آزمایش ژنتیک قبل از بارداری، بیماری من ارثیه
من به علت بیماری که دارم دارو مصرف میکنم. الان فهمیدم که بیماری من ارثیه و اگه ازدواج کنم ۵۰ درصد احتمال داره بیماری من به فرزندم منتقل بشه.
پرسش: من به علت بیماری که دارم دارو مصرف میکنم. الان فهمیدم که بیماری من ارثیه و اگه ازدواج کنم ۵۰ درصد احتمال داره بیماری من به فرزندم منتقل بشه. راه حلشم اینه که تو ۴ ماهگی یه آزمایش ژنتیک از جنین می گیرن اگه ژن بیماری من به بچه منتقل شده باشه باید سقط کرد (قبلش من باید آزمایش ژنتیک بدم که ژن مربوط به بیماریمو بفهمن که چیه). مشکل من اینه که الان بجز خودم هیچ کس نمیدونه که بیماری من ارثیه و از طرفی خانوادم اصرار دارن که هرچه سریع تر ازدواج کنم و من واقعا نمیدونم چیکار کنم. اصلا هم نمیتونم این قضیه رو به پدر و مادرم بگم چون ناراحت میشن. (مادرم خیلی حساسه میترسم که حالش بد بشه). اگه میشه راهنماییم کنید و یه راهی نشونم بدید.
پاسخ: قبل از هر چیز از خواندن چنین متنی بسیار متأثر شدم. تنها می توانم امیدوار باشم که خداوند در دیگری از حکمت خودش را به روی شما بگشاید تا شاید جبران این وضعیت شما صورت گیرد. واقعیت این است که بهترین و عاقلانه ترین راه آن است که این موضوع را به خانواده اطلاع دهید. هرچند ناراحت می شوند و طاقت شنیدن آن را ندارند، اما باری است که شما نباید به تنهایی به دوش بکشید. شما تازه ۲۵ سال دارید، قطعا فشارها تا یکی دو سال بعد برای ازدواج شما بسیار بیشتر می شود. بگذارید خانواده شما که به نظر می رسد حامیان خوبی برای شما بوده اند این موضوع را مطلع شوند. ضمن اینکه شما نمی توانید تا ابدالدهر این موضوع را پنهان نگه دارید. بالاخره روزی این موضوع را می فهمند. بهتر است اول موضوع را با پدر خود مطرح کنید و بگذارید پدرتان مدتی این موضوع را هضم کند و سپس با کمک پدر، مادر را در جریان بگذارید. با این حال اگر فکر می کنید مادرتان اصلا تحمل شنیدن این موضوع را ندارد و ظن آن وجود دارد که دچار عرضه قلبی شود، می توانید این موضوع را مسکوت بگذارید اما لااقل به بقیه اعضای خانواده که تحملش را دارند موضوع را بگویید چه بسا خانواده راه حلی را برای این موضوع پیدا کند یا خانمی پیدا شود که حاضر باشد با چنین وضعیتی با شما ازدواج کند. پس اول به خدا توکل کنید، سپس یکی از اعضای خانواده را که تحمل بیشتری دارد و می دانید از درایت بیشتری برخوردار است از این موضوع مطلع کنید.
پاسخ: قبل از هر چیز از خواندن چنین متنی بسیار متأثر شدم. تنها می توانم امیدوار باشم که خداوند در دیگری از حکمت خودش را به روی شما بگشاید تا شاید جبران این وضعیت شما صورت گیرد. واقعیت این است که بهترین و عاقلانه ترین راه آن است که این موضوع را به خانواده اطلاع دهید. هرچند ناراحت می شوند و طاقت شنیدن آن را ندارند، اما باری است که شما نباید به تنهایی به دوش بکشید. شما تازه ۲۵ سال دارید، قطعا فشارها تا یکی دو سال بعد برای ازدواج شما بسیار بیشتر می شود. بگذارید خانواده شما که به نظر می رسد حامیان خوبی برای شما بوده اند این موضوع را مطلع شوند. ضمن اینکه شما نمی توانید تا ابدالدهر این موضوع را پنهان نگه دارید. بالاخره روزی این موضوع را می فهمند. بهتر است اول موضوع را با پدر خود مطرح کنید و بگذارید پدرتان مدتی این موضوع را هضم کند و سپس با کمک پدر، مادر را در جریان بگذارید. با این حال اگر فکر می کنید مادرتان اصلا تحمل شنیدن این موضوع را ندارد و ظن آن وجود دارد که دچار عرضه قلبی شود، می توانید این موضوع را مسکوت بگذارید اما لااقل به بقیه اعضای خانواده که تحملش را دارند موضوع را بگویید چه بسا خانواده راه حلی را برای این موضوع پیدا کند یا خانمی پیدا شود که حاضر باشد با چنین وضعیتی با شما ازدواج کند. پس اول به خدا توکل کنید، سپس یکی از اعضای خانواده را که تحمل بیشتری دارد و می دانید از درایت بیشتری برخوردار است از این موضوع مطلع کنید.
منبع:
تبیان
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼