وقتی که خواندن به صورت دست جمعی است نه تنها در بچه ها توانایی تشخیص، تفکیک و شنوایی را بیشتر می کند بلکه توجه و تمرکز…
جنگل قصه ما تو یه صبح قشنگ هنوز تو خواب بود که یه دفعه با یه سر و صدای زیاد هیاهویی به پا شد بسه دیگه چقدر خواب...
زیر گنبد کبود آسمون یه دختر قشنگ بود که صداش میزدن ستاره، ستاره دختره خیلی قشنگی بود عینه ستاره های آسمون...
تو قصه امشبمون یه پسر کوچولویه که خیلی مهمربونه اما یکمی دلش گرفته، مامان و باباش ازش خیلی راضین اون هر روز به اونا…
داستان گل آفتاب رو همیشه مادربزرگ و مادر پریسا کوچولو براش تعریف میکردن، اون خیلی دوست داشت که گل آفتاب رو از نزدیک ببی…
محمد قصه ما پسر خوب و باادبی بود اون با خواهر، پدر، مادر و پدربزرگش زندگی میکرد و همیشه به بزرگترها احترام میذاشت اما...
بهار داشت کم کم تموم میشد، یه روز جمعه مامان گلبهار کوچولو تصمیم گرفت لباس های گرم و زمستونی و به انبار ببره...