نقش مذهب در تربیت فرزندان
چرا در برخی خانواده های مذهبی شاهد تربیت فرزندانی غیرمذهبی و حتی لامذهب هستیم؟
ظهور و بروز نسل جدیدی از جوانان غیرمذهبی و غیر دینی در خانواده هایی کاملا مذهبی در ایران دو دهه اخیر رو به گسترش است
در این گزارش گرچه ما با یک نمونه از یک خانواده مذهبی روبرو هستیم اما در نظر داشته باشید از این نوع خانواده ها در جامعه ایرانی بسیاراند.
هدف این بحث: جست و جوی راهکارهایی برای آسیب شناسی
هدف ما برای طرح این موضوع به هیچ وجهی زیر سوال بردن یک خانواده مذهبی یا کارکردهای مذهب و دین در تریبت نیست. بلکه به عنوان دغدغه مندان دینداری در جامعه ایرانی در جست و جوی راهکارهایی برای آسیب شناسی هستیم.
مشاهده زیر در بین شش فرزند از دو خانواده مسلمان، مومن و معتقد بررسی شده است. پدر و مادر این خانواده کاملا اهل نماز و روزه و عبادات روزانه هستند و فرزندان خود را در فضایی کاملا مذهبی و دینی بزرگ کرده اند.
مشاهدات عینی طی ده سال در دو خانواده مذهبی
تحلیلگر این گزارش، طی ۱۰ سال این دو خانواده مذهبی را مورد کاوش قرار داد. این ۶ جوان در دو خانواده با چه ویژگی هایی تربیت شده اند؟
1- این شش جوان، متولدین سال های 60 تا 70 هستند. سال هایی که جامعه ایران در اوج ترویج و تبلیغ دینی و مذهبی بوده است.
۲- این شش فرزند در مدارس ویژه ای با رویکردهای کاملا مذهبی، خاص درس خوانده اند که در این مدارس تاکید ویژه ای روی انجام امور مذهبی با رویکردهای خاص تحصیلی شده است.
3- پدر و مادرهای آنها، فرزندان را از کودکی در آداب دینی و مراسم و اعمال مذهبی در مسجد و هیئت های مذهبی و سینه زنی و ... شرکت داده اند و تمام ایام محرم و ماه رمضان و فاطمیه و.... اعمال مذهبی در این خانواده رایج بوده است و بچه ها از کودکی اهل هیئت و مسجد و... بوده اند.
پرسش امروز خانواده از نتیجه تربیتشان: چرا اینگونه شد؟
اما نتیجه چه شده است؟ امروز پدر و مادر در هر دو خانواده، از حاصل تربیت فرزندانشان دچار عذاب وجدان و رنجی مداوم هستند. چرا؟ زیرا آنان شاهد این هستند که اینک فرزندان شان در سنین ۲۷ تا ۳۵ سالگی، با وجود همه تلاش های مذهبی، از تربیت دینی برخوردار نیستند که هیچ، حتی دچار رویکردهایی غیردینی و مخالف آیین و آداب دینی شده اند.
نتایج یک رفتارشناسی: نوع اعتقادات و اعمال این جوانان امروز چگونه شده است؟
نتیجه مشاهداتی که ازبین این ۶ جوان امروز به دست آورده ایم به شرح زیراست:
1- هر شش جوان، نماز نمی خوانند و اعتقاد و التزامی به عموم اعمال و احکام مذهبی و دینی ندارند.
۲- سه نفر از این شش نفر اصلا اعتقادی به ظهور فردی به نام امام زمان(عج) ندارند و سه نفر دیگر در گفت و گو عنوان می کنند که به وجود ایشان شک دارند.
3- هر شش نفر، قرآن را یک کتاب غیر کاربردی می دانند که درکی از آن ندارند.
۴- هر شش نفر، پدر و مادرهایشان را افرادی خرافی و سطحی اندیش می دانند که تمایلی به مدل برداری از رفتارهای آنان نیستند.
5- هر شش نفر از مدارسی که در آن درس خوانده اند راضی نیستند و اکراه دارند که در جمع های عمومی اعلام کنند در مدرسه خاص مذهبی تحصیل کرده اند.
۵- چهار نفر از این شش نفر به هیچ وجه دوست ندارند، نام فرزندانشان را از اسامی مذهبی انتخاب کنند.
6- دو دختر از این خانواده ها که قبلا چادری بوده اند هم اکنون التزامی به حجاب اسلامی ندارند.
۷- هر شش نفر، در عرصه اجتماعی افرادی ساده و معمولی نیستند بلکه کاملا خلاق و توانمند و تاثیرگذار هستند.
8- اما یک نکته جالب توجه در رفتارشناسی این شش نفر مشاهده شد:
این شش نفر در ایام محرم به شیوه های شخصی سازی شده خودشان، به انجام اعمالی مانند نذر گوسفند، ادای احترام به مجلس امام حسین(ع) و حتی شرکت در مجلس عزاداری اعتقاد و التزام دارند. گرچه مشاهده شد که شرکت در این مراسم، هیچ نتیجه رفتار دینی دیگری در زندگی آنان نمی گذارد.
پرسش کلیدی پدر و مادر: کجای نظام تربیتی این دو خانواده مسلمان ایرانی اشتباه بوده است؟
خبرآنلاین برای یافتن راهکارهایی برای تبیین تربیت دینی برای خانواده مسلمان ایرانی، این پرسش را از چند نفر از کارشناسان مذهبی و فرهنگی برجسته پرسیده است:
چرا این 6 جوان با وجود همه تلاش های مذهبی خانواده امروز در بهترین حالت یک انسان بی تفاوت به مذهب و دین هستند؟
با توجه به اینکه پرسش ها به صورت خصوصی از چهره ها دریافت شده است و گفت وگوها در یک گروه خصوصی بوده اند، از بردن نام کارشناسان که همگی از چهره های فعال هستند، خودداری می کنیم:
پاسخ اول:
پاسخ یکی از مدیران مدرسه مذهبی خاص:
(توضیح: این فرد 30 سال پیش مدیر یک مدرسه مذهبی خاص بوده و امروز در نگاه های سابق خود تجدید نظر کرده است)
چون این خانواده ها در تربیت خودشان، به طبیعت وجودی انسان، اهمیت و اصالت نمی دهند، فرزندان در آینده دچار از خود بیگانگی می شوند. ما حق آزادی و حق انتخاب را در دوره های کودکی و نوجوانی و جوانی از فرزندان مان گرفتیم و آنها را مجبور به عمل کردیم.
این اجبار و این گرفتن حق آزادی و حق طبیعی زندگی، حق متفاوت بودن از بچه ها موجب شد، انها در انتخاب های آینده گزینه های تحمیل شده را کنار بگذارند.
نگاه ایدئولوژیک ما به مقوله تربیت دینی، طبیعت و فطرت خدادادی آنها را تخریب کرد در حالی که ما به این تخریب آگاه نبودیم.
پاسخ دوم:
پاسخ یکی از روحانیونِ مدرس اخلاق در حوزه و دانشگاه:
یکی از علت های ریشه ای این نوع تغییرهای فرزندان خانواده های مذهبی، حرام خواری های نااگاهانه است. بسیاری از این خانواده های مذهبی با دریافت ربا از بانک های قانونی کشور، زندگی شان را به حرام آغشته کرده اند. پول ربای وام های بانکی و سودهای حساب های بانکی، موجب لقمه حرام شده است و این لقمه حرام، همه روش های تریبتی را به آتش کشیده است.
لذا هر چه بافته اند با لقمه حرام که عموما ناآگاهانه هم بوده، به باد رفته است.
پاسخ سوم:
پاسخ یکی از مدیران قدیمی یک مدرسه خاص که از مقامات سیاسی کشور نیز بوده است:
علت این آسیب در تربیت برخی فرزندان مان ش، مشاهده دوچهرگی های دینی و سیاسی بود. آنها در کودکی و نوجوانی به ما اعتماد کردند و حرف های خوب و اخلاقی و زیبا از ما شنیدند، اما وقتی وارد جامعه شدند، دیدند همان مدیران به ظاهر دینی حاکم بر جامعه که حالا لباس سیاست نیز بر تن دارند، عمل و سخن شان یکی نیست. این فرزندان ما را دچار دوگانگی و بیگانگی کرد. صدمه ای که سیاسیون به ظاهر دیندار به جامعه ما زدند، دشمنان نزدند.
ما در دهه های اول انقلاب به گونه ای از اخلاق و دینداری سخن گفتیم که در دهه های بعدی به همان روش ها عمل نکردیم. این موجب آسیب و اختلال در تربیت این نوع بچه ها شده است.
پاسخ چهارم:
پاسخ یکی از روحانیون و کارشناسان برجسته دینی که در امروز از مقامات عالی تربیتی کشور نیز است:
فکر میکنم خطای این خانواده ها، مربوط به رویکردهای مذهبی و مسجد و هیئت مذهبی نیست بلکه به یک تحلیل عمیقتر رفتاری و درون خانوادگی نیازمندیم. باید ببینیم چگونه و با چه روش هایی در درون خانه و خانواده با این فرزندان برخورد شده است که انها در دوره استقلال جوانی، رویکردهای گذشته خود را کنار گذاشته اند.
پاسخ پنجم:
پاسخ یکی از نویسندگان مشهور و فعال در حوزه برنامه سازی نوجوانان:
تکی بعدی بودن این خانواده ها، موجب این انحراف ها و آسیب ها می شود. در این نوع خانواده های مذهبی، مسائل به صورت صرفا یک طرفه و تک بعدی مطرح می شود و فرزندان اینها براساس پذیرش بدون سوال، اعتقادات و رفتارها را قبول کرده اند. بعد وقتی بزرگ می شوند و به سوالاتشان پاسخ داده نمی شود، این پذیرش های یک طرفه را کنار می گذارند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼