ممکن است در مسیر تربیت کودک دچار مشکل شویم. یکی از شایعترین مشکلات رام کردن بهجای تربیت کردن است. همه میدانیم که رام کردن برای حیوانات است و تربیت مخصوص انسانها.
البته مرز بسیار باریکی بین رام کردن و تربیت کودک وجود دارد و همین باعث میشود گاهی بهجای تربیت کودک شروع به رام کردن کودک کنیم بدون اینکه متوجه باشیم. این مقاله میتواند به ما کمک کند تا تفاوت این دو را بهتر درک کنیم. بهتر است در حین خواندن این مقاله به خودمان و اطراف نگاه کنیم حتی به مدل تربیت خودمان آیا ما بیشتر تربیت شدیم یا رام شدیم؟
برداشتها از این متن متنوع خواهد بود!
ممکن است نگاه یک نفر سیاسی باشد؛ نگاه دیگری اقتصادی و دیگری هم به دنبال جنبهی هنری متن باشد (که البته من هنری در آن نمیبینم) ولی من محمد حافظی نژاد بهعنوان یک معلم و یک پدر با نگاه تربیتی این متن را نوشتهام و از شما میخواهم اگر این متن را مفید دیدید؛ آن را به اشتراک بگذارید. حتماً پاراگراف آخر را هم مطالعه کنید.
رام کردن کودک
آسانتر است و معمولاً فرمول مشخص دارد.
چون اصول رام کردن با غریزه سروکار دارد؛ معمولاً یکسان است. مثلاً هر جانداری برای رسیدن به غذا تلاش میکند پس ما با دادن غذا یا ندادن آن میتوانیم بسیاری از حیوانات و حتی انسانها را رام کنیم. مثل زمانی که به کودک میگوییم باید به حرف من گوش کنی تا به تو شام بدهم.
یکی از دلایل استفادهی زیاد از رام کردن همین آسانی است. چون فکر نمیخواهد و در کوتاهمدت جواب میدهد مثل کتک زدن؛ فریاد زدن و …
تربیت کودک
برخلاف رام کردن؛ تربیت بسیار پیچیده است. برای هرکسی یک الگوی ثابت جواب نمیدهد. نیاز به تفکر دارد. باید قبل از تصمیمگیری موارد بسیار زیادی را در نظر بگیریم و همهی این موارد بر پیچیده شدن تربیت اضافه میکند. مثلاً اگر میخواهیم کودکی به حرف ما گوش کند دیگر نمیتوانیم از تنبیه و جایزه استفاده کنیم بلکه باید این را از خود بپرسیم که چرا باید به حرف من گوش کند؟ آیا حرف من حرف مفیدی است؟ آیا خودم نمیتوانم انجام دهم؟ آیا با این روش دفعهی بعد هم به حرف من گوش میکند؟ و …
تربیت کودک یا رام کردن کودک
رام کردن کودک:
تأثیر کوتاهمدت دارد و در شرایطی فراموش میشود.
ایوان پاولف دانشمند معروف آزمایشهای زیادی روی سگ انجام داد و متوجه شد. اگر بعد از مدتی با این حیوان تمرین نشود او همهچیز را فراموش میکند. (توضیح علمی: در صورت نبود محرک غیرشرطی در کنار محرک شرطی بعد از مدتی پاسخ شرطی داده نمیشود که به آن خاموشی میگویند) مثال در مورد انسان: به کودک میگوییم هر بار که اتاقت را تمییز کردی؛ یک بستنی به تو میدهم. حالا اگر بعد از مدتی بستنی ندهیم کودک هماتاق را تمییز نمیکند (این رام کردن است).
تربیت کودک :
درونی. عمیق و دائمی است.
حاصل فرایند تربیت تا آخر عمر در انسان میماند. برای همین است که معمولاً افرادی که در خانوادههای خوب تربیتشدهاند اصول اخلاقی را تا سالها بعد از فوت والدینشان رعایت میکنند حتی تا پایان عمر خود پایند به اخلاق هستند.
رام کردن کودک
ما میخواهیم او نمیخواهد.
این تفاوت اصلی رام کردن و تربیت است.
در رام کردن؛ اصل اساسی تنبیه و تشویق است
یک شیر بزرگ را در قفسی تصور کنید که با اشارهی صاحبش از حلقهی آتش میپرد. آیا واقعاً شیر چنین چیزی را دوست دارد؟ آیا معروف شدن از نگاه شیر مهم است؟ قطعاً خیر؛ او فقط میخواهد به زندگی عادیاش در طبیعت بازگردد.
اما چرا اینقدر مطیع است؟ چون چارهی دیگری ندارد.
حالا به این مثال از انسان دقت کنید:
نوجوانی به اصرار پدرش مجبور است در رشتهای که پدرش میگوید درس بخواند چند سال بعد اتفاقاً پسر فارغالتحصیل میشود حتی شغل مناسبی هم پیدا میکند ولی آیا او خوشبخت و شاد است؟
ظاهراً پدر خیلی خوشحال است که توانسته پسرش را به آنچه میخواسته برساند اما واقعاً کار خوبی کرده است. (البته در جامعهی ما اگر پدری بتواند چنین کاری را انجام دهد یک پدر بسیار موفق محسوب میشود. حتی خود پسر هم احتمالاً راضی است. چون پسر؛ خودش را با دوستان بیکار اطرافش مقایسه میکند) اما به نظر من این کار مثل این است که یک ماهی آبهای آزاد را در بهترین شرایط در یک آکواریوم خانگی نگهداری کنیم حتی تولیدمثل هم که بکند باز به آرمان ماهی بودن خودش نرسیده است.
تربیت کودک
ما میخواهیم او هم میخواهد.
در تربیت کردن ما به نقطهای میرسیم که کودک یا نوجوان؛ با میل و آگاهی به حرف ما گوش کند. مثلاً اگر از او میخواهیم در یک دورهی آموزشی شرکت کند خودش هم حس خوبی داشته باشد و میل و رغبت کار را دنبال کند.
البته باید از همان ابتدا نوجوان یاد بگیرد که برای رسیدن به یک خوشی باید سختی بکشد. مثلاً اگر میخواهد شناگر ماهری شود باید تمرینات سخت را پشت سر بگذارد یا اگر میخواهد رتبهی خوبی در کنکور بیاورد باید سختی درس خواندن را به جان بخرد.
همانطور که در ابتدا گفتم تربیت و رام کردن مرز بسیار ظریفی دارند حتی در تربیت هم میتوان از روشهای رام کردن استفاده کرد! مثل تشویق و تنبیه؛ مثل تکرار کارهای خوب و تبدیل کردن آنها به عادت؛ اما اگر در استفاده از روشهای رام کردن زیادهروی کنیم انگار که داریم کودکی را رام میکنیم بدون اینکه او را تربیتکرده باشیم.
بگذارید راحتتر بگویم شاید برخی بعد از خواند این متن به این نتیجه برسند که برای تربیت کردن کودک ابتدا باید او را رام کرد تا تربیتپذیر شود
من این نظر را قبول ندارم به دلایل زیر:
اگر والدین یا معلمی ابتدا شروع به رام کردن کند، خود تربیتکننده به این روش عادت میکند و نمیتواند بعداً به تربیت بپردازدکودک اگر از همان ابتدا با روش رام کردن تربیت شود ممکن است شخصیت والای انسانی خود را تا حدودی از دست بدهد؛ و میدانیم که ارتباط گرفتن با یک آدم بیشخصیت چقدر سخت است.
بهترین کار برای حرکت از سمت رام کردن به سمت تربیت کردن چیست؟
بهترین کار ایجاد انگیزه است.