از کجا بفهمم نوزادم باهوشه؟!
نوزادانی که در ۸ ماهگی شروع به گفتن کلمات (به صورت تک کلمهای و نه ساختن عبارت یا جمله) میکنند از هوش بالایی برخوردارند.
نوزادان از آغاز تولد و در نخستین ماههای زندگی شان هوش خودشان را نشان میدهند. بیشتر پدر و مادرها متوجه هوشیاری نوزادانشان میشوند یا جلب توجه آنها را به حرکتها یا صداهای مختلف به عینه میبینند. وقتی یک شی یا یک صدا توجه نوزاد را به خودش جلب میکند میفهمیم که او کودک باتوجهی است و از خودش در مقابل این رویدادها عکس العمل نشان می دهد. این عکس العملها بیشتر شامل واکنش های فیزیولوژیکی است که بچه از خودش نشان میدهد مثل حرکتهای چشم که چیزی را دنبال میکند یا حرکات دست و پا که در مقابل یک کنش از خودش نشان میدهد. این سیر مخصوصا از ۳تا 6 ماهگی نوزاد بسیارمشهود است.
سیر رشد یک نوزاد یکی از نشانههای هوش اوست. به عنوان مثال در کودکان ۶ماه به بالا، هوش نوزاد خودش را از طریق تلاش برای تکلم، که به صورت صوتهای نامفهوم یا هر نوع صدا درآوردن است بروز پیدا میکند. نوزادانی که در 8 ماهگی شروع به گفتن کلمات (به صورت تک کلمهای و نه ساختن عبارت یا جمله) میکنند از هوش بالایی برخوردارند. حتی سیر حرکتهای یک نوزاد با هوش او ارتباط دارد. مثلا کودکانی که دیرتر از زمان معمول قادر به نشستن هستند یا دیرتر از همسالان خود چهاردستوپا راه رفتن را میآموزند ممکن است هوشی کمتر از حد نرمال داشته باشند یا حتی در مواردی این تاخیر بیانگر وجود عقب ماندگی ذهنی در کودک است.
ذهن کودک دنیای پیرامون خود را از طریق دادههای بصری و شنیداری تجزیه و تحلیل میکند. به دلیل همین ویژگی است که شروع آموزش در کودکان همراه با روشهایی است که از این ویژگی بهره میبرند. به عنوان مثال تصویر یک سیب یا گل به کودک نشان داده میشود و بعد عدد یک جایگزین این تصویر می شود تا کودک به مفهوم یک پی ببرد. در واقع نمادهای یک را به صورت لمسی و تصویری نشان می دهند تا به یک مفهوم انتزاعی برسند. چون ذهن کودک در این دوران صرفا از هوش تصویری برخوردار است و هنوز به مرحله رشد و درک تفکر انتزاعی نرسیده است. مفاهیم انتزاعی از ۱۰،۱۱ سالگی برای کودک قابل درک میشوند.
هوش بچه ها را میتوان از سه سالگی مورد ارزیابی قرار داد. به همین منظور نیز تستهای هوش برای کودکان ۳تا۶ سال وجود دارد. مرحله بعدی رشد و اندازه گیری هوش کودک بعد از 6 سالگی تا ۱۵ سالگی است که حیطههای هوش ریاضی، کلامی و عملی او ارزیابی میشود. بچهها تا سن ۱۵سالگی استعدادشان در ریاضی، حافظه و نگهداری حفظیات یا هوش عملی به خلاقیت در کاردستی به تولید چیزی منجر میشود در واقع آنها قدرت حل مساله پیدا میکنند.
سطحهای مختلفی از هوش وجود دارد که برخی اکتسابی هستند؛ یعنی از زمان تولد در فرد وجود ندارند و کودک به مرور زمان آن را دریافت میکند و بر حسب شرایط و آموزشهایی که میبیند میتواند آن را تغییر دهد. برخی سطوح هوش عبارتند از:
هوش اجتماعی: به این معناست که افراد مسائل را درک میکنند و راجع به آنها تجزیه و تحلیل دارند. کودکانی که راحتتر با دیگران ارتباط برقرار میکنند، از هوش اجتماعی بالاتری برخوردارند. سبک زندگی و خانوادهای که کودک در آن بزرگ میشود در این موضوع تاثیرگذار و حائز اهمیت است. به این صورت که کودکان رفتار خود را در روابط اجتماعی از طریق والدین به ارث میبرد یا یاد میگیرند. همین موضوع میتواند باعث شود آنها تبدیل به افرادی باهوش اجتماعی بالا باشند یا افرادی منزوی و کنارهجو.
هوش سیاسی: در سنین نوجوانی خودش را نشان میدند. وقتی که هویت شخص شکل گرفته است و روی این موارد تاثیر میگذارد. این هوش منجر به تعیین الگوهایی برای زندگی میشود که هر کس در این دوره زندگی برای خودش تعیین میکند تا او را سرمشق انجام کارهایش کند و به جایگاهی که آن الگو داراست دست یابد. استقلال طلبی و افکار ایدهآلگرایانه از خصوصیات این نوجوانان است.
هوش هیجانی: نشان دهنده این است که کسی بتواند حال دیگری را، در برخورد و مواجهه با او، درک کند یا احساساتش را دریابد. همچنین متقابلا سعی در جهت کمک و حمایت از او کند. کودکانی که هوش هیجانی قوی دارند در ارتباطات بین فردی و موقعیت شغلی افراد موفقی هستند همین طور در کار تحصیل و شغل. هوش هیجانی نیز مانند هوش اجتماعی اکتسابی است؛ یعنی کودک میتواند از روی سبک روابط والدین خود هوش هیجانی را بیاموزد یا آن را ارتقا دهد.
هوش ریاضی: کودکانی که هوش ریاضی قوی دارند احساسی و هیجانی پیش نمیروند بلکه با تجزیه و تحلیلهای ریاضی پیش میروند. منطق روی تصمیمگیریهایآنها حاکم است و به نتایج و عواقب کارشان فکر میکنند.
سیر رشد یک نوزاد یکی از نشانههای هوش اوست. به عنوان مثال در کودکان ۶ماه به بالا، هوش نوزاد خودش را از طریق تلاش برای تکلم، که به صورت صوتهای نامفهوم یا هر نوع صدا درآوردن است بروز پیدا میکند. نوزادانی که در 8 ماهگی شروع به گفتن کلمات (به صورت تک کلمهای و نه ساختن عبارت یا جمله) میکنند از هوش بالایی برخوردارند. حتی سیر حرکتهای یک نوزاد با هوش او ارتباط دارد. مثلا کودکانی که دیرتر از زمان معمول قادر به نشستن هستند یا دیرتر از همسالان خود چهاردستوپا راه رفتن را میآموزند ممکن است هوشی کمتر از حد نرمال داشته باشند یا حتی در مواردی این تاخیر بیانگر وجود عقب ماندگی ذهنی در کودک است.
ذهن کودک دنیای پیرامون خود را از طریق دادههای بصری و شنیداری تجزیه و تحلیل میکند. به دلیل همین ویژگی است که شروع آموزش در کودکان همراه با روشهایی است که از این ویژگی بهره میبرند. به عنوان مثال تصویر یک سیب یا گل به کودک نشان داده میشود و بعد عدد یک جایگزین این تصویر می شود تا کودک به مفهوم یک پی ببرد. در واقع نمادهای یک را به صورت لمسی و تصویری نشان می دهند تا به یک مفهوم انتزاعی برسند. چون ذهن کودک در این دوران صرفا از هوش تصویری برخوردار است و هنوز به مرحله رشد و درک تفکر انتزاعی نرسیده است. مفاهیم انتزاعی از ۱۰،۱۱ سالگی برای کودک قابل درک میشوند.
هوش بچه ها را میتوان از سه سالگی مورد ارزیابی قرار داد. به همین منظور نیز تستهای هوش برای کودکان ۳تا۶ سال وجود دارد. مرحله بعدی رشد و اندازه گیری هوش کودک بعد از 6 سالگی تا ۱۵ سالگی است که حیطههای هوش ریاضی، کلامی و عملی او ارزیابی میشود. بچهها تا سن ۱۵سالگی استعدادشان در ریاضی، حافظه و نگهداری حفظیات یا هوش عملی به خلاقیت در کاردستی به تولید چیزی منجر میشود در واقع آنها قدرت حل مساله پیدا میکنند.
سطحهای مختلفی از هوش وجود دارد که برخی اکتسابی هستند؛ یعنی از زمان تولد در فرد وجود ندارند و کودک به مرور زمان آن را دریافت میکند و بر حسب شرایط و آموزشهایی که میبیند میتواند آن را تغییر دهد. برخی سطوح هوش عبارتند از:
هوش اجتماعی: به این معناست که افراد مسائل را درک میکنند و راجع به آنها تجزیه و تحلیل دارند. کودکانی که راحتتر با دیگران ارتباط برقرار میکنند، از هوش اجتماعی بالاتری برخوردارند. سبک زندگی و خانوادهای که کودک در آن بزرگ میشود در این موضوع تاثیرگذار و حائز اهمیت است. به این صورت که کودکان رفتار خود را در روابط اجتماعی از طریق والدین به ارث میبرد یا یاد میگیرند. همین موضوع میتواند باعث شود آنها تبدیل به افرادی باهوش اجتماعی بالا باشند یا افرادی منزوی و کنارهجو.
هوش سیاسی: در سنین نوجوانی خودش را نشان میدند. وقتی که هویت شخص شکل گرفته است و روی این موارد تاثیر میگذارد. این هوش منجر به تعیین الگوهایی برای زندگی میشود که هر کس در این دوره زندگی برای خودش تعیین میکند تا او را سرمشق انجام کارهایش کند و به جایگاهی که آن الگو داراست دست یابد. استقلال طلبی و افکار ایدهآلگرایانه از خصوصیات این نوجوانان است.
هوش هیجانی: نشان دهنده این است که کسی بتواند حال دیگری را، در برخورد و مواجهه با او، درک کند یا احساساتش را دریابد. همچنین متقابلا سعی در جهت کمک و حمایت از او کند. کودکانی که هوش هیجانی قوی دارند در ارتباطات بین فردی و موقعیت شغلی افراد موفقی هستند همین طور در کار تحصیل و شغل. هوش هیجانی نیز مانند هوش اجتماعی اکتسابی است؛ یعنی کودک میتواند از روی سبک روابط والدین خود هوش هیجانی را بیاموزد یا آن را ارتقا دهد.
هوش ریاضی: کودکانی که هوش ریاضی قوی دارند احساسی و هیجانی پیش نمیروند بلکه با تجزیه و تحلیلهای ریاضی پیش میروند. منطق روی تصمیمگیریهایآنها حاکم است و به نتایج و عواقب کارشان فکر میکنند.
منبع:
نی نی سایت
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼