اولین کلمات کودک، زبان و دنیای جدیدی از رشد
یکی از زیباترین لحظاتی که والدین تجربه میکنند، زمانی است که کودک برای اولین بار صحبت کردن را آغاز میکند. شروع استفاده از زبان، کودک را با دنیایی جدید از رشد روبرو میسازد.
یکی از زیباترین لحظاتی که والدین تجربه میکنند، زمانی است که کودک برای اولین بار صحبت کردن را آغاز میکند. شروع استفاده از زبان، کودک را با دنیایی جدید از رشد روبرو میسازد. زبان میتواند نقشی بسیار مهم و اساسی در ابراز احساسات و تنظیم هیجانات داشته باشد.
زبان نشاندهندهی جهش بزرگی در رشد کودک است.
میتوان گفت یکی از مهمترین عواملی که به تسریع رشد کودک کمک میکند، تشویق کودک به کنجکاوی فکری و محیطی است که او در آن رشد میکند.
با ظهور زبان (در حدود ۱۸ ماهگی)، کودک به موجودی متفاوت تبدیل میشود.
هنگامیکه کودک اولین کلمات را به زبان میآورد، نگرانی والدین در مورد رشد فرزندشان تا حدی برطرف میشود. والدین پس از تولد نوزاد، ماهها و ماهها در تلاشند تا بتوانند صداها، حرکات و حالات چهرهای متفاوتی که کودکشان برای بیان نیازها، احساسات و افکارش به کار میبرد را درک کنند. اینکه احساس کنید کودکتان میتواند حرفهایتان را بفهمد، بسیار هیجانانگیز است.
سالهای اولیهی دوران کودکی، فرصتهای مهم و چشمگیری را برای افزایش رشد فکری و هیجانی فراهم میکند؛ رشد زبان بخش مهمی از این مسئله را شامل میشود که در طول سالهای اولیه، کودک را با دنیای جدیدی از رشد روبرو میسازد. همچنین لحظهی شنیدن اولین کلماتی که کودک برای اولین بار به زبان میآورد، یکی از شیرینترین و متحیرکننده ترین لحظاتی است که والدین تجربه میکنند.
جهشی بزرگ در رشد!
زبان، نشاندهندهی جهشی بزرگ در رشد کودک است. به این فکر کنید که با بهکارگیری کلمات و زبان میتوانیم کارهای زیادی انجام دهیم؛ میتوانیم روابطمان را با فرزندمان تقویت کنیم و احساسات و ایدههایمان را با کودکمان به اشتراک بگذاریم، با افکار و مفاهیم انتزاعی پیچیده ارتباط برقرار کنیم، احساسات جسمانی، موسیقیایی و اشکال بصری و هنری را بهسادگی توصیف کنیم، میتوانیم جوک بگوییم، مشکلاتمان را باهم درمیان بگذاریم، در مورد غم و اندوهمان حرف بزنیم، آواز بخوانیم، در مورد چیزهای موردعلاقه و چیزهایی که نسبت بهشان بیعلاقه هستیم و متنفریم صحبت کنیم، به دیگران بگوییم که دوستشان داریم و یا زمانی که نسبت بهشان احساس خشم داریم، در مورد احساسمان با آنها حرف بزنیم. و بهاینترتیب تمام احساساتمان را از ساده و ابتدایی گرفته تا پیشرفته و همچنین بسیاری از افکار پیچیده را میتوان در قالب کلمه و با کمک زبان، بیان کرد.
بااینحال، یک پژوهشگر و روان تحلیلگر کودک به نام دنیل استرن به این اشاره دارد که زبان مانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند که هم میتواند تسهیلکننده باشد و هم تحریف شونده. جنبهی تحریف شونده آن بهگونهای است که مردم اغلب اوقات معانی و برداشتهای متفاوتی از یک کلمه دارند و هر کلمه برایشان تداعیکنندهی تجربه متفاوتی است؛ پس انتقال پیام آن هم بهصورت سوگیرانه میتواند بهآسانی صورت گیرد.
از طرفی دیگر، دکتر بانی لیتویتز که زبانشناس و روان تحلیلگر است، میگوید باوجود معانی مختلفی که از یک کلمه داریم، و برداشتهای سوگیرانه ای که از کلمات میشود، میتوان برای رفع این سوء تفسیرها، با یکدیگر در مورد معانی متفاوت یک کلمه بحث و تبادلنظر کنیم؛ انجام این کار باعث میشود به درک مشترکی از احساسات، هیجانات و معنی یک کلمه برسیم و بهاینترتیب صمیمیت بینمان افزایش یابد و باعث شود احساس نزدیکی بیشتری نسبت به یکدیگر داشته باشیم.
بنابراین هنگامیکه کودک شروع به صحبت کردن میکند، ممکن است با خود فکر کنید که بیان واژهها، راه آسانتری برای برقراری ارتباط با او میباشد. مسلماً کلمات ابزار ارتباطی قویای هستند؛ اما این نکته را نیز به یاد داشته باشید ؛همانطور که ابزارها توانایی ساختن و مولد بودن را دارند، میتوانند مخرب هم باشند.
بعد از زمانی که کودک اولین کلمات را به کار میبرد، و بهمرورزمان، دایره لغات او گسترش پیدا میکند، کلمات یکبخشی مانند "سیب" به کلمات دو یا چندبخشی و حتی جملات کوتاهی که ممکن است خیلی برایتان خوشایند نباشد مانند :"من تو را دوست ندارم" تبدیل میشوند. اما استفاده روزافزون کودک از زبان میتواند برای رشد روانشناختی و تنظیم هیجانی او بسیار مفید باشد.
گاهی وقتها برای فهم خواستهها و گفتههای کودک به زمان نیاز داریم؛ علاوه بر این، میتوان گفت که قدرتمندترین ابزاری که به ما در شنیدن، فهم و پاسخ به جلوههای بیانی هیجانات و احساسات کودک کمک میکند، ترجمهی کلمات به احساسات و برعکس آن؛ ترجمه احساسات به کلمات است.
سخن گفتن از طریق کلمات
همانطور که رشد کودک ادامه پیدا میکند (حدود ۲ سالگی)، نحوه بروز احساساتش نیز تغییر میکند و کودک فعالانه حالات چهرهای که قبلاً نیز به کار میبرد را با کلمات اولیه پیوند میدهد.
هنگامیکه کودک شروع به صحبت کردن میکند، والدین باید به او کمک کنند تا کلمات را بهطور مناسب برای بیان احساساتش به کار ببرد. ابراز تمام احساسات انسانی که در طیف بین خشم تا شادی قرار دارند، میتوانند بسیار مفید و کاربردی باشد . دکتر انی کاتان روان تحلیلگر کودک، که بعد از جنگ جهانی دوم به کلیولند مهاجرت کرده بود و با خانوادهی فروید آشنایی داشت، در سال ۱۹۵۰، مدرسهای پیشدبستانی را باهدف درمان تأسیس کرد که در حال حاضر این مدرسه با نام هانا پارکینز شناخته میشود. او در آنجا روش جدیدی از درمان را برای کودکان پیشدبستانی که دچار مشکل بودند، از طریق والدین به کار برد.
او بر این موضوع تأکید داشت که تشویق و پاداش دهی به کودک برای استفاده از کلمات میتواند مفید باشد (۱۹۶۱). او همچنین بر این باور بود که با کمک گفتار، احتمال تمایز و تشخیص خیال از واقعیت افزایش مییابد. گفتار به فرایندی یکپارچه ختم میشود که این فرایند بهنوبه ی خود منجر به آزمایش واقعیت از جانب کودک میشود. همچنین با یادگیری زبان و بهکارگیری کلمات، کودک این را یاد میگیرد که به جای ابراز احساساتش در قالب رفتاری، آنها را در قالب کلام ابراز کند و در انجام برخی از رفتارهایش (مانند قشقرق) تأخیر ایجاد کند.
دکتر پائول برینیچ که او نیز یک روان تحلیلگر کودک است، در سال۱۹۸۲، در مقالهی خود به ظهور کلمات آغازین با توجه به روابط اولیه بین والد و کودک اشاره کرد. یکی دیگر از روان تحلیلگران با نام جان گدو، از اصطلاح نمادین "رمزگردانی" استفاده کرد تا فرایند اتصال کلمات به تجربیات ذهنی را توصیف کند. او بر اهمیت این تبدیل در دستیابی به تنظیم فشار و تنش هیجانی و خودآرامی تأکید داشت (۲۰۰۵).
در روانشناسی تجربی از زبان بهعنوان ابزاری حیاتی برای تنظیم هیجان یاد میشود. تحقیقات و مطالعات تجربی نشان داده که صحبت کردن یا نوشتن در مورد تجربهی احساسات کنونی، اضطراب و پریشانی را کاهش میدهد. (فراتارلی، ۲۰۰۵؛ کرکانسکی و همکاران، ۲۰۱۲؛ پنبیکر و چانگ، ۲۰۱۱). علاوه بر این، مطالعات تصویربرداری عصبی مغزی نشان میدهند که بیان احساسات در قالب کلمه (affect labeling)، پاسخدهی به آمیگدال را کاهش داده و توانایی و فعالیت قشر مخ را افزایش میدهد (لیبرمن و همکاران، ۲۰۱۷).
مثال:
بن در ۱ سالگی
در اینجا برایتان مثالی را آوردیم که تفاوت بین دو مرحله پیش کلامی و مرحله پس کلامی کودک را بهخوبی نشان میدهد:
بن یکساله و مادرش در آشپزخانهاند. بن در صندلی خود نشسته و درحالیکه میان وعدهاش را با کمک مادر میخورد، با ماشین اسباببازی کوچکش مشغول بازی کردن است. در حین بازی، ماشین از دست بن بر روی زمین میافتد و بن با ابروهای درهمکشیده و لبهای جمع شده، ناراحتیاش را نشان میدهد. اما مادر سریعاً ماشین بن را از روی زمین برنمیدارد بلکه به او میگوید: بن اگر کمی صبر کنی، ماشینت را میدهم. بن از سخن مادر کمی آرام میشود و احساس میکند که از جانب مادر درک شده است ولی درعینحال منتظر نتیجه نیز میماند. او به ماشینش علاقهی زیادی دارد؛ اما اگر بازگرداندن ماشین بیشتر از زمان مورد انتظارش طول بکشد، تنش و اضطراب بن به حد انفجار میرسد؛ سپس ناراحتی او به خشم تبدیل میشود، چهرهاش قرمز میشود و با حالتی ناامیدانه شروع به گریه میکند. هنگامیکه مادر رفتار بن را میبیند، فوراً به او میگوید: "باشه بن، باشه، ماشینت را میدهم… ببین ماشینت اینجاست"؛ و سپس آن را به دستش میدهد. در این حال، بن ماشین را میگیرد و لبخند میزند و دوباره مشغول بازی میشود.
بن در دوسالگی
حال بعد از یک سال به مثالی مشابه مثال قبل اشاره میکنیم:
بن دوساله بر روی صندلیاش نشسته و مشغول بازی با ماشینش است. در حین بازی، ماشین از دستش به کف زمین میافتد و بلافاصله میگوید: "ماشین، ماشین! ماشین افتاد" و منتظر پاسخ میماند. مادر این کلمات را بهعنوان درخواست کودک میشنود اما خونسردی خود را حفظ میکند و میگوید: "عزیزم فقط یک دقیقه صبر کن، دستم بند است" بن با صدای مادر آرام میشود. اما هرچه که بیشتر زمان میگذرد و منتظر میماند، او بیشتر آشفته میشود و با صدای بلند داد میزند و میگوید: "ماشین، ماشین!". در این حین مادر بهصورت ناخودآگاه و به همان شکلی که طبق معمول به همه پاسخ میدهد، میگوید"صبر کن، تا یک دقیقه دیگر میآیم". اما فریاد زدن بن و تکرار حرف "ماشین"، حکم همان گریه از روی ناامیدی را دارد (که در مثال یک برایتان شرح دادیم) و اگر به آن پاسخی داده نشود باعث میشود که بن خشم و ناامیدی بیشتری را نسبت به زمانی که ۱ ساله بود تجربه کند و اضطراب و ناراحتیاش را با دایره لغات محدودی که در اختیار دارد اینگونه بیان کند: "نه، نه! ازت خوشم نمیاد، ازت متنفرم".
گفتن این نوع از جملات ممکن است برای والدین ناخوشایند و ویرانگر باشد. این جملات فراتر از یک دفاع شخصی به نظر برسند؛ در مثال ما، مادر بن احساس کرد که از جانب بن موردحمله قرار گرفته است و از کلماتی که بن بهکاربرده بود ناراحت شد و بهاینترتیب با صدای بلند فریاد زد: "بن، تمامش کن" . بن با شنیدن صدای تهدیدآمیز مادر، غذا را بر روی زمین ریخت و او را خشمگینتر کرد.
چه اتفاقی افتاد؟
از مثال بن و مادرش میتوان فهمید که زبان، مجموعهای از واکنشهای پیچیده را در رابطه بین مادر و کودک به وجود میآورد. اما علاوه بر اینکه زبان میتواند باعث سوءتفاهمها و تحریفات شود و تعارضاتی را به وجود آورد، باید به جنبههای مثبت زبان نیز اشاره کرد؛ یادگیری کلمات به کودک کمک میکند تا ارتباطش را با دیگران گسترش دهد و باعث میشود ظرفیت فهم و تنظیم هیجانات و احساساتش افزایش یابد. هنگامیکه یک احساس در قالب کلمه بیان میشود، نسبت به آن احساس قدرت بیشتری پیدا میکنیم و با توانایی بیشتری آن را مورد آزمون قرار میدهیم و راحتتر آن را با دیگران سهیم میشویم و اصلاحش میکنیم و حتی از آن لذت میبریم. به همین دلیل است که میگوییم زبان مانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند.
در مثال اول، هنگامیکه بن یکساله بود (مرحله پیش زبانی)، مادر اضطراب و عصبانیت او را از حالات چهرهایاش تشخیص داد و فهمید که احساساتش به علت افتادن ماشین برانگیختهشده است و این نوع از ابراز احساسات، مادر را آزرده نکرد؛ اما زمانی که بن به مرحله کلامی رسید (در مثال دوم) و از واژگان منفی برای بروز احساساتش استفاده کرد، باور این نکته برای مادر سخت بود که بن قبلاً نیز این احساسات را تجربه کرده بود، اما این بار فقط بروزشان با دفعات قبل متفاوت بود و به شکل کلامی درآمده بود.
منبع:
روان حامی
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼