اختلال وسواس در کودکان، عوارض
وقتی در ابتدای دهۀ ۷۰ تحقیقات برای بررسی اختلال وسواسی – جبری در انستیتوی ملی سلامت روان آمریکا شروع شد.
وقتی در ابتدای دهۀ ۷۰ تحقیقات برای بررسی اختلال وسواسی - جبری در انستیتوی ملی سلامت روان آمریکا شروع شد، محققان بهدنبال یافتن دلایل این اختلال بودند. ابتدا تصور میشد که این اختلال ناشی از سبکهای مختلف فرزندپروری است.
با اینحال محققان دریافتند که نشانههای این اختلال صرفنظر از این که والدین سختگیر یا آسانگیر باشند در کودکان بهوجود میآید. بنابراین لازم بود که تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت گیرد.
یک تحقیق در سوئد نشان داد که دارویی بهنام آنافرانیل میتواند افکار وسواسی را در بزرگسالان تا حدی کاهش دهد. این یافته نشاندهندۀ یک علت بیوشیمیایی برای این اختلال بود. از آن بهبعد تحقیقات در انستیتوی ملی سلامت روان آمریکا و سایر مراکز تحقیقاتی نشان داد که یک انتقال دهندۀ عصبی بهنام سروتونین در افراد مبتلا به OCD در سطح نابهنجار قرار دارد.
سروتونین یک مادۀ شیمیایی است که اطلاعات را از سلولی بهسلول دیگر انتقال میدهد. کمبود سروتونین میتواند بهمشکلاتی در زمینۀ خلق، پرخاشگری و کنترل تکانه منجر شود.
در حال حاضر ثابت شده است که داروهای ضد افسردگی مختلفی که سطح سروتونین را بالا میبرد میتوانند برای کودکان مبتلا بهاختلال وسواسی - جبری مؤثر باشد. در برخی موارد داروها باعث میشود که افکار وسواسی کاملاً از بین برود.
اغلب داروها بهکاهش شدت افکار کمک میکند. ممکناست که افکار غیرعادی در ذهن فرد تا حدی باقی بماند، اما این افکار مانند افکار دیگر گذرا هستند. این افکار، دیگر مانند سابق آزاردهنده نیستند و بهتوجه و اقدام فوری احتیاج ندارند.
تحقیقات بیشتر، ناهنجاریهای ساختاری در مغز افراد مبتلا بهاختلال وسواسی - جبری را آشکار کرده است. این ناهنجاریها در مناطق مختلفی از مغز قرار دارد. یکی از این نواحی در لوب پیشانی چپ مغز و در منطقۀ بالای چشم چپ قرار دارد. این ناحیه کرتکس اوربیتال نامیده میشود.
این ناحیه منطقهای است که افکار و هیجانات با یکدیگر ترکیب میشوند. کرتکس اوربیتال بهعنوان سیستم هشدار دهندۀ اولیه عمل میکند که وقتی چیزی اشتباه است و نیاز بهرسیدگی دارد، بهما هشدار میدهد.
همین نابهنجاریهایی در ابتدایی ترین بخش مغز، یعنی گرههای پایهای مغز وجود دارد. این منطقه مسئول تصفیۀ افکار است. اطلاعات حسی در این منطقه طبقهبندی میشوند و اطلاعات غیرضروری کنار گذاشته میشود.
در مورد افرادی کهبه اختلال وسواسی - جبری دچارند، الگوهای رفتاری ابتدایی که بهطور طبیعی کنار گذاشته میشود، درنتیجۀ اشکال در این منطقه، فعال میشوند. نابهنجاریهای دیگری نیز در منطقۀ مرکزی مغز این افراد یافت شد. این منطقه شکنج سینگولیت نامیده میشود که بخشی از سیستم لیمبیک مغز است.
این بخش فرآیند انتقال ذهن شما از یک فکر یا رفتار بهفکر و رفتار دیگر را کنترل میکند تا شما بتوانید بهمهمترین مسئلهای که پیش رو دارید، واکنش مناسب نشان دهید.
در بیماران مبتلابه اختلال وسواسی - جبری، لوب پیشانی هشدار میدهد که خطری وجود دارد. شکنج سینگولیت بهاین هشدار پاسخ میدهد و افکار و اعمال را اولویت بندی میکند. وقتی که این منطقه بیش فعال باشد، فرد مدام یک فکر یا رفتار خاص را انجام میدهد.
جودیت راپاپورت خاطر نشان میکند که این مناطق مغز در دیگر بیماریها مانند صرع و سندروم توره که باعث تیک بدنی میشود نیز نقش دارند. از این رو راپاپورت اختلال وسواسی - جبری را بهعنوان نوعی تیک مغزی توصیف میکند.
علاوه بر نابهنجاری در شیمی مغز، و نابهنجاریهای ساختاری، آمادگی ژنتیکی نیز آشکارا در ایجاد اختلال وسوسای - جبری نقش دارد. تحقیقات مختلفی نشان دادهاند که 20 تا 40 درصد از کسانی که بهنشانههای اختلال وسواسی - جبری دچارند، بستگانی دارند که آنها نیز دچار این اختلال هستند. مخصوصاً زمانی که این اختلال در دوران کودکی بروز کرده باشد، آمادگی ژنتیکی نقش بیشتری در بروز این اختلال دارد.
در یک پژوهش که اخیراً صورت گرفته، بروز اختلال وسواسی - جبری در دوران کودکی را با ابتلا بهیک باکتری که موجب گلو درد میکروبی میشود، مرتبط یافتهاند.
این اختلال را اختلال عصب روانشناختی خودایمنی دوران کودکی مرتبط با استرپتوکوکی نامیدهاند. در این مورد، آنتیبادیهایی که بدن برای حمله بهباکتری استرپ تولید میکند در نهایت بهبافت مغز در منطقۀ گرههای پایهای حمله میکنند. این شرایط باعث میشود که نشانههای وسواسی - جبری در کودکان بهوجود بیاید.
وقتی که عفونت بهوسیلۀ آنتیبیوتیکها درمان میشود، بهبودی قابل توجهی در این شنانهها بهوجود میآید و اغلب این نشانهها از بین میروند. اگر کودک شما ناگهان بهنشانههای وسواس دچار شد یا نشانههای او بهطور ناگهانی بدتر شدند، نزد پزشک بروید تا احتمال وجود باکتری استرپ را بررسی نماید.
پیشرفت اختلال وسواسی - جبری غیرقابل پیش بینی است. برخی از کودکان ممکناست نشانههای کمتری داشته باشند یا اینکه نشانههای آنها بهطور کامل از بین برود.
برخی نیز هر از چندگاهی نشانهها را بروز میدهند. اغلب نشانهها خودبهخود در طول زمان تغییر میکند. عود نشانهها ممکناست در نتیجۀ تاثیرات هورمونها و استرس بر ترکیب زیست شناختی ما بهوجود بیاید.
با اینحال محققان دریافتند که نشانههای این اختلال صرفنظر از این که والدین سختگیر یا آسانگیر باشند در کودکان بهوجود میآید. بنابراین لازم بود که تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت گیرد.
یک تحقیق در سوئد نشان داد که دارویی بهنام آنافرانیل میتواند افکار وسواسی را در بزرگسالان تا حدی کاهش دهد. این یافته نشاندهندۀ یک علت بیوشیمیایی برای این اختلال بود. از آن بهبعد تحقیقات در انستیتوی ملی سلامت روان آمریکا و سایر مراکز تحقیقاتی نشان داد که یک انتقال دهندۀ عصبی بهنام سروتونین در افراد مبتلا به OCD در سطح نابهنجار قرار دارد.
سروتونین یک مادۀ شیمیایی است که اطلاعات را از سلولی بهسلول دیگر انتقال میدهد. کمبود سروتونین میتواند بهمشکلاتی در زمینۀ خلق، پرخاشگری و کنترل تکانه منجر شود.
در حال حاضر ثابت شده است که داروهای ضد افسردگی مختلفی که سطح سروتونین را بالا میبرد میتوانند برای کودکان مبتلا بهاختلال وسواسی - جبری مؤثر باشد. در برخی موارد داروها باعث میشود که افکار وسواسی کاملاً از بین برود.
اغلب داروها بهکاهش شدت افکار کمک میکند. ممکناست که افکار غیرعادی در ذهن فرد تا حدی باقی بماند، اما این افکار مانند افکار دیگر گذرا هستند. این افکار، دیگر مانند سابق آزاردهنده نیستند و بهتوجه و اقدام فوری احتیاج ندارند.
تحقیقات بیشتر، ناهنجاریهای ساختاری در مغز افراد مبتلا بهاختلال وسواسی - جبری را آشکار کرده است. این ناهنجاریها در مناطق مختلفی از مغز قرار دارد. یکی از این نواحی در لوب پیشانی چپ مغز و در منطقۀ بالای چشم چپ قرار دارد. این ناحیه کرتکس اوربیتال نامیده میشود.
این ناحیه منطقهای است که افکار و هیجانات با یکدیگر ترکیب میشوند. کرتکس اوربیتال بهعنوان سیستم هشدار دهندۀ اولیه عمل میکند که وقتی چیزی اشتباه است و نیاز بهرسیدگی دارد، بهما هشدار میدهد.
همین نابهنجاریهایی در ابتدایی ترین بخش مغز، یعنی گرههای پایهای مغز وجود دارد. این منطقه مسئول تصفیۀ افکار است. اطلاعات حسی در این منطقه طبقهبندی میشوند و اطلاعات غیرضروری کنار گذاشته میشود.
در مورد افرادی کهبه اختلال وسواسی - جبری دچارند، الگوهای رفتاری ابتدایی که بهطور طبیعی کنار گذاشته میشود، درنتیجۀ اشکال در این منطقه، فعال میشوند. نابهنجاریهای دیگری نیز در منطقۀ مرکزی مغز این افراد یافت شد. این منطقه شکنج سینگولیت نامیده میشود که بخشی از سیستم لیمبیک مغز است.
این بخش فرآیند انتقال ذهن شما از یک فکر یا رفتار بهفکر و رفتار دیگر را کنترل میکند تا شما بتوانید بهمهمترین مسئلهای که پیش رو دارید، واکنش مناسب نشان دهید.
در بیماران مبتلابه اختلال وسواسی - جبری، لوب پیشانی هشدار میدهد که خطری وجود دارد. شکنج سینگولیت بهاین هشدار پاسخ میدهد و افکار و اعمال را اولویت بندی میکند. وقتی که این منطقه بیش فعال باشد، فرد مدام یک فکر یا رفتار خاص را انجام میدهد.
جودیت راپاپورت خاطر نشان میکند که این مناطق مغز در دیگر بیماریها مانند صرع و سندروم توره که باعث تیک بدنی میشود نیز نقش دارند. از این رو راپاپورت اختلال وسواسی - جبری را بهعنوان نوعی تیک مغزی توصیف میکند.
علاوه بر نابهنجاری در شیمی مغز، و نابهنجاریهای ساختاری، آمادگی ژنتیکی نیز آشکارا در ایجاد اختلال وسوسای - جبری نقش دارد. تحقیقات مختلفی نشان دادهاند که 20 تا 40 درصد از کسانی که بهنشانههای اختلال وسواسی - جبری دچارند، بستگانی دارند که آنها نیز دچار این اختلال هستند. مخصوصاً زمانی که این اختلال در دوران کودکی بروز کرده باشد، آمادگی ژنتیکی نقش بیشتری در بروز این اختلال دارد.
در یک پژوهش که اخیراً صورت گرفته، بروز اختلال وسواسی - جبری در دوران کودکی را با ابتلا بهیک باکتری که موجب گلو درد میکروبی میشود، مرتبط یافتهاند.
این اختلال را اختلال عصب روانشناختی خودایمنی دوران کودکی مرتبط با استرپتوکوکی نامیدهاند. در این مورد، آنتیبادیهایی که بدن برای حمله بهباکتری استرپ تولید میکند در نهایت بهبافت مغز در منطقۀ گرههای پایهای حمله میکنند. این شرایط باعث میشود که نشانههای وسواسی - جبری در کودکان بهوجود بیاید.
وقتی که عفونت بهوسیلۀ آنتیبیوتیکها درمان میشود، بهبودی قابل توجهی در این شنانهها بهوجود میآید و اغلب این نشانهها از بین میروند. اگر کودک شما ناگهان بهنشانههای وسواس دچار شد یا نشانههای او بهطور ناگهانی بدتر شدند، نزد پزشک بروید تا احتمال وجود باکتری استرپ را بررسی نماید.
پیشرفت اختلال وسواسی - جبری غیرقابل پیش بینی است. برخی از کودکان ممکناست نشانههای کمتری داشته باشند یا اینکه نشانههای آنها بهطور کامل از بین برود.
برخی نیز هر از چندگاهی نشانهها را بروز میدهند. اغلب نشانهها خودبهخود در طول زمان تغییر میکند. عود نشانهها ممکناست در نتیجۀ تاثیرات هورمونها و استرس بر ترکیب زیست شناختی ما بهوجود بیاید.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼