یه صبح قشنگ، علف کوچولوی قصه ما سرش و از تو خاکا بیرون آورد و آروم آروم به بیرون نگاه کرد، چشاشو باز کرد و خوب همه جارو دید و گفت عجب دنیای قشنگ و زیبایه...
امشب هم یکی دیگه از قصه های شبانه و قشنگ رو با صدای زیبای خانم نشیبا با همدیگه گوش می دیم.