اسباب بازی برای کودکان، فایدهاش چیست؟
«اسباببازی»، شاید از نظر بزرگترها تنها وسیلهای برای سرگرمی محسوب شود، اما برای کودکان در اکثر مواقع، تعیینکننده شغلشان در آینده است که حتی میتواند دنیا و آرزوهایشان را نیز بسازد.
«اسباببازی»، شاید از نظر بزرگترها تنها وسیلهای برای سرگرمی محسوب شود، اما برای کودکان در اکثر مواقع، تعیینکننده شغلشان در آینده است که حتی میتواند دنیا و آرزوهایشان را نیز بسازد.
کمپین «حبیبا» کمپینی است که از تابستان 94 فعالیت خود را در زمینه جمعآوری اسباببازی از طریق مردم آغاز کرد و به پخش آنها در مناطق بیبضاعت و روستاهایی که تحت پوشش نیستند، پرداخت.
سمیرا گلخوار در خصوص فعالیتهای خود در این کمپین سخن گفت و اظهار کرد: کلید انجام فعالیت در این کمپین از تابستان ۹۴ زده شد که در حد یک فعالیت محدود بود و هیچگاه تصور نمیکردم به این اندازه گسترش یابد.
زمان بازگشایی مدارس بود که مجبور بودم دکور اتاق پسرم را تغییر دهم که در این بین با انبوهی از اسباببازیهای بلااستفاده روبرو شدم و نیز با دیدن خانوادههای بی بضاعت و ضعیف تصمیم گرفتم در این خصوص غرفهای راهاندازی کنم و با جمعآوری اسباببازی هایی که مردم در اختیار این کمپین قرار میدهند، قدمی برای خوشحال کردن کودکان بیبضاعت بردارم.
برای راهاندازی غرفه در حاشیه پارک لاله و منطقه هفتتیر از سوی شهرداری با مشکلات فراوانی روبرو شدیم، چرا که به آسانی نمیتوانستند به این کمپین اعتماد کنند و امکاناتی از جمله غرفه در اختیارمان قرار دهند، زیرا به نوعی فعالیتی شخصی بود و با دیگر فعالیتهای خیران تفاوت بود.
قرار بر این شد از این غرفه فیلم و عکس تهیه شود که اطمینان خاطر شود، این فعالیت صرفا از روی خیرخواهی و نه منفعتطلبی است و با پشت سر گذاشتن مشکلات موجود توانستیم غرفه مربوطه را تحویل بگیریم.
وی با بیان اینکه غرفه حبیبا در آن زمان به مدت یک هفته و از ساعت 17 تا 22 برپا بود عنوان کرد: اوایل کار تصور میکردیم این طرح با توجه به آماری که کسب کرده بودیم تنها میتواند جوابگوی حدود 40 کودک در مناطقی که تحت پوشش نیستند، باشد و بازتاب آن تنها در حد شبکههای مجازی و اطرافیان بود.
با توجه به اینکه این اقدام تنها برای دل خودم بود، اما زمانی که مردم حتی از جلوی غرفه عبور میکردند بسیار تمایل داشتند که حتی سهم بسیار کمی در این کمپین داشته باشند، بنابراین با استقبال بسیار خوبی از سوی مردم روبرو شدیم و به همین دلیل مجبور بودیم فضاهای بیشتری را برای نگهداری اسباببازیها درنظر بگیریم.
در یک هفتهای که غرفه برپا بود و مردم به آن مراجعه میکردند، حس و حال خوبی را تجربه کردیم که بسیار زیبا بود و بسیار مایل بودیم بتوانیم در اسرع وقت، اسباببازیها را به دست کودکان برسانیم.
در این بین به عنوان مثال، پدر و مادری به غرفه مراجعه کردند که فرزندشان در خارج از کشور زندگی میکرد و اسباببازیهای بلااستفادهای را در اختیارمان گذاشتند و یا فردی که میگفت اسباببازی ندارم که بتوانم در اختیار کودکان قرار دهم، اما آرایشگر هستم و میتوانم به آرایش موهایشان بپردازم.
غرفهای که توانستیم در تابستان سال گذشته برپا کنیم، علاوه بر محلی برای جمعآوری اسباببازی، دارای غرفه کودک نیز بود که برای چند ساعت کودکان در آنجا جمع میشدند و با اسباببازیهای جمعآوری شده بازی کرده و برایشان مسابقه نقاشی نیز برگزار میکردیم.
با توجه به اینکه اسباببازیهای جمعآوری شده اکثرا نو و تمیز بودند و بهصورت دکوری در خانهها مورد استفاده میشد، اما با این حال بازهم نیاز به شستوشو و تعمیر داشتند که همه این موارد نیز با هزینه شخصی رسیدگی میشد.
بهطور معمول تقسیمبندی اسباببازیها با توجه به آماری که در اختیار داشتیم و بر این اساس این که یک روستا، چند خانوار و چه تعداد کودک دارد، انجام میگرفت.
گلخوار با بیان اینکه برای پخش اسباببازیها به روستاهایی در نزدیکی مشهد رسیدیم که دارای ۹۱ دانشآموز و ۱۲۰ کودک بودند، وضعیت مالی بسیار بدی داشتند و تحت پوشش نیز نبودند، اظهار کرد: پخش اسباببازی ها بر عهده خودمان بود و در حدود ۴۰۰ اسباببازی و ۱۲۰ بسته لوازمالتحریر برای آنها درنظر گرفته شد.
با تهیه پکهایی از لوازمالتحریر که در روز جشن شکوفهها در اختیار دانشآموزان قرار دادیم متوجه شدیم، شرایط زندگی در آن مناطق به قدری نامناسب است که کودکان حتی نمیدانستند جامدادی چیست و هیچ تعریفی از این وسیله برایشان وجود نداشت.
وی با بیان اینکه همچنین افرادی که به غرفه مراجعه میکردند، لیستی از افراد نیازمند در مناطق محروم را نیز در اختیارمان میگذارند، عنوان کرد: در حدود ۶۰۰ عدد اسباببازی نیز در اختیار آبشار عاطفهها و نیز در حدود ۵۰ عدد اسباببازی نیز در اختیار بیمارستان دکتر شیخ قرار گرفت.
بخشی دیگر از اسباببازیها نیز در اواخر اسفندماه سال گذشته نیز در اختیار مرکز باورسبز که در آن از معلولین نگهداری میشود قرار دادهشد.
این خیر با اشاره به اینکه شهرداری منطقه 9 تمایل داشت که در ایام عیدنوروز نیز غرفهای همانند غرفه تابستان در همان منطقه درنظر گرفته شود، گفت: بهنظر میرسد برپایی این نوع غرفهها در دیگر نقاط شهر نیز میتواند اثربخش باشد و عموم مردم به طور گستردهتر میتوانند در این امر خیرخواهانه مشارکت داشته باشند.
تبلیغاتی که برای غرفه حبیبا در نظر گرفته شد، دارای هزینه شخصی بود و در این بین افرادی که برای چاپ بنر به این کمپین کمک کردند، زمانیکه در جریان جنبه خیرخواهانه این امر قرار گرفتند، در غرفهای که در حاشیه پارک لاله برپا بود خانوادههایی مراجعه میکردند و خواستار خریداری اسباببازی برای فرزندشان بودند، اما هیچ آگاهی از ارزش و قیمت اسباببازیها نداشتیم و اینکه با فروش اسباببازی بهنوعی هدف اصلی این کمپین تحتشعاع قرار میگرفت، چرا که کودکان ما را به عنوان امانتداری تصور میکردند که باید اسباببازیهایشان را بهدست کودکان نیازمند برسانیم.
بعد از مدتی نیز با همکاری شهرداری توانستیم در نمایشگاهی که برای عرضه دستاوردهای شهرداری منطقه 9 برگزار شده بود حضور پیدا کنیم که قابل قیاس با غرفهای که در حاشیه پارک لاله داشتیم نبود، چرا که آنجا بسیار مردمی بود، اما حضور در نمایشگاه کاملا جنبه تبلیغاتی داشت که بازدید شهردار و استاندار از غرفه حبیبا در نمایشگاه توانست با بازتاب مطلوبی همراه شود.
گلخوار با بیان اینکه تنها حُسنی که میتوان از حضور در نمایشگاه به آن اشاره کرد، این بود که زمینه آشنایی بیشتر با این کمپین را فراهم نمود ادامه داد: حتی از سوی شهرداری پیشنهاد شد که غرفهای در پارک ملت نیز برپا شود، در این بین پیشنهادات کاری دیگری از جمله اینکه این فعالیت بهطور دائم پیگیری شود نیز مطرح شد که همگی دارای توجیه اقتصادی بودند.
وی افزود: حتی از سوی صداوسیما نیز پیشنهاد شد که از این کمپین مستندی تهیه و در صورت دریافت مجوز از شبکه یک سیما پخش شود، اما تصور کردم این اقدام میتواند حس طبیعی این فعالیت خیرخواهانه را تحت شعاع قرار دهد.
خوب است گاهی اوقات و زمانی که از این اتفاقات زیبا در سطح شهر میافتد، حمایتهای بیشتری از آن صورت گیرد، زیرا در این مدت متوجه شدیم که بسیار مردم خوبی داریم که به راحتی به ما اعتماد و اطمینان کردند و توانستند به این کمپین کمکهای شایان توجهی کنند.
امید است بتوانیم در ادامه برای این کمپین یک طرح و لوگو تهیه کنیم که برای همه، شنیدن نام حبیبا اسباببازی را تداعی کند.
گفتوگو با سمیرا گلخوار که به پایان میرسد از او خداحافظی میکنم و او را با پسرش که اولین خیر کمپین حبیبا بود، تنها میگذارم و در مسیر به این فکر میکنم که چه ساده میتوان انسان بود و چقدر انسانهای خوب در حوالی ما نفس میکشند که شاید ما باید بهتر آنها را بشناسیم.
از سمیرا و پسرش که دور میشوم، منظره شهر در برابرم قرار میگیرد، منظرهای شلوغ و پر هیاهو اما با یک تفاوت و آن هم اینکه اینبار میدانم پشت این چهره شلوغ و سردرگم درخشش چشمان انسانهایی از جنس سمیرا وجود دارد که نبض انسانیت را تنظیم میکند.
کمپین «حبیبا» کمپینی است که از تابستان 94 فعالیت خود را در زمینه جمعآوری اسباببازی از طریق مردم آغاز کرد و به پخش آنها در مناطق بیبضاعت و روستاهایی که تحت پوشش نیستند، پرداخت.
سمیرا گلخوار در خصوص فعالیتهای خود در این کمپین سخن گفت و اظهار کرد: کلید انجام فعالیت در این کمپین از تابستان ۹۴ زده شد که در حد یک فعالیت محدود بود و هیچگاه تصور نمیکردم به این اندازه گسترش یابد.
زمان بازگشایی مدارس بود که مجبور بودم دکور اتاق پسرم را تغییر دهم که در این بین با انبوهی از اسباببازیهای بلااستفاده روبرو شدم و نیز با دیدن خانوادههای بی بضاعت و ضعیف تصمیم گرفتم در این خصوص غرفهای راهاندازی کنم و با جمعآوری اسباببازی هایی که مردم در اختیار این کمپین قرار میدهند، قدمی برای خوشحال کردن کودکان بیبضاعت بردارم.
برای راهاندازی غرفه در حاشیه پارک لاله و منطقه هفتتیر از سوی شهرداری با مشکلات فراوانی روبرو شدیم، چرا که به آسانی نمیتوانستند به این کمپین اعتماد کنند و امکاناتی از جمله غرفه در اختیارمان قرار دهند، زیرا به نوعی فعالیتی شخصی بود و با دیگر فعالیتهای خیران تفاوت بود.
قرار بر این شد از این غرفه فیلم و عکس تهیه شود که اطمینان خاطر شود، این فعالیت صرفا از روی خیرخواهی و نه منفعتطلبی است و با پشت سر گذاشتن مشکلات موجود توانستیم غرفه مربوطه را تحویل بگیریم.
وی با بیان اینکه غرفه حبیبا در آن زمان به مدت یک هفته و از ساعت 17 تا 22 برپا بود عنوان کرد: اوایل کار تصور میکردیم این طرح با توجه به آماری که کسب کرده بودیم تنها میتواند جوابگوی حدود 40 کودک در مناطقی که تحت پوشش نیستند، باشد و بازتاب آن تنها در حد شبکههای مجازی و اطرافیان بود.
با توجه به اینکه این اقدام تنها برای دل خودم بود، اما زمانی که مردم حتی از جلوی غرفه عبور میکردند بسیار تمایل داشتند که حتی سهم بسیار کمی در این کمپین داشته باشند، بنابراین با استقبال بسیار خوبی از سوی مردم روبرو شدیم و به همین دلیل مجبور بودیم فضاهای بیشتری را برای نگهداری اسباببازیها درنظر بگیریم.
در یک هفتهای که غرفه برپا بود و مردم به آن مراجعه میکردند، حس و حال خوبی را تجربه کردیم که بسیار زیبا بود و بسیار مایل بودیم بتوانیم در اسرع وقت، اسباببازیها را به دست کودکان برسانیم.
در این بین به عنوان مثال، پدر و مادری به غرفه مراجعه کردند که فرزندشان در خارج از کشور زندگی میکرد و اسباببازیهای بلااستفادهای را در اختیارمان گذاشتند و یا فردی که میگفت اسباببازی ندارم که بتوانم در اختیار کودکان قرار دهم، اما آرایشگر هستم و میتوانم به آرایش موهایشان بپردازم.
غرفهای که توانستیم در تابستان سال گذشته برپا کنیم، علاوه بر محلی برای جمعآوری اسباببازی، دارای غرفه کودک نیز بود که برای چند ساعت کودکان در آنجا جمع میشدند و با اسباببازیهای جمعآوری شده بازی کرده و برایشان مسابقه نقاشی نیز برگزار میکردیم.
با توجه به اینکه اسباببازیهای جمعآوری شده اکثرا نو و تمیز بودند و بهصورت دکوری در خانهها مورد استفاده میشد، اما با این حال بازهم نیاز به شستوشو و تعمیر داشتند که همه این موارد نیز با هزینه شخصی رسیدگی میشد.
بهطور معمول تقسیمبندی اسباببازیها با توجه به آماری که در اختیار داشتیم و بر این اساس این که یک روستا، چند خانوار و چه تعداد کودک دارد، انجام میگرفت.
گلخوار با بیان اینکه برای پخش اسباببازیها به روستاهایی در نزدیکی مشهد رسیدیم که دارای ۹۱ دانشآموز و ۱۲۰ کودک بودند، وضعیت مالی بسیار بدی داشتند و تحت پوشش نیز نبودند، اظهار کرد: پخش اسباببازی ها بر عهده خودمان بود و در حدود ۴۰۰ اسباببازی و ۱۲۰ بسته لوازمالتحریر برای آنها درنظر گرفته شد.
با تهیه پکهایی از لوازمالتحریر که در روز جشن شکوفهها در اختیار دانشآموزان قرار دادیم متوجه شدیم، شرایط زندگی در آن مناطق به قدری نامناسب است که کودکان حتی نمیدانستند جامدادی چیست و هیچ تعریفی از این وسیله برایشان وجود نداشت.
وی با بیان اینکه همچنین افرادی که به غرفه مراجعه میکردند، لیستی از افراد نیازمند در مناطق محروم را نیز در اختیارمان میگذارند، عنوان کرد: در حدود ۶۰۰ عدد اسباببازی نیز در اختیار آبشار عاطفهها و نیز در حدود ۵۰ عدد اسباببازی نیز در اختیار بیمارستان دکتر شیخ قرار گرفت.
بخشی دیگر از اسباببازیها نیز در اواخر اسفندماه سال گذشته نیز در اختیار مرکز باورسبز که در آن از معلولین نگهداری میشود قرار دادهشد.
این خیر با اشاره به اینکه شهرداری منطقه 9 تمایل داشت که در ایام عیدنوروز نیز غرفهای همانند غرفه تابستان در همان منطقه درنظر گرفته شود، گفت: بهنظر میرسد برپایی این نوع غرفهها در دیگر نقاط شهر نیز میتواند اثربخش باشد و عموم مردم به طور گستردهتر میتوانند در این امر خیرخواهانه مشارکت داشته باشند.
تبلیغاتی که برای غرفه حبیبا در نظر گرفته شد، دارای هزینه شخصی بود و در این بین افرادی که برای چاپ بنر به این کمپین کمک کردند، زمانیکه در جریان جنبه خیرخواهانه این امر قرار گرفتند، در غرفهای که در حاشیه پارک لاله برپا بود خانوادههایی مراجعه میکردند و خواستار خریداری اسباببازی برای فرزندشان بودند، اما هیچ آگاهی از ارزش و قیمت اسباببازیها نداشتیم و اینکه با فروش اسباببازی بهنوعی هدف اصلی این کمپین تحتشعاع قرار میگرفت، چرا که کودکان ما را به عنوان امانتداری تصور میکردند که باید اسباببازیهایشان را بهدست کودکان نیازمند برسانیم.
بعد از مدتی نیز با همکاری شهرداری توانستیم در نمایشگاهی که برای عرضه دستاوردهای شهرداری منطقه 9 برگزار شده بود حضور پیدا کنیم که قابل قیاس با غرفهای که در حاشیه پارک لاله داشتیم نبود، چرا که آنجا بسیار مردمی بود، اما حضور در نمایشگاه کاملا جنبه تبلیغاتی داشت که بازدید شهردار و استاندار از غرفه حبیبا در نمایشگاه توانست با بازتاب مطلوبی همراه شود.
گلخوار با بیان اینکه تنها حُسنی که میتوان از حضور در نمایشگاه به آن اشاره کرد، این بود که زمینه آشنایی بیشتر با این کمپین را فراهم نمود ادامه داد: حتی از سوی شهرداری پیشنهاد شد که غرفهای در پارک ملت نیز برپا شود، در این بین پیشنهادات کاری دیگری از جمله اینکه این فعالیت بهطور دائم پیگیری شود نیز مطرح شد که همگی دارای توجیه اقتصادی بودند.
وی افزود: حتی از سوی صداوسیما نیز پیشنهاد شد که از این کمپین مستندی تهیه و در صورت دریافت مجوز از شبکه یک سیما پخش شود، اما تصور کردم این اقدام میتواند حس طبیعی این فعالیت خیرخواهانه را تحت شعاع قرار دهد.
خوب است گاهی اوقات و زمانی که از این اتفاقات زیبا در سطح شهر میافتد، حمایتهای بیشتری از آن صورت گیرد، زیرا در این مدت متوجه شدیم که بسیار مردم خوبی داریم که به راحتی به ما اعتماد و اطمینان کردند و توانستند به این کمپین کمکهای شایان توجهی کنند.
امید است بتوانیم در ادامه برای این کمپین یک طرح و لوگو تهیه کنیم که برای همه، شنیدن نام حبیبا اسباببازی را تداعی کند.
گفتوگو با سمیرا گلخوار که به پایان میرسد از او خداحافظی میکنم و او را با پسرش که اولین خیر کمپین حبیبا بود، تنها میگذارم و در مسیر به این فکر میکنم که چه ساده میتوان انسان بود و چقدر انسانهای خوب در حوالی ما نفس میکشند که شاید ما باید بهتر آنها را بشناسیم.
از سمیرا و پسرش که دور میشوم، منظره شهر در برابرم قرار میگیرد، منظرهای شلوغ و پر هیاهو اما با یک تفاوت و آن هم اینکه اینبار میدانم پشت این چهره شلوغ و سردرگم درخشش چشمان انسانهایی از جنس سمیرا وجود دارد که نبض انسانیت را تنظیم میکند.
منبع:
ایسنا
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼