روانشناسی کودکان تک والد، آنچه باید بدانید
در خانوادههای طلاق این خطر وجود دارد که روش والدین در آینده مورد تقلید فرزندان قرار گرفته و آنها هم از همسر خود جدا شوند.
منظور از خانواده تک سرپرست، خانوادهای است که به دلایل گوناگون، یکی از والدین از جمع خانواده رفته و سرپرستی فرزند یا فرزندان به عهدهی زوج دیگر گذاشته شده است و امور گوناگون فرزندان به وسیله او صورت میگیرد. عوامل جدایی والدین ممکنست یکی از این موارد باشد فوت نابهنگام، طلاق و جدایی و یا فرزندانی که خارج از نهاد رسمی خانواده در جوامع دیگر متولد شدهاند.
معمولاً در بیشتر مواقع سرپرستی فرزند یا فرزندان را مادر بر عهده میگیرد و مشکل از هنگامی حادتر میشودکه فرزندان به دوره نوجوانی قدم می گذارند. در این زمان است که به علت تحولات دوران بلوغ و خصوصیات تازه نوجوان مثل استقلال طلبی و عضویت در گروه دوستان، مشکلات آغاز میشود و مادر یا پدر درگیر با مشکلات تازه میشود که گاه راه حلی هم برای آن متصور نیست.
نبودن پدر یا مادر در سنین زیر دوازده سال موجب وارد شدن ضربههای شدید عاطفی به کودک میشود که تأثیر زخمهای چنین حادثهای سالهای سال بر روان فرد باقی میماند مشکلاتی که خانوده تک سرپرست با آن مواجه است به شرح ذیل است:
در بسیاری از خانوادهها به علت نبودن پدر و یا مادر، اوضاع اقتصادی خانواده ضعیف میشود و رفاه گذشته کاهش مییابد مخصوصاً با بزرگتر شدن فرزند یا فرزندان نیازهای مادی آنان نیز افزایش مییابد. مطالعات نشان داده که میزان بزهکاری فرزندان این خانوادهها دو برابر خانوادههای طبیعی است.
مادری که بیرون کار میکند و عهده دار خانهداری و رسیدگی کلیه امور با اوست، کمتر فرصت می یابد تا به امور درسی، بهداشتی و عاطفی فرزندان به طور کامل رسیدگی کند. چون تمام بار زندگی بر دوش اوست.
به علت کار مادر یا گاهی پدر، فرصت رسیدگی و مراقبت از فررزندان کاهش یافته و نظارت بر رفتار آنها کمتر می شود. در این شرایط امکان هرگونه خطر یا انحراف رفتاری وجود دارد.
در خانوادههای طلاق این خطر وجود دارد که روش والدین در آینده مورد تقلید فرزندان قرار گرفته و آنها هم از همسر خود جدا شوند.
پیداشدن احساس گناه در کودکان طلاق چون با جملاتی نظیر « به خاطر تو بود که جدا شدم » یا «دائماً باعث آزار و اذیت تو میشد » یا « تو باعث جدایی ما شدی » سبب ایجاد احساس گناه در کودک میشود که این احساس عوارض روانی گوناگونی را در پی خواهد داشت.
نگرانی فرزندان از اینکه ممکن است تنها سرپرست خود را از دست بدهند تنهای تنها شوند و دائماً آنها را رنج میدهد و در بیم و امید زندگی نمیکنند.
گاه در جداییها، تغییر محل سکونت هم انجام میشود. این تغییر محل سکونت، سبب جدایی از آشنایان، دوستان و حتی فضای آشنای خانه میشود که فرزندان را دچار درون گرایی و بیگانگی با جامعه جدید میکند(مشکل انطباق ناپذیری).
به علت عدم نظارت در این خانوادهها، درصد قبولی این فرزندان در دانشگاهها کمتر میشود.
اختلال در جامعه پذیری کودک- چون مادر باید در تمام نقشهای پدری و مادری را با هم انجام دهد کودکان در تفکیک نقشهای پدری و مادری دچار مشکل میشوند و نقش خود را به عنوان پدر یا مادر یاد نمیگیرند.
دراین زمینه نقش پدر در مورد فرزندان پسر بسیار مهم است و پسر از راه « همانندسازی » رفتارهای پدر را الگو قرارداده و تقلید میکند. البته باید توجه داشت که رفتارهای بد پدر نیز ممکن است مورد تقلید قرار گیرد. در مطالعاتی که در امریکا انجامشده بیش از نیمی از پسران بعد از جدایی والدین با پدرانشان ارتباط ندارند مخصوصاً با پدرانی که ازدواج دوم کردهاند.
فرزندان خانوادههای طلاق و تک سرپرست با افت تحصیلی بیشتری روبرو میشوند زیرا علاوه بر شرایط بد عاطفی فرزند و احساس فقدان پدر یا مادر، نبودن فرصت ارسیدگی برای مادر، شرایط اقتصادی خانواده و نبودن رابط پدر فرزندی یا مادر فرزندی هم، در افت تحصیلی فرزندان موثر است.
ابتلا به مواد مخّدر در میان فرزندان طلاق و یا تک سرپرست بیشتر از خانوادههای طبیعی است زیرا علاوه بر کمی نظارت و شرایط اقتصادی خانواده، پناه بردن فرزندان به دوستان ناباب و عدم توانایی مادر درکنترل فرزند از نتایج نبودن یکی از والدین در خانواده است.
مطالعات نشان میدهد که آسیبپذیری پسرها بیش از دخترها پس از انجام طلاق است.
کودکان تک سرپرست حاصل طلاق خوابهای آشفته میبینند ترس و اضطراب آنها را فرا میگیرد و گاه بعضی پرخاشگر میشوند و بعضی خشم خود را فرو میخورند. کودکان ۸-۷ ساله با بهانه گیری گریه میکنند و گاه دچار افسردگی میشوند.
گاه کودکان طلاق در جناح بندیها قرار میگیرند و از طریق گفتههای پدر یا مادر با آنکه اورا تنها گذاشته، دشمن میشوند و حتی شریک توطئههای مادر یا پدر علیه آن دیگری میگردند.
مطالعات نشان میدهد که حضانت پدر با پدر و حضانت دختر با مادر باشد بهتر است زیرا دو جنس بهتر نیازهای یکدیگر را درک میکنند.
کشمکشهای والدین بعد از طلاق، تأثیرات بدی روی فرزندان به جا میگذارد. هر چه هماهنگی پدر و مادر در تربیت فرزند بیشتر باشد، تأثیرات مثبت بیشتری روی کودک خواهد داشت.
معمولاً در بیشتر مواقع سرپرستی فرزند یا فرزندان را مادر بر عهده میگیرد و مشکل از هنگامی حادتر میشودکه فرزندان به دوره نوجوانی قدم می گذارند. در این زمان است که به علت تحولات دوران بلوغ و خصوصیات تازه نوجوان مثل استقلال طلبی و عضویت در گروه دوستان، مشکلات آغاز میشود و مادر یا پدر درگیر با مشکلات تازه میشود که گاه راه حلی هم برای آن متصور نیست.
نبودن پدر یا مادر در سنین زیر دوازده سال موجب وارد شدن ضربههای شدید عاطفی به کودک میشود که تأثیر زخمهای چنین حادثهای سالهای سال بر روان فرد باقی میماند مشکلاتی که خانوده تک سرپرست با آن مواجه است به شرح ذیل است:
در بسیاری از خانوادهها به علت نبودن پدر و یا مادر، اوضاع اقتصادی خانواده ضعیف میشود و رفاه گذشته کاهش مییابد مخصوصاً با بزرگتر شدن فرزند یا فرزندان نیازهای مادی آنان نیز افزایش مییابد. مطالعات نشان داده که میزان بزهکاری فرزندان این خانوادهها دو برابر خانوادههای طبیعی است.
مادری که بیرون کار میکند و عهده دار خانهداری و رسیدگی کلیه امور با اوست، کمتر فرصت می یابد تا به امور درسی، بهداشتی و عاطفی فرزندان به طور کامل رسیدگی کند. چون تمام بار زندگی بر دوش اوست.
به علت کار مادر یا گاهی پدر، فرصت رسیدگی و مراقبت از فررزندان کاهش یافته و نظارت بر رفتار آنها کمتر می شود. در این شرایط امکان هرگونه خطر یا انحراف رفتاری وجود دارد.
در خانوادههای طلاق این خطر وجود دارد که روش والدین در آینده مورد تقلید فرزندان قرار گرفته و آنها هم از همسر خود جدا شوند.
پیداشدن احساس گناه در کودکان طلاق چون با جملاتی نظیر « به خاطر تو بود که جدا شدم » یا «دائماً باعث آزار و اذیت تو میشد » یا « تو باعث جدایی ما شدی » سبب ایجاد احساس گناه در کودک میشود که این احساس عوارض روانی گوناگونی را در پی خواهد داشت.
نگرانی فرزندان از اینکه ممکن است تنها سرپرست خود را از دست بدهند تنهای تنها شوند و دائماً آنها را رنج میدهد و در بیم و امید زندگی نمیکنند.
گاه در جداییها، تغییر محل سکونت هم انجام میشود. این تغییر محل سکونت، سبب جدایی از آشنایان، دوستان و حتی فضای آشنای خانه میشود که فرزندان را دچار درون گرایی و بیگانگی با جامعه جدید میکند(مشکل انطباق ناپذیری).
به علت عدم نظارت در این خانوادهها، درصد قبولی این فرزندان در دانشگاهها کمتر میشود.
اختلال در جامعه پذیری کودک- چون مادر باید در تمام نقشهای پدری و مادری را با هم انجام دهد کودکان در تفکیک نقشهای پدری و مادری دچار مشکل میشوند و نقش خود را به عنوان پدر یا مادر یاد نمیگیرند.
دراین زمینه نقش پدر در مورد فرزندان پسر بسیار مهم است و پسر از راه « همانندسازی » رفتارهای پدر را الگو قرارداده و تقلید میکند. البته باید توجه داشت که رفتارهای بد پدر نیز ممکن است مورد تقلید قرار گیرد. در مطالعاتی که در امریکا انجامشده بیش از نیمی از پسران بعد از جدایی والدین با پدرانشان ارتباط ندارند مخصوصاً با پدرانی که ازدواج دوم کردهاند.
فرزندان خانوادههای طلاق و تک سرپرست با افت تحصیلی بیشتری روبرو میشوند زیرا علاوه بر شرایط بد عاطفی فرزند و احساس فقدان پدر یا مادر، نبودن فرصت ارسیدگی برای مادر، شرایط اقتصادی خانواده و نبودن رابط پدر فرزندی یا مادر فرزندی هم، در افت تحصیلی فرزندان موثر است.
ابتلا به مواد مخّدر در میان فرزندان طلاق و یا تک سرپرست بیشتر از خانوادههای طبیعی است زیرا علاوه بر کمی نظارت و شرایط اقتصادی خانواده، پناه بردن فرزندان به دوستان ناباب و عدم توانایی مادر درکنترل فرزند از نتایج نبودن یکی از والدین در خانواده است.
مطالعات نشان میدهد که آسیبپذیری پسرها بیش از دخترها پس از انجام طلاق است.
کودکان تک سرپرست حاصل طلاق خوابهای آشفته میبینند ترس و اضطراب آنها را فرا میگیرد و گاه بعضی پرخاشگر میشوند و بعضی خشم خود را فرو میخورند. کودکان ۸-۷ ساله با بهانه گیری گریه میکنند و گاه دچار افسردگی میشوند.
گاه کودکان طلاق در جناح بندیها قرار میگیرند و از طریق گفتههای پدر یا مادر با آنکه اورا تنها گذاشته، دشمن میشوند و حتی شریک توطئههای مادر یا پدر علیه آن دیگری میگردند.
مطالعات نشان میدهد که حضانت پدر با پدر و حضانت دختر با مادر باشد بهتر است زیرا دو جنس بهتر نیازهای یکدیگر را درک میکنند.
کشمکشهای والدین بعد از طلاق، تأثیرات بدی روی فرزندان به جا میگذارد. هر چه هماهنگی پدر و مادر در تربیت فرزند بیشتر باشد، تأثیرات مثبت بیشتری روی کودک خواهد داشت.
منبع:
وبلاگ محمد جانفشان
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼