به گزارش نی نی بان ، درست مثل یک عشق واقعی، با همه افتوخیزهایش؛ دلتنگی، هیجان، احساس خیانت، حتی غم جدایی. اما طرف مقابل این عشق یک شخصیت خیالیست. کاراکتری از یک انیمه ژاپنی، یک خواننده کرهای که هرگز ملاقاتش ممکن نیست، یا آواتاری در دنیای مجازی یک بازی!
این شکل از وابستگی، این روزها به بخشی از تجربه عاطفی کودکان و نوجوانان نسل Z و آلفا تبدیل شده؛ تجربهای که شاید در ظاهر بیضرر و بامزه باشد، اما در لایههای عمیقتر، حرفهای جدیتری برای گفتن دارد.
عشق در دنیای بدون تماس
برای نوجوانی که هر روزش با اینترنت و شبکههای اجتماعی آغاز و پایان مییابد، عجیب نیست که تجربه عاطفیاش هم از همین فضا شکل بگیرد. انیمهها، سریالها، بازیها و سلبریتیها، دنیایی از شخصیتهای ایدهآل میسازند؛ خوشچهره، همدل، مهربان، فهیم و همیشه در دسترس. در مقایسه با روابط انسانی واقعی که اغلب با رنج، تعارض یا سردرگمی همراهاند، این رابطههای یکطرفه امنتر، قابلپیشبینیتر و گاهی حتی واقعیتر بهنظر میرسند. احساساتی که نوجوان در این رابطهها تجربه میکند، اگرچه پاسخ واقعی نمیگیرند، اما کاملاً واقعیاند؛ از اشتیاق و شوق گرفته تا غم، حسادت و رنج.
مطالعهای در سال ۲۰۲۳ نشان داد که ۵۸٪ از طرفداران انیمه در نسل Z اظهار کردهاند که در مقطعی از زندگیشان به یکی از شخصیتهای انیمه علاقهمند شدهاند. این رقم نشان میدهد که تخیل عاشقانه برای نوجوانان نسل Z، نه یک پدیده فرعی یا استثنا، بلکه بخشی از جریان اصلی تجربه عاطفی آنان شده است.
او هرگز شما را ترک نمیکند
وابستگی به شخصیتهای خیالی فقط از سر علاقه نیست؛ نوعی مکانیسم دفاعی هم هست. در جهانی که سرشار از بحرانهاست (از تنشهای اقتصادی گرفته تا ناپایداری اجتماعی) رابطه با یک شخصیت خیالی نوعی تسلط بر دنیای ناپایدار بیرون است. کودک یا نوجوان میداند که این شخصیت هیچوقت عوض نمیشود، هیچوقت او را ترک نمیکند و همیشه همانطور که او دوست دارد باقی میماند. این رابطهها بیش از آنکه عاشقانه باشند، رواندرمانگرانهاند؛ پاسخی خاموش به یک نیاز بلندمدت برای آرامش، ثبات و کنترل.
مطالعهای در دانشگاه کامبریا نشان داد که روابط پاراسوشال یعنی ارتباطات یکطرفه با شخصیتهای رسانهای که در ذهن فرد بهشکل رابطهای واقعی و تأثیرگذار در میآیند تأثیر قابلتوجهی بر زندگی نسل Z دارد. این تأثیر نهفقط در لذتهای روزمره، بلکه در تصمیمگیریها، رشد شخصی و حتی انتخابهای آینده آنها دیده میشود.
ارتباطهای ساختگی؛ صنعت چگونه احساس تولید میکند؟
عشق به شخصیتهای خیالی محصول تصادف نیست، نتیجه یک طراحی دقیق است. صنعت سرگرمی، از انیمهسازان ژاپنی گرفته تا کمپانیهای موسیقی کرهای و طراحان بازیهای کامپیوتری، کاراکترهایی خلق میکنند که دقیقا شریک ایدهآل ذهن نوجوانان باشند. این شخصیتها، با روایتهای حسابشده و ویژگیهای رفتاری و ظاهری خاص، برای جذب حداکثری مخاطب طراحی شدهاند. در واقع این عشقها، بخشی از «اقتصاد توجه» اند؛ هر ثانیهای که نوجوان صرف فکر کردن به آن کاراکتر میکند، به نفع این اقتصاد است. عشق، دیگر فقط تجربهای انسانی نیست، کالاییست برای مصرف و سودآوری.
بر اساس نظرسنجیای از ۴۲۷۵ آمریکایی، ۴۲٪ از افراد نسل Z اعلام کردهاند که بهصورت هفتگی انیمه تماشا میکنند. این در حالی است که تنها ۲۵٪ از این نسل دنبالکننده لیگ NFL هستند. این ارقام، سلطه فرهنگی انیمه و شخصیتهای تخیلی را بر نسل جدید نشان میدهند؛ نسلی که مثلا بهجای ورزشکاران واقعی، با جنگجویان خیالپرداز همذاتپنداری میکند.
دلدادگیهای مجازی و خلأهای واقعی
شاید خندهدار به نظر برسد؛ نوجوانی که با چشمانی اشکبار، دلش برای کاراکتر انیمهای تنگ شده، یا آنکه در اینستاگرام، از خیانت آیدل کرهای محبوبش مینویسد. اما پشت این روایتهای بهظاهر طنزآمیز، تنهاییای نهفته است که چندان خندهدار نیست. نبود گفتوگوی عاطفی در خانه، آموزش ندیدن درباره احساسات، یا نداشتن یک رابطه سالم در خانواده، نوجوان را به سمت دنیایی سوق میدهد که هرچند خیالیست، اما امنتر از دنیای واقعی به نظر میرسد.
در این جهان خیالی، نه قضاوتی هست، نه تنشی، نه ترسی از طرد شدن. اما ماندن در چنین جهانی هزینه دارد: از دست رفتن مهارتهای ارتباطی، تعمیق انزوای عاطفی و در مواردی، شکلگیری انتظاراتی غیرواقعبینانه از عشق و ارتباط با دیگران. صنعت سرگرمی نیز دقیقاً همین نقطه ضعف را هدف گرفته و شخصیتهایی میسازد که مطابق رویاهای نوجوانان طراحی شدهاند؛ بینقص، مهربان، وفادار و همیشه در دسترس. آنچه بهظاهر یک دلدادگی ساده است، میتواند نشانهای از یک خلأ عمیق و ریشهدار باشد. خلأیی که اگر نادیده گرفته شود، مسیر بلوغ عاطفی نوجوان را دچار انحراف میکند و او را از تجربه زیسته و واقعی عشق در سنین بالاتر هم بازمیدارد.
منبع: تبیان