با بچه دروغگو چه کنیم؟
آیا این طبیعی است که بچهتان به شما درباره همه چیز دروغ بگوید؟ حتی اگر خودتان آنجا باشید و ببینید واقعا چه اتفاقی افتاده است؟
آیا این طبیعی است که بچهتان به شما درباره همه چیز دروغ بگوید؟ حتی اگر خودتان آنجا باشید و ببینید واقعا چه اتفاقی افتاده است؟
خیلی از دانشآموزان دروغگوی خوبی نیستند، دروغهای آنها به طرز خندهداری مشخص هستند! اما آنها میتوانند به دروغهایشان کمی کیفیت بدهند و آن را درست کنند. در حل جنگ عاطفی با بچههایتان در سن 2 تا 10 سالگی، فرزندتان ممکن است دروغ بگوید چرا که میخواهد کشف کند شما چه میدانید.
وقتی فرزندتان کوچکتر بود شما حداقل به چشم او یک آدم بسیار توانا بودید. حالا او فهمیده که دانستنیهای شما هم جایی به پایان میرسد اما او بهطور یقین نمیداند کجا. این همان چیزی است که او دارد امتحان میکند.
یکی دیگر از دلایل دروغ گفتن ترس از تنبیه است. اگر فرزندتان فکر میکند که یک دروغ به او کمک می کند تا از عواقب بد در امان بماند، او بهطور منطقی میخواهد آن را امتحان کند. پدر و مادرها در برابر این رفتار ناامیدکننده چه میتوانند بکنند؟ کودکتان را در موقعیتی قرار ندهید که دروغ بگوید. برای مثال اگر شما دیدید که او یک گلدان شکسته، حالا میدانید چه اتفاقی افتاده است. بنابراین به جای پرسیدن این سوال که «گلدان را تو شکستهای؟» خیلی ساده به او بگویید «من دیدم که تو گلدان را شکستی. بیا تمیزش کنیم».
البته مواردی هم هست که شما ندیدهاید چه اتفاقی افتاده است (هرچند شاید حدسهای خوبی بزنید). در این موارد احساستان را بروز دهید و به جای متهم کردن کودکتان، به او بگویید چه چیزی را میخواهید بدانید. بر ای مثال به جای گفتن «تو گلدان را شکستی، نه؟» بگویید:« من از شکستن این گلدان خیلی ناراحتم و امیدوارم اگر تو میدانی چه اتفاقی افتاده، به من بگویی. اگر او از گفتن حقیقت طفره رفت، شما میتوانید شواهدتان را رو کنید؛ برای مثال «من شنیدم که تو با توپت در خانه بازی میکردی و من این دروغ را کنار گلدان شکسته میگذارم، به همین دلیل اینطور به نظر میرسد که توپ به آن خورده باشد». این به کودکتان کمک میکند تا یاد بگیرند مردم چگونه تکههای اطلاعات را در کنار هم میگذارند.
وقتی فرزندتان حقیقت را به شما میگوید، فراموش نکنید که به او بگویید او را برای شجاعتش تشویق میکنید. اما این به آن معنا نیست که از خطای او چشمپوشی کنید. با او منطقی رفتار کنید؛ برای مثال او را وادار کنید گلدان را تمیز کند و در خانه با توپ بازی نکند و با این کار به او بفهمانید که گفتن حقیقت به شما مهمترین چیز است.
وقتی کودکتان دروغ میگوید طبیعی است که خشمگین شوید اما سعی کنید کنترلتان را از دست ندهید یا تهدید به مجازات شدید نکنید. گفتن چیزهایی مانند «اگر دروغ بگویی من میفهمم و آن وقت تو شرمنده میشوی» میتواند به رابطه شما آسیب بزند و او را از گفتن حقیقت به شما نا امید کند.
توضیح خواستن از بچه برای اینکه چرا دروغ گفته است، احتمالا شما را به هیچ جا نمیرساند. خیلی از بچههای زیر 8 سال درک و شناخت زیادی ندارند، به همین دلیل آنها اغلب نمیدانند چرا آن کار را انجام دادهاند. در عوض توضیح دادن به فرزندتان در آن زمان که دروغ گفته است، باعث عصبانیت و ناراحتی شما میشود.
به فرزندتان یادآوری کنید که از او انتظار دارید حقیقت را به شما بگوید، همان کاری که شما نسبت به او انجام میدهید. البته این به آن معنا است که شما نباید اصلا دروغ بگویید. فرزندتان از رفتار شما الگوبرداری میکند، بنابراین اجازه دهید صداقت بر زندگی شما حکومت کند. سرانجام یک نفس عمیق بکشید و بردبار باشید چون دروغگویی فرزندتان یک شبه تغییر نمیکند. زمان زیادی طول میکشد تا فرزندتان مفهوم حقیقت و دروغ را یاد بگیرد و بفهمد. اگر کودکتان یک دروغگوی خوب شده است و نگرانتان کرده است، ممکن است کاملا معنی خوب و بد را نفهمیده باشد، بنابراین میتوانید او را نزد مشاور ببرید.
منبع:
بی بی سنتر
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼