یکی از مهارت های ضروری برای کودکان(۱)
آیا شما به عنوان والدین عادت دارید چیزهایی را که نیاز ندارید بخرید؟ این عادت میتواند به فرزندتان نیز به راحتی منتقل شود.
پارسا هنوز جمع زدن بلد نیست اما ارزش صرفجویی را میداند. پدر پارسا آموزش صرفهجویی به آنها را از زمانی که بچههایش حتی درست نمیتوانستند جمله بسازند، شروع کرد. کارشناسان معتقدند داشتن سواد مالی یکی از مهارتهای زندگی است که باید از سنین کم به کودک آموزش داده شود.
این مسئله باعث میشود در بزرگسالی کمتر دچار اشتباههای پرهزینه شوند. آنها حتی معتقدند داشتن مهارت مالی و پولی بیشتر از تحصیلات دانشگاهی در موفقیت فرد نقش دارد. پس هر چه زودتر شروع کنید، بهتر است. بچههای یک تا 2 ساله ارزش پول را نمیفهمند اما میتوان مفهوم کاهش ضایعات را به آنها القا کرد. برای مثال اگر پسر شما یک لیوان شیر خواست و فقط نصف آن را خورد به او بگویید که بقیه شیر را هدر داده و نمیتواند به این زودی دوباره شیر بخورد. حسن عسگریفر، روانشناس و مشاور به شما میگوید در هر سنی چه آموزشی مناسبتر است.
یادگیری مشاهدهای و آموزشی باید توام باشد
اقتصاد، مهارتی آموختنی است. باور به مقتصد شدن بچهها و باور به داشتن مهارت در کنترل و نگهداری پول که به معنای اندوختن ثروت است، محصول فرایند یادگیری است که خود در برگیرنده دو نوع یادگیری یعنی یادگیری مشاهدهای و یادگیری آموزشی است. منظور از یادگیری مشاهدهای به معنی دیدن، درک کردن و به کارگیری است که عمده آن محصول دورههای رشدی کودکی و مشاهده الگوهای رفتاری و انتخابی خانوادههاست.
خانوادههایی که در آنها برنامهریزی مالی به عینه مشهود بوده و اتفاقا برای کودک قابل توضیح نیز هست، غیر مستقیم به کودک خود اصل حفظ سرمایه و تبعات مثبت آن آموزش داده میشود. مثل زمانهایی که کودک کالایی را مثل اسباب بازی طلب میکند و خانواده برای کودک توضیح میدهد که به علت محدودیت مالی ( خانواده اینقدر تومان در آمد دارد، اینقدر تومان هم خرج و هزینههای خانواده است و کلا اینقدر تومان باقی میماند که باید بین نیازهای همه خانواده تقسیم شود ) توان خرید آن را ندارد و اگر او پولهای توجیبیاش را جمع کند، آنگاه میتواند به کمک خانواده، آن کالا و بعدها کالاهای دیگری را نیز خریداری کند.
در اینجا مدیریت مالی به صورت غیر مستقیم به کودک آموزش داده میشود چرا که کودک سیاق و روش اجرایی خانواده را با آنچه که برای او تکلیف میکنند در تعارض نمیبیند و این خود نوعی تایید بر اشتراک نظری و عملی خانواده برای خود و برای اوست و قبول آن شرایط چندان غیرمتعارف و آزاردهنده نیست.
تفاوت قائل شوید
در خانواده هایی که اقتصاد جایگاه تعریف شدهای دارد و البته این تعاریف به زبان خود کودک نیز برای او شرح داده میشود، کودک به یکی از شرکای واقعی خانواده تبدیل میشود و از یک مصرف کننده صرف در طول عمرش از کودکی به نوجوانی و جوانی به یک شریک و سرمایهگذار مالی بدل شده، طوری که در نوجوانی و جوانی در تصمیمات اقتصادی خانواده دخیل و تاثیرگذار خواهد بود. انتظاری که از یک نوجوان آموزش داده شده در دنیای مهارت های اقتصادی وجود دارد، مسلما در یک کودک ۳ تا 5 ساله محدود است. داشتن یک قلک برای کودک 3 ساله همانقدر حائز اهمیت است که داشتن یک دفترچه حساب پس انداز برای یک نوجوان و البته مدیریت خانواده و گاه نظارت و حمایت ایشان برای پربار شدن همان قلک یا دفترچه حساب پس انداز فرزندان.
ادامه دارد...
این مسئله باعث میشود در بزرگسالی کمتر دچار اشتباههای پرهزینه شوند. آنها حتی معتقدند داشتن مهارت مالی و پولی بیشتر از تحصیلات دانشگاهی در موفقیت فرد نقش دارد. پس هر چه زودتر شروع کنید، بهتر است. بچههای یک تا 2 ساله ارزش پول را نمیفهمند اما میتوان مفهوم کاهش ضایعات را به آنها القا کرد. برای مثال اگر پسر شما یک لیوان شیر خواست و فقط نصف آن را خورد به او بگویید که بقیه شیر را هدر داده و نمیتواند به این زودی دوباره شیر بخورد. حسن عسگریفر، روانشناس و مشاور به شما میگوید در هر سنی چه آموزشی مناسبتر است.
یادگیری مشاهدهای و آموزشی باید توام باشد
اقتصاد، مهارتی آموختنی است. باور به مقتصد شدن بچهها و باور به داشتن مهارت در کنترل و نگهداری پول که به معنای اندوختن ثروت است، محصول فرایند یادگیری است که خود در برگیرنده دو نوع یادگیری یعنی یادگیری مشاهدهای و یادگیری آموزشی است. منظور از یادگیری مشاهدهای به معنی دیدن، درک کردن و به کارگیری است که عمده آن محصول دورههای رشدی کودکی و مشاهده الگوهای رفتاری و انتخابی خانوادههاست.
خانوادههایی که در آنها برنامهریزی مالی به عینه مشهود بوده و اتفاقا برای کودک قابل توضیح نیز هست، غیر مستقیم به کودک خود اصل حفظ سرمایه و تبعات مثبت آن آموزش داده میشود. مثل زمانهایی که کودک کالایی را مثل اسباب بازی طلب میکند و خانواده برای کودک توضیح میدهد که به علت محدودیت مالی ( خانواده اینقدر تومان در آمد دارد، اینقدر تومان هم خرج و هزینههای خانواده است و کلا اینقدر تومان باقی میماند که باید بین نیازهای همه خانواده تقسیم شود ) توان خرید آن را ندارد و اگر او پولهای توجیبیاش را جمع کند، آنگاه میتواند به کمک خانواده، آن کالا و بعدها کالاهای دیگری را نیز خریداری کند.
در اینجا مدیریت مالی به صورت غیر مستقیم به کودک آموزش داده میشود چرا که کودک سیاق و روش اجرایی خانواده را با آنچه که برای او تکلیف میکنند در تعارض نمیبیند و این خود نوعی تایید بر اشتراک نظری و عملی خانواده برای خود و برای اوست و قبول آن شرایط چندان غیرمتعارف و آزاردهنده نیست.
تفاوت قائل شوید
در خانواده هایی که اقتصاد جایگاه تعریف شدهای دارد و البته این تعاریف به زبان خود کودک نیز برای او شرح داده میشود، کودک به یکی از شرکای واقعی خانواده تبدیل میشود و از یک مصرف کننده صرف در طول عمرش از کودکی به نوجوانی و جوانی به یک شریک و سرمایهگذار مالی بدل شده، طوری که در نوجوانی و جوانی در تصمیمات اقتصادی خانواده دخیل و تاثیرگذار خواهد بود. انتظاری که از یک نوجوان آموزش داده شده در دنیای مهارت های اقتصادی وجود دارد، مسلما در یک کودک ۳ تا 5 ساله محدود است. داشتن یک قلک برای کودک 3 ساله همانقدر حائز اهمیت است که داشتن یک دفترچه حساب پس انداز برای یک نوجوان و البته مدیریت خانواده و گاه نظارت و حمایت ایشان برای پربار شدن همان قلک یا دفترچه حساب پس انداز فرزندان.
ادامه دارد...
منبع:
سیب سبز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼