکتر «تمپل گرندین»
شاید بسیارى از شما در بین دوستان و آشنایان، چیزهایی راجع به اُتیسم شنیده باشید یا حتی فراتر از آن، در خانواده خود کودک یا بزرگسالی را دیده باشید که با تشخیص اُتیسم مواجه شده است و تجربهاى مستقیم از آن داشته باشید و حتی چهبسا در تقلایی سخت برای درک بهتر آن و کمک به فرزند یا عزیزانتان (که احیانا به آن دچارند) بوده باشید. اتُس در زبان یونانی به معنای خود است و بهصورت تحتاللفظى منظور از آن در اُتیسم، ماندن در خود یا بهزعم بسیاری درخودماندگی است.
کودک یا انسانی که (در اصطلاح عام و باور عموم) درخودمانده است، تصویری مبهم و نهچندان خوشایند را به اذهان کمترآشنا با آن تداعی میکند و در ذهن و حافظه من یادآور تصاویری فراوان از خانوادههای نگران بسیاری است که در طول سالهای گذشته، در مناطق مختلفى از ایران میدیدم، یادآور اینکه چطور در برابر چهره پررمزوراز اُتیسم که فرزندانشان دچارش بودهاند، به هر دری میزدند تا بلکه آگاهی و کمک بیشتری را برای یاری به آنها بیابند تا این نوع متفاوت از واقعیت را که فرزندشان در حال تجربه و زندگیکردنش است، بهتر متوجه شوند؛ واقعیتى عجیب و غیرمعمول که پر از مشکلات و چالشهای کوچک و بزرگ، نگرانى و... بوده و البته چهبسا هم گاهى بسیار جالب و حیرتانگیز؛ درنهایت امر، تلاشی بیوقفه برای اینکه راهی برای بهتر و مفیدتر برای زیستنشان بیابند.
مدتها بود بهدنبال فرصتی بودم تا کمى بیشتر درباره اُتیسم بنویسم و حالا سرانجام این فرصت مهیا شده تا بگویم و بنویسم از آنچه که به باورم همگان و بهخصوص خانوادههای درگیر با این مساله باید بشنوند و بدانند، از آنچه که بهگمانم شکلی دیگر از واقعیت است که انسانهاى بسیارى، زن و مرد، از کودک تا بزرگسال در اقصىنقاط دنیا درحالتجربهاش هستند. طبق آمارهای رسمی، درحالحاضر در انگلستان بیش از نیممیلیون انسان با تشخیص اُتیسم زندگی میکنند، کسانى که زندگی را بسیار متفاوت از مابقی ما تجربه کرده و میکنند.
اُتیسم، ماهیتیبغایت پیچیده و مرموز دارد و با وجود آنکه بیش از ٧٠سال از زمانی که برای اولینبار توسط یک پزشک اتریشی بهنام «لئو کانر» شناسایی و نامگذاری شد، میگذرد و با وجود پیشرفتهای علمی فراوان در زمینههای گوناگون، باید اعتراف کرد که اطلاعات ما از آن چندان زیاد نیست و کماکان پرسشها و نادانستههای ما بر پاسخها و یافتههایمان فزونی دارد. درک واقعیتها و اساس و بنیان شکلدهنده اُتیسم و تمییز آنها از مسایلی که چیزی جز افسانهای بیش نیستند، قدم نخست در شناخت و مواجهه با اُتیسم است، چه بهعنوان پدر یا مادر یک کودک دچار اُتیسم، چه بهعنوان فردی که دوستی با این شرایط را دارد، چه متخصصی که برحسب رشته حرفهایاش، با این افراد سروکار دارد یا اصلا فردی عادی که مایل است در اینباره بیشتر بداند. این تلاشی کوچک برای بهترشناساندن اُتیسم و تمییز برخى واقعیات از افسانههای مرتبط با آن بر اساس آخرین یافتههاى معتبر و مستند علمى است؛ تلاشی که در پایان آن خواهیم دید شناخت بهتر دنیای اُتیسم نهتنها دیدگاه ما نسبت به آن و افراد درگیر با آن و نیز در ارایه کمکهایی بهتر به آنان، که در نهایت حتی شناخت ما از دنیای خودمان را نیز تغییر میدهد و گامی فراتر میبرد.
اُتیسم چیست؟
بهراستی اُتیسم چیست؟ چه تصوری در مورد آن میتوان یا باید داشت؟ برای بررسی هر موضوعی لازم است در ابتدا تعریفی روشن از آن را داشته باشیم. اُتیسم را درحقیقت باید بخشی از یک طیف دانست و از همینرو در راهنمای جامع تشخیصى و آمارى روانپزشکی به آن اصطلاحا «اختلال طیف اُتیسم» میگویند. کلمه طیف در اینجا به تفاوت در شدت بروز و انواع متفاوت آن در افراد مختلف اشاره میکند و این به زبان ساده یعنى آنکه ممکن است یک کودک دچار اُتیسم بتواند بهخوبى صحبت کند و کودک دیگر اصلا توانایی صحبت حتی در حد تککلمه را هم نداشته باشد، یا یکى عقبمانده ذهنى باشد و دیگرى هوشى طبیعى یا حتی در حد یک نابغه داشته باشد، یکى کاملا منزوى باشد و دیگرى کمى علاقهمندتر به برقرارى ارتباط (در عین داشتن مشکلاتى خاص) و... بهطورکلی برای تشخیص اُتیسم لازم است دو مقوله اصلی در رفتارهای فرد مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد:
مورد اول وجود مشکلاتی خاص در برقراری ارتباط (کلامی و غیرکلامی) با دیگران و تعاملات اجتماعی است که هسته اصلی و اساسی مشکلات اُتیسم را تشکیل میدهد و موارد مختلفى را در برمیگیرد، بهطورمثال تماس چشمى ضعیف با مخاطب، ضعف در درک ایما و اشارات یا استفاده از آنها، مشکلاتى در شروع یا حفظ ارتباط، مشکلاتى در درک شوخىها و کنایهها و همینطور بسیارى موارد دیگر در این زمینه. مورد دوم وجود علایق، رفتارها، عادات و بازیهای محدود و تکراری و بهنوعی وسواسگونه است، به آن معنا که مثلا توجه فرد روی یک موضوع، بازی یا رفتار خاص به شکلی غیرطبیعی متمرکز است و تمایلی غیرمعمول برای تکرار مداوم آن عمل یا بازی یا... دارد. البته در کنار اینها و تقریبا در تمامی موارد، مشکلاتی دیگر و از جمله مشکلات حسی مختلف نیز به چشم میخورد.
در ابتدا بسیاری از متخصصان بالینی بر این باور بودند که اگر صحبتکردن به شکلی مناسب را به این کودکان آموزش دهیم، در آن صورت مشکلشان حل خواهد شد و نشانههای اُتیسم را دیگر در آنها نخواهیم دید و بهبود مییابند. اما اکنون میدانیم که اُتیسم و نشانهها و شرایط خاص آن، هرچند در طول زمان تغییراتى را نشان مىدهد، اما در مجموع و اساسا تا پایان زندگی فرد مبتلا، همراهش خواهد بود. اگرچه نسخههاى پیشین راهنماى تشخیصى ذکرشده، تا مدتی قبل اُتیسم را به انواع مختلفی تقسیمبندی میکرد، از جمله اُتیسم کلاسیک، سندرم آسپرگر، سندرم رت و... اما هماکنون همه اینها در زیر چتر یک عنوان تشخیصی واحد یعنی «اختلال طیف اُتیسم»، قرار گرفته که خود بسیار بحثبرانگیز بوده است.
بر اساس برخی پژوهشها، از جمله تحقیقی که بهتازگی در دانشگاه هاروارد صورت گرفته است، به نظر میرسد که اُتیسم و آسپرگر باتوجه به برخی شباهتها، تفاوتهای اساسیای نیز با یکدیگر دارند و به نظر میرسد واقعا دو وضعیت متفاوت و جداگانه باشند. مهمترین تفاوت این دو در کسب مهارتهای کلامی در جریان رشد است، به این صورت که کودکان دچار آسپرگر اغلب مشکل و تاخیر چندانی در یادگیری گفتار ندارند و یادگیری مهارتهای کلامیشان در اکثر مواقع متناسب و همپای دیگر کودکان همسنشان است و در تاریخچهگیری رشدی کودک با پرسش از والدین، میبینیم که اغلب بهموقع، صحبت را آغاز کردهاند، بااینحال دیگر مهارتهای ارتباطی آنها کماکان مشکلاتی اساسی دارد.
از همینرو، بسیاری از متخصصان و همینطور خانوادههایی که فرزندانشان قبلا تشخیص آسپرگر را دریافت کردهاند نیز همچنان از این اصطلاح استفاده میکنند.
ادامه دارد...
شاید بسیارى از شما در بین دوستان و آشنایان، چیزهایی راجع به اُتیسم شنیده باشید یا حتی فراتر از آن، در خانواده خود کودک یا بزرگسالی را دیده باشید که با تشخیص اُتیسم مواجه شده است و تجربهاى مستقیم از آن داشته باشید و حتی چهبسا در تقلایی سخت برای درک بهتر آن و کمک به فرزند یا عزیزانتان (که احیانا به آن دچارند) بوده باشید. اتُس در زبان یونانی به معنای خود است و بهصورت تحتاللفظى منظور از آن در اُتیسم، ماندن در خود یا بهزعم بسیاری درخودماندگی است.
کودک یا انسانی که (در اصطلاح عام و باور عموم) درخودمانده است، تصویری مبهم و نهچندان خوشایند را به اذهان کمترآشنا با آن تداعی میکند و در ذهن و حافظه من یادآور تصاویری فراوان از خانوادههای نگران بسیاری است که در طول سالهای گذشته، در مناطق مختلفى از ایران میدیدم، یادآور اینکه چطور در برابر چهره پررمزوراز اُتیسم که فرزندانشان دچارش بودهاند، به هر دری میزدند تا بلکه آگاهی و کمک بیشتری را برای یاری به آنها بیابند تا این نوع متفاوت از واقعیت را که فرزندشان در حال تجربه و زندگیکردنش است، بهتر متوجه شوند؛ واقعیتى عجیب و غیرمعمول که پر از مشکلات و چالشهای کوچک و بزرگ، نگرانى و... بوده و البته چهبسا هم گاهى بسیار جالب و حیرتانگیز؛ درنهایت امر، تلاشی بیوقفه برای اینکه راهی برای بهتر و مفیدتر برای زیستنشان بیابند.
مدتها بود بهدنبال فرصتی بودم تا کمى بیشتر درباره اُتیسم بنویسم و حالا سرانجام این فرصت مهیا شده تا بگویم و بنویسم از آنچه که به باورم همگان و بهخصوص خانوادههای درگیر با این مساله باید بشنوند و بدانند، از آنچه که بهگمانم شکلی دیگر از واقعیت است که انسانهاى بسیارى، زن و مرد، از کودک تا بزرگسال در اقصىنقاط دنیا درحالتجربهاش هستند. طبق آمارهای رسمی، درحالحاضر در انگلستان بیش از نیممیلیون انسان با تشخیص اُتیسم زندگی میکنند، کسانى که زندگی را بسیار متفاوت از مابقی ما تجربه کرده و میکنند.
اُتیسم، ماهیتیبغایت پیچیده و مرموز دارد و با وجود آنکه بیش از ٧٠سال از زمانی که برای اولینبار توسط یک پزشک اتریشی بهنام «لئو کانر» شناسایی و نامگذاری شد، میگذرد و با وجود پیشرفتهای علمی فراوان در زمینههای گوناگون، باید اعتراف کرد که اطلاعات ما از آن چندان زیاد نیست و کماکان پرسشها و نادانستههای ما بر پاسخها و یافتههایمان فزونی دارد. درک واقعیتها و اساس و بنیان شکلدهنده اُتیسم و تمییز آنها از مسایلی که چیزی جز افسانهای بیش نیستند، قدم نخست در شناخت و مواجهه با اُتیسم است، چه بهعنوان پدر یا مادر یک کودک دچار اُتیسم، چه بهعنوان فردی که دوستی با این شرایط را دارد، چه متخصصی که برحسب رشته حرفهایاش، با این افراد سروکار دارد یا اصلا فردی عادی که مایل است در اینباره بیشتر بداند. این تلاشی کوچک برای بهترشناساندن اُتیسم و تمییز برخى واقعیات از افسانههای مرتبط با آن بر اساس آخرین یافتههاى معتبر و مستند علمى است؛ تلاشی که در پایان آن خواهیم دید شناخت بهتر دنیای اُتیسم نهتنها دیدگاه ما نسبت به آن و افراد درگیر با آن و نیز در ارایه کمکهایی بهتر به آنان، که در نهایت حتی شناخت ما از دنیای خودمان را نیز تغییر میدهد و گامی فراتر میبرد.
اُتیسم چیست؟
بهراستی اُتیسم چیست؟ چه تصوری در مورد آن میتوان یا باید داشت؟ برای بررسی هر موضوعی لازم است در ابتدا تعریفی روشن از آن را داشته باشیم. اُتیسم را درحقیقت باید بخشی از یک طیف دانست و از همینرو در راهنمای جامع تشخیصى و آمارى روانپزشکی به آن اصطلاحا «اختلال طیف اُتیسم» میگویند. کلمه طیف در اینجا به تفاوت در شدت بروز و انواع متفاوت آن در افراد مختلف اشاره میکند و این به زبان ساده یعنى آنکه ممکن است یک کودک دچار اُتیسم بتواند بهخوبى صحبت کند و کودک دیگر اصلا توانایی صحبت حتی در حد تککلمه را هم نداشته باشد، یا یکى عقبمانده ذهنى باشد و دیگرى هوشى طبیعى یا حتی در حد یک نابغه داشته باشد، یکى کاملا منزوى باشد و دیگرى کمى علاقهمندتر به برقرارى ارتباط (در عین داشتن مشکلاتى خاص) و... بهطورکلی برای تشخیص اُتیسم لازم است دو مقوله اصلی در رفتارهای فرد مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد:
مورد اول وجود مشکلاتی خاص در برقراری ارتباط (کلامی و غیرکلامی) با دیگران و تعاملات اجتماعی است که هسته اصلی و اساسی مشکلات اُتیسم را تشکیل میدهد و موارد مختلفى را در برمیگیرد، بهطورمثال تماس چشمى ضعیف با مخاطب، ضعف در درک ایما و اشارات یا استفاده از آنها، مشکلاتى در شروع یا حفظ ارتباط، مشکلاتى در درک شوخىها و کنایهها و همینطور بسیارى موارد دیگر در این زمینه. مورد دوم وجود علایق، رفتارها، عادات و بازیهای محدود و تکراری و بهنوعی وسواسگونه است، به آن معنا که مثلا توجه فرد روی یک موضوع، بازی یا رفتار خاص به شکلی غیرطبیعی متمرکز است و تمایلی غیرمعمول برای تکرار مداوم آن عمل یا بازی یا... دارد. البته در کنار اینها و تقریبا در تمامی موارد، مشکلاتی دیگر و از جمله مشکلات حسی مختلف نیز به چشم میخورد.
در ابتدا بسیاری از متخصصان بالینی بر این باور بودند که اگر صحبتکردن به شکلی مناسب را به این کودکان آموزش دهیم، در آن صورت مشکلشان حل خواهد شد و نشانههای اُتیسم را دیگر در آنها نخواهیم دید و بهبود مییابند. اما اکنون میدانیم که اُتیسم و نشانهها و شرایط خاص آن، هرچند در طول زمان تغییراتى را نشان مىدهد، اما در مجموع و اساسا تا پایان زندگی فرد مبتلا، همراهش خواهد بود. اگرچه نسخههاى پیشین راهنماى تشخیصى ذکرشده، تا مدتی قبل اُتیسم را به انواع مختلفی تقسیمبندی میکرد، از جمله اُتیسم کلاسیک، سندرم آسپرگر، سندرم رت و... اما هماکنون همه اینها در زیر چتر یک عنوان تشخیصی واحد یعنی «اختلال طیف اُتیسم»، قرار گرفته که خود بسیار بحثبرانگیز بوده است.
بر اساس برخی پژوهشها، از جمله تحقیقی که بهتازگی در دانشگاه هاروارد صورت گرفته است، به نظر میرسد که اُتیسم و آسپرگر باتوجه به برخی شباهتها، تفاوتهای اساسیای نیز با یکدیگر دارند و به نظر میرسد واقعا دو وضعیت متفاوت و جداگانه باشند. مهمترین تفاوت این دو در کسب مهارتهای کلامی در جریان رشد است، به این صورت که کودکان دچار آسپرگر اغلب مشکل و تاخیر چندانی در یادگیری گفتار ندارند و یادگیری مهارتهای کلامیشان در اکثر مواقع متناسب و همپای دیگر کودکان همسنشان است و در تاریخچهگیری رشدی کودک با پرسش از والدین، میبینیم که اغلب بهموقع، صحبت را آغاز کردهاند، بااینحال دیگر مهارتهای ارتباطی آنها کماکان مشکلاتی اساسی دارد.
از همینرو، بسیاری از متخصصان و همینطور خانوادههایی که فرزندانشان قبلا تشخیص آسپرگر را دریافت کردهاند نیز همچنان از این اصطلاح استفاده میکنند.
ادامه دارد...
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼