یه روز بهاری که همه جا پر از گل و سبزه بود، خاله سوسکه میخواست بره عروسی. عروسی دوستش سوسکه خانم، خاله سوسکه مشغوله تمیز کردن خونه بود، آخه میخواست... امشب هم یکی دیگه از قصه های شبانه و قشنگ رو با صدای زیبای خانم نشیبا با همدیگه گوش می دیم. برای گوش دادن به این فایل صوتی(پادکست) روی دکمه زیر کلیک کنید.