تولد رسانه ای که دوست شما است
یک رسانه «دوست» برای آنهایی که میخواهند مادر شدن و پدر شدن را تجربه کنند. برای آنهایی که پدر و مادر هستند و علاقمندند از تجربیات والدینی که شرایطی مشابه خودشان دارند استفاده کنند و تجربیات خودشان را هم سخاوتمندانه با آنها شریک شوند.
سردبیر: امان از برق چشمهای دختری که روز ۲۴ آبان ۱۳۸۴ زندگیام را دگرگون کرد. البته از شما چه پنهان که پیش از این هم اتفاقاتی از این دست زندگیام را تغییر داده بود اما این تغییر، جنس دیگری داشت. باید به بعد از ظهر ششم آبان سال ۱۳۸۱ اشاره کنم. در آن لحظات فکر میکردم وارد مهمترین مرحله زندگیام میشوم. توی اتاق عقد سالن پذیرایی صدف در کنار جنگلهای لویزان به لبهای آقای موسوی، سید سالخورده و خوشسیما خیره بودم که جملات عربیاش تمام شود و بگوید: «خب مبارک باشد ان شاءالله!» و من رسماً دوره تازه زندگی را آغاز کنم.
قبلاً هم چیزی شبیه همین احساس را تجربه کرده بودم. وقتی که از کیوسک مطبوعاتی ضلع جنوبی میدان رسالت روزنامه کنکور سراسری را خریدم و آنقدر روی فامیلیهای ردیف الف، انگشت سراندم تا رسیدم به یک کد که نشان میداد من دیگر از دوران دانشآموزی به سپهر بیبدیل دانشجویی پرواز کردهام. آن کد مرا از دبیرستانی در میدان بهارستان به دانشگاهی در ولنجک برد. البته پیش از این هم گویا این احساس را داشتهام. وقتی که از گوشه در اتاق خانهمان در سرچشمه، دزدکی به آقایانی که با خودشان یک کارتن بزرگ آورده بودند و مشغول نصب یک تلویزیون رنگی بودند، نگاه میکردم. قبل از آنکه آنها بیایند «هادی و هدی» سیاه و سفید بودند و وقتی که رفتند «لولک و بولک» رنگی شده بودند. و این یک تغییر بزرگ برای جهان کودکیام به حساب میآمد.
این سه تغییر یک وجه مشترک داشتند؛ «هیجان». اما دختری که در صبح بیست و چهارم آبان سال ۱۳۸۴ در بیمارستان گلستان پاسداران به چشمهای من زل زد فقط هیجان را وارد زندگیام نکرد؛ «خوشحال» بودم، هیجانزده بودم اما همزمان به شدت «ترسیده» بودم. درباره این احساس آخری تا حالا جایی اعتراف نکردهام. همیشه نگران بودم بگویم من از «پدر شدن» ترسیدهام. کسی به من یاد نداده بود پدر شدن چه شکلی است، چه باید کرد و چه نباید کرد؟ همسرم نیز وضع بهتری از من نداشت جز اینکه غریزه و طبیعت او را یاری میدادند. این دو، بخشی از فرایند «مادری کردن» را برای همسرم هموار میکردند. مثل خیلی از اوقات، «آزمون و خطا» مربی زندگیام شد و بهتر از من میدانید که تعلیم تحت نظرِ این استادِ بیرحم، بسیار هزینهبر است؛ عمر میدادم و تجربه میخریدم. گاهی هم خرید یک تجربه هزینههای زیادی داشت. من که در یک خانواده پسرانه بزرگ شده بودم از کجا میدانستم باید با قهر و نازهای یک دختر بچه چطوری تا کنم؟ و شما که غریبه نیستید با بزرگتر شدن دخترم، انگار یک «هوو» وارد خانه ما شده بود و تنظیم روابط عاطفی مثلث «مادر-دختر-پدر» واقعاً کار سختی بود و هست. البته من هم مثل خیلی از پدرهای شبیه خودم کلی کتاب درباره «کلیدهای تربیت دختر و چگونه و چه وقت چکار کنیم و چکار نکنیم» خریده بودم. اما هنوز لای آنها را باز هم نکردهام. کار فشرده، شیوه زندگی نامتوازن و کتابهای حجیم چند صد صفحهای به هیچ وجه با هم جور در نمیآیند.
برای مواجه شدن با دنیای پر راز و رمز بارداری و یاد دادن ریزهکاریهای تربیت فرزند، به رسانهای در دسترس، ارزان و «دوست» احتیاج داشتم. کتاب و مجله و سیدی و غیره مثل یک دوست نبودند آنها شبیه سخنرانهای حرفهای، حرف خود را میزدند و گوش شنوایی برای حرف من، مشکل من و دغدغه من نداشتند. من رسانهای میخواستم که یکطرفه نباشد و مثل یک دوست کاردان و کاربلد هم خودش مشاوره بدهد و کمکم کند، هم به حرفهای من گوش کند و به تجربیاتم احترام بگذارد.
خب حالا که دخترم «باران» شمع ۸ سالگیاش را هم فوت کرده، من و همکارانم چنین رسانهای را به شما معرفی میکنیم. یک رسانه «دوست» برای آنهایی که میخواهند مادر شدن و پدر شدن را تجربه کنند. برای آنهایی که پدر و مادر هستند و علاقمندند از تجربیات والدینی که شرایطی مشابه خودشان دارند استفاده کنند و تجربیات خودشان را هم سخاوتمندانه با آنها شریک شوند. برای کسانی که دنبال مجربترین پزشکان و مشاوران میگردند. برای آنهایی که دغدغه پیدا کردن یک مهد یا مدرسه مناسب را دارند. برای والدینی که میخواهند بهترین کالاها و خدمات را برای فرزندشان فراهم کنند. و اگر بخواهم خلاصه کنم باید بگویم رسانهای که به شما کمک میکند از پدر شدن و مادر شدن نترسید و از آن لذت ببرید.
این رسانه که نسخه اینترنتی آن با نام «نینی بان» رونمایی میشود، دوست شما است. هم حرفهای خوب میزند و هم علاقمند است تجربیات خوب شما را بشنود و با دیگران به اشتراک بگذارد. مطالب نینی بان در چند بخش موضوعی دستهبندی میشوند؛ پزشکی و سلامت، تغذیه و آشپزی، سبک زندگی، آموزش و سرگرمی. در این بخشها بیشتر ما حرف میزنیم و با استفاده از موثقترین منابع سعی میکنیم کاربردیترین اطلاعات را در اختیار شما بگذاریم. اما بخشهایی هم هستند که مشتاقانه منتظریم از تجربیات و نظرات شما سرشار شوند؛ اتاق گفتگو، نظرخواهی، خاطرات شما از بارداری و بچهداری، مشاوره. قسمت گالری عکس هم میزبان تصاویر فرشتههای شما است. ما جشنواره هم خواهیم داشت و جایزه هم خواهیم داد. برای اینکه ساده و سریع به برخی اطلاعات کاربردی دسترسی داشته باشید تعدادی «چک لیست» هم برای شما فراهم کردهایم و یک قسمت ویژه با نام «ابزارها» که با استفاده از آن میتوانید خیلی چیزها را به سادگی محاسبه کنید. همچنین راهنمای خرید، خرید و فروش کالاهای دستدوم و فروشگاه اینترنتی را که بخش مورد علاقه خانمها است، فراموش نکردهایم. اما طبیعی است که همه این امکانات، بخشها و ابزارها به تدریج روی سایت قرار میگیرند و برای شما قابل استفاده خواهند بود. عضویت را هم از یاد نبرید که ما امکانات جذابی برای اعضا تدارک دیدهایم.
به نظر من احتمالاً بیشترین اتفاقی که بشر از ابتدای آفرینش تاکنون مستمراً تجربه کرده «مادر شدن» و «پدر شدن» است اما شاید به نسبت، کمترین چیزی که در طول تاریخ دربارهاش حرف زده شده و تجربیات آن به اشتراک گذاشته شده، همینها هستند. خب حالا که چنین امکانی فراهم شده است برای داشتن فرزندی سالم و تجربهای لذتبخش از بارداری و زایمان با خواندن و نوشتن به خودمان و دیگران کمک کنیم. «نینی بان» متعلق به شما است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼