هماهنگی والدین در تربیت کودک، چگونه؟
حکیمه قادری، روانشناس یکی از مشکلاتی را که والدین در تعامل با کودکان به صورت ناخودآگاه ایجاد میکنند در ناآگاهی به شغل والدینی میداند.
نی نی بان: در مطلب ششم از راهنمای بزگترین مشکل والدین با فرزندان حکیمه قادری، روانشناس یکی از مشکلاتی را که والدین در تعامل با کودکان به صورت ناخودآگاه ایجاد میکنند در ناآگاهی به شغل والدینی میداند. او میگوید: «والدین قبل از شغل والدینی تصویری درست یا غلط از من یا خود خودشان دارند، مثلا اینکه فرد درون گرایی هستند، رانندگی خوبی دارند یا از رانندگی میترسند، اینکه سلیقه و آداب لباس یا غذا خوردنشان چیست و ... اما غالبا از من والدینی خود تصویر روشنی ندارند و به صورت آزمون و خطا جلو میروند و خیلی وقتها مستاصل به گذران روز پناه میبرند تا به اصطلاح کودک از آب و گل درآید.» خانم قادری در این باره بیشتر توضیح میدهد.
سبکتان را پیدا کنید
اولین توصیه این است که درباره سبک والدینی خود فکر کنید، حدس بزنید و سپس مطالعه کنید مثلا آیا والدینی سختگیر هستید که کودکی دروغگو و با اعتماد به نفس پایین پرورش میدهید یا والدینی کنترلگر و انتقادگرید که کودکانی لجباز و پرخاشگر تحویل میدهید یا والدینی حمایتگر افراطی هستید که کودکانی وابسته با عزت نفس پایین و ... تربیت میکنید از آنجا که این باور وجود دارد که والدینی یک شغل است، مهارت آموزی و مطالعه کرده و سبک رشد دهنده و اقتدارگرانه را انتخاب کنید تا ناخودآگاه به سبکی از موارد بالا متوسل نشوید و فرزندان را متاثر از آن نکنید. توصیه ما این است که آگاهانه با کسب مهارت سبک بهتر را انتخاب کنند. کودکان در خانواده قرار نیست فقط قد بکشند بلکه قرار است بزرگ شوند و دستان یاری دهنده یک باغبان را میخواهند.
باورتان را عوض کنید
دومین عامل ناخودآگاه والدین که بر فرزندان اثرگذار است باورهای آنهاست مثلا اگر این باور وجود داشته باشد که کودک مسئول تربیت خودش نیست و والدین مسئول هستند و حتی در ۷ سالگی هم ۷۰ درصد مسئولیت با ماست، یعنی رفتار گفتار و الگوی ما تعیین کننده فردای رفتاری اوست. این باور که با تولد کودک والدین باید در شیوه جدیدی از گفتگو، بازی تعامل و .. با کودک متولد شوند باوری سازنده است وقتی کودک زبان باز میکند والدین هم باید زبان آموزی و مهارت گفتگو با کودک را بیاموزند.
همه چیز فقط گفتگو نیست
این باور که مهمترین و بیشترین ابزار مورد استفاده والدین کلام آنهاست، تاحدودی باید اصلاح شود. گفتگو فقط تعامل و پراکنده کردن کلمات نیست و هر آنچه از پیام که از طریق نگاه، نوازش، زبان بدن و کلمات منتقل شود گفتگو به حساب میآید. پس شیوه گفتگوی ما و زبان بدن ما بسیار تاثیرگذار است. حداقل 40 درصد گفتگوی والدین با کودک باید عاری از پیامهای تربیتی باشد مثل بیان خاطرهها، طنز و .... شیوه رویارویی با احساسات کودک وقتی از رنج، درد، ناراحتی و .. خود صحبت میکند حتی اگر از نظر ما حق با او نیست مهارت و آموزش میطلبد مثلا حداقل کار در مرحله اول همدلی با اوست و به جای انتقاد یا کنترل، پیشنهاد دوستانه به او و خواستن راهحلهای دیگری از اوست. مثلا اینکه «میفهمم وقتی برادرت عروسک را میکوبد چقدر ناراحت میشی متاسفم به نظرم توی اتاق خودت بازی کن. خودت چی فکر میکنی چه راهحلی داری...»
الگو باشید
از همه مهمتر غافلیم که همانطور که کودک نیمی از ژن خود را از مادر و نیم دیگر را از پدر میگیرد. نیمی از روانش را از پدر و نیمی دیگر را از روان مادر میگیرد. پس هرگز در حضور کودک دعوا نکنید چون منجر به دعوای این دو نیمه در ذهن کودک میشود و او قادر به تفکیک آن دو نیست. تخریب، تحقیر و مورد خشم قرار دادن والد توسط والد دیگر هم در واقع آسیب به کودک است. غافل نباشیم که ما قویترین و مهمترین تصویر ذهنی و الگویی فرزندانمان هستیم رفتاری که با آنها داریم در جای خود و تصویر و نگاهی که با خود و رفتاری که با خود ما به عنوان یک فرد دوست داشتنی، با اعتماد به نفس، هدفمند، راضی و ... داریم شخصیت کودکمان را آجر به آجر میسازد.
سبکتان را پیدا کنید
اولین توصیه این است که درباره سبک والدینی خود فکر کنید، حدس بزنید و سپس مطالعه کنید مثلا آیا والدینی سختگیر هستید که کودکی دروغگو و با اعتماد به نفس پایین پرورش میدهید یا والدینی کنترلگر و انتقادگرید که کودکانی لجباز و پرخاشگر تحویل میدهید یا والدینی حمایتگر افراطی هستید که کودکانی وابسته با عزت نفس پایین و ... تربیت میکنید از آنجا که این باور وجود دارد که والدینی یک شغل است، مهارت آموزی و مطالعه کرده و سبک رشد دهنده و اقتدارگرانه را انتخاب کنید تا ناخودآگاه به سبکی از موارد بالا متوسل نشوید و فرزندان را متاثر از آن نکنید. توصیه ما این است که آگاهانه با کسب مهارت سبک بهتر را انتخاب کنند. کودکان در خانواده قرار نیست فقط قد بکشند بلکه قرار است بزرگ شوند و دستان یاری دهنده یک باغبان را میخواهند.
باورتان را عوض کنید
دومین عامل ناخودآگاه والدین که بر فرزندان اثرگذار است باورهای آنهاست مثلا اگر این باور وجود داشته باشد که کودک مسئول تربیت خودش نیست و والدین مسئول هستند و حتی در ۷ سالگی هم ۷۰ درصد مسئولیت با ماست، یعنی رفتار گفتار و الگوی ما تعیین کننده فردای رفتاری اوست. این باور که با تولد کودک والدین باید در شیوه جدیدی از گفتگو، بازی تعامل و .. با کودک متولد شوند باوری سازنده است وقتی کودک زبان باز میکند والدین هم باید زبان آموزی و مهارت گفتگو با کودک را بیاموزند.
همه چیز فقط گفتگو نیست
این باور که مهمترین و بیشترین ابزار مورد استفاده والدین کلام آنهاست، تاحدودی باید اصلاح شود. گفتگو فقط تعامل و پراکنده کردن کلمات نیست و هر آنچه از پیام که از طریق نگاه، نوازش، زبان بدن و کلمات منتقل شود گفتگو به حساب میآید. پس شیوه گفتگوی ما و زبان بدن ما بسیار تاثیرگذار است. حداقل 40 درصد گفتگوی والدین با کودک باید عاری از پیامهای تربیتی باشد مثل بیان خاطرهها، طنز و .... شیوه رویارویی با احساسات کودک وقتی از رنج، درد، ناراحتی و .. خود صحبت میکند حتی اگر از نظر ما حق با او نیست مهارت و آموزش میطلبد مثلا حداقل کار در مرحله اول همدلی با اوست و به جای انتقاد یا کنترل، پیشنهاد دوستانه به او و خواستن راهحلهای دیگری از اوست. مثلا اینکه «میفهمم وقتی برادرت عروسک را میکوبد چقدر ناراحت میشی متاسفم به نظرم توی اتاق خودت بازی کن. خودت چی فکر میکنی چه راهحلی داری...»
الگو باشید
از همه مهمتر غافلیم که همانطور که کودک نیمی از ژن خود را از مادر و نیم دیگر را از پدر میگیرد. نیمی از روانش را از پدر و نیمی دیگر را از روان مادر میگیرد. پس هرگز در حضور کودک دعوا نکنید چون منجر به دعوای این دو نیمه در ذهن کودک میشود و او قادر به تفکیک آن دو نیست. تخریب، تحقیر و مورد خشم قرار دادن والد توسط والد دیگر هم در واقع آسیب به کودک است. غافل نباشیم که ما قویترین و مهمترین تصویر ذهنی و الگویی فرزندانمان هستیم رفتاری که با آنها داریم در جای خود و تصویر و نگاهی که با خود و رفتاری که با خود ما به عنوان یک فرد دوست داشتنی، با اعتماد به نفس، هدفمند، راضی و ... داریم شخصیت کودکمان را آجر به آجر میسازد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼