تقویت هوش نوزادان، راهکارهای ساده
بعد از تولد، مغز نوزاد در حال رشد و تکامل است. دو سال اول زندگی کودک دوران طلایی رشد مغز به حساب میآید که در آن ارتباطهای مغزی شکل میگیرد.
هیچ کودکی نابغه به دنیا نمیآید. پرورش و رشد مغز در سالهای اول زندگی این شانس را به کودک میدهد تا در سالهای بعد استعدادها و تواناییهای بالقوهاش به شکوفایی برسد. محققان معتقدند که تحریکهای ذهنی نوزادان و کودکان از سوی والدین و محیط نقش بسیار مهمی در تقویت و رشد هوش آنها دارد. ژنتیک و محیط هر دو در پرورش و تقویت هوش کودک نقش دارند، منظور از محیط تغذیه، روابط و تربیت خانوادگی و سلامتی است. ویلیام گرینوخ روانشناس میگوید: پرسش از اینکه در هوش، طبیعت مهمتر است یا تربیت، مانند پرسش از این نکته است که برای ایجاد یک مستطیل، طول مهمتر است یا عرض؟ اصولاً این سؤال غلط است. رشد هوش فرد، نتیجه متقابل وراثت و محیط است. در حالی که گاهی با یک نگاه جبرگرایانه سهم بیشتری از بهره هوشی را به ژنها میدهیم، واقعیت آن است که هرگز نمیتوان تأثیر روابط اولیه نوزاد با والدین را بر ذهن نادیده گرفت چراکه سالهای اولیه زندگی کودک نقش مهی را در رشد مغزی او بازی میکند.
رشد هوش نوزادان
به لحاظ علمی ثابت شده است که تجربههای گوناگون، آموزشهای متنوع و محیط گرم و صمیمی به رشد تواناییهای کودک کمک قابلتوجهی میکند. فرآیندهای فکری بزرگ و اجزای آن یا به عبارتی روش تنظیم معلومات در کودک و بهکارگیری هوش، همه و همه در شش سالگی تکمیل میشود لذا به نظر میرسد نوع و میزان تجارب اولیه کودک اساس تحول و دگرگونی فکری وی در آینده خواهد بود. بعد از تولد، مغز نوزاد در حال رشد و تکامل است. دو سال اول زندگی کودک دوران طلایی رشد مغز به حساب میآید که در آن ارتباطهای مغزی شکل میگیرد. مغز نوزاد هنگام تجربه کردن صداها، بوها و احساسات ارتباطاتی را میسازد که در آینده در یادگیری زبان و حل مسائل به او کمک میکند. با نگاه کردن به چشمان نوزاد و حرف زدن، آواز خواندن و در آغوشگیری او میتوان رشد هوشی را تقویت کرد. چشمان نوزاد در ۶ هفتگی تا فاصله ۱۷.۵ سانتیمتری متمرکز میشود. این کار به نوزاد کمک میکند در شناخت مفاهیم مشابه مهارت کسب کند. دکتر هوتن لوچ فوقتخصص روانشناسی کودکان دانشگاه اوهایو معتقد است فرمانهای اولیه زبانی برای کودک بسیار مهم هستند زیرا زبان در موفقیت عملکرد ذهنی بسیار اهمیت دارد و هر درک و
فهمی از زبان به ایجاد توانایی کلامی و بیان صحیح کلمات کمک میکند. توجه و بازی والدین با نوزاد به ایجاد پیوندهای عصبی پیچیده و ضروری میانجامد. همچنین باعث تحریک، تقویت و گسترش فعالیتهای ذهنی میشود. بازی با کودک در فرآیند رشد جایگاه مهمی دارد، روابط را محکم میکند و روح را توسعه میبخشد. در ضمن، بهترین روش یادگیری محسوب میشود، چراکه هنگام بازی، کودک بدون تلاش در حال یادگیری است. علاوه بر لذتی که عاید کودک میشود ، به وی اجازه استفاده و بهکارگیری جسم و حواس پنجگانه را میدهد و فرصت کسب معلومات و تمرین بیشتر را فراهم میکند. کنجکاوی در کودکان به رشد هوشی آنها کمک میکند. برای تحریک کنجکاوی در آنها نیازی به آموزش نیست. کودک از طریق تجربه وقایع جدید در زندگی، دنیا را میشناسد و کشف میکند. با تشویق هر گام کوچک کودک در واقع به خلاقیتهای بعدی او کمک کردهایم. ممکن است برخی از پدر و مادرها بر این باور باشند که تربیت را باید از همان نوزادی و چندماهگی آغاز کرد و سعی در تمرین دادن نوزاد چند ماهه یا ایجاد موانعی برای آموزش و تربیت در او کنند. در حالی که این رفتار باعث محدود شدن رشد ذهنی کودک میشود و نقش تربیتی
مورد نظر آنها را ایفا نمیکند. کودک نیاز به تحرک و فعالیت جسمی دارد و باید محیط امنی را برایش فراهم کرد تا بتواند با آزادی در آن حرکت کند و با اشیاء و محیط آشنا شود. برای رشد توانایی ذهنی در کودکان بهتر است مهارتهای جدیدی را که میآموزند را با شادی تشویق و تقویت کرد. تحولات رشدی مانند راه رفتن، غذا خوردن و… با ترغیب و تشویق والدین تغییرات مغزی را در کودک ایجاد میکند که باعث لذت و انجام بیشتر کارهای تازه میشود و در مقابل، بیتوجهی والدین موجب دلسردی و بیتحرکی آنها میشود.
جان گاتمن بر اساس تحقیقات چندین ساله خود در زمینه هوش هیجانی کودکان، والدین را به چهار دسته تقسیم میکند:
- والدین بیتوجه که هیجانات منفی فرزندان خود را نادیده میگیرند و به احساسات آنها بی اعتنا هستند.
- والدین ناراضی که هر وقت فرزند آنها احساسات منفی خود را بروز میدهد، او را سرزنش میکنند یا حتی او را تنبیه میکنند.
- والدین آسانگیر که هیجانات فرزند خود را میپذیرند و با آنها همدلی میکنند ولی قادر به هدایت یا کنترل رفتار آنها نیستند.
- والدین مربی هیجان که به احساسات فرزندانشان اهمیت میدهند و راه و رسم مقابله با فراز و نشیبهای زندگی را به آنها میآموزند.
بسیاری از پژوهشها نشان دادهاند که سوء تغذیه در دوره جنینی و پس از آن در رشد هوش کودک تأثیرگذار است. از جمله مواد غذایی لازم در مورد کودکان، مواد پروتئینی است که کمبود آن بر رشد دستگاه عصبی و در نتیجه بر هوش تأثیر نامطلوب میگذارد. علاوه بر مواد پروتئینی، انواع ویتامینها (A, C, D, E) و بعضی از مواد معدنی (کلسیم و منیزیم) در این مورد نقش مؤثری دارند. بر اساس برخی پژوهشها، چنانچه کودکانی را که از تغذیه مطلوب برخوردار نبودهاند، تحت رژیم غذایی مناسب قرار دهند، پس از مدتی هوشبهر آنان تا اندازهای افزایش نشان میدهد. از دیگر عوامل جسمی مؤثر در رشد هوش میتوان به اختلال در ترشح هورمونهای تعیینکننده جنس در دوره جنینی اشاره کرد، علاوه براینکه موجب نامشخص شدن جنس کودک پس از تولد میشود، ممکن است نقایص هوشی را نیز به وجود آورد. هورمون تیروکسین که از غده تیروئید ترشح میشود، در فعال کردن کارکردهای ذهنی نقش اساسی دارد. برخی عوامل دیگر مانند تعداد فرزندان در خانواده، ترتیب تولد فرزندان (فرزند اول، وسط یا آخر بودن)، محل سکونت، شباهت و تفاوت فرهنگی پدر و مادر، انتظارهای والدین از کودکان، فقر، فشارهای اقتصادی،
نگرش والدین نسبت به فرزندان، روشهای تربیتی که از سوی والدین اعمال میشوند، داشتن فرصتهای آموزشی و… بر رشد و چگونگی هوش تأثیرگذار هستند.
منبع:
بامام
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼