زنان در ژاپن، چگونه پیش متخصص میروند؟ (۲)
در زمانهای که بسیاری از زنان از کمتوجهی متخصصان زنان در کشورمان گله دارند، مرور ویزیت شدن یک خانم ایرانی در کشور دیگر واقعا تامل برانگیز است.
نینیبان: مطلبی را که میخوانید خانم سمیه شیوا، یکی از همراهان نینیبان به درخواست ما نوشته است. او در ژاپن زندگی میکند.
در زمانهای که بسیاری از زنان از کمتوجهی متخصصان زنان در کشورمان گله دارند یا گاهی بیشتر از این، احساس میکنند به آنها در هنگام ویزیت توهینهایی هم صورت میگیرد، مرور ویزیت شدن یک خانم ایرانی در کشور دیگر واقعا تامل برانگیز است.
شما هم اگر در ایران یا هر جای دیگر دنیا دوست دارید تجربهتان منتشر و خوانده شود، آن را برای ما بفرستید.
در زمانهای که بسیاری از زنان از کمتوجهی متخصصان زنان در کشورمان گله دارند یا گاهی بیشتر از این، احساس میکنند به آنها در هنگام ویزیت توهینهایی هم صورت میگیرد، مرور ویزیت شدن یک خانم ایرانی در کشور دیگر واقعا تامل برانگیز است.
شما هم اگر در ایران یا هر جای دیگر دنیا دوست دارید تجربهتان منتشر و خوانده شود، آن را برای ما بفرستید.
رفتم بیرون. جالبه هر کسی خودش رو سرگرم می کرد. با موبایل با مجله حتا یه خانمی کنارم خوابیده بود. ولی هیچکس با تلفن داخل اتاق انتظار صحبت نمی کرد. دو نفر که متوجه تماس تلفنی شدند ، چون حتا زنگشون رو هم سایلنت کرده بودن ، پا شدن و رفتن توی محوطه بیرونی صحبت کردن.
به دنبالش وارد اتاق شدم.ایندفعه دیگه موفق به دیدار روی ماه دکتر شده بودم. اما باورکردنی نبود که دکتر بیشتر شبیه مربی مهد کودک یا پزشک اطفال بود تا دکتر زنان بالغ.حتا موقع حرف زدن سرش رو به چپ و راست کج می کرد و موهای لختش به اون جهت می ریخت. با لحن بسیار بامزه و کمی بچه گانه بهم خوش آمد گفت و اسمم رو چک کرد.گفت فرم ات رو خوندم. راستی شوهرت ژاپنیه ؟ گفتم نه ایرانیه. بعد گفت چه جالب که شما از ایران اومدین به ژاپن ( دوباره برای اینکه احساس راحتی بکنم و حولم بریزه)
گفت اجازه دادی که معاینه بشی و هم اکو ، درسته؟ گفتم بله لطفاً. گفت پس لطفاً به دستشویی مقابل برو و ادرار بکن و بیا اتاق بغلی.
طبق گفته اش به دستشویی که میشد اولین اتاق سمت چپ راهرو بود رفتم. بسیار تمیز بود. متوجه شدم که این دستشویی به اتاق بغلی همون سمت چپ راهرو یک پنجره کوچیک داره و دوتا لیوان ادرار که اسم هم روش نوشته شده بود روی لبه پنجره قرار داشت. دیگه مطمئن شدم اتاق دوم سمت چپ راهرو آزمایشگاهه.
کارم تموم شد و اومدم بیرون. پرستار کنار در سوم سمت راست راهرو منتظرم بود.
زود رفتم سمتش و این بار من از اینکه منتظر مونده بود عذر خواهی کردم. (یک نکته ای که شاید بی ربط نباشه بگم اینه که من اینجا فهمیدم ادب ، ادب میاره و قابل آموزش و یاد گیریه. وقتی با شما با احترام برخورد میشه ، شما هم با احترام با دیگران برخورد می کنین. )
وارد اتاق سوم که شدیم پرستار در بست. به قفل در اشاره کرد و گفت من در رو قفل می کنم که خیالتون راحت باشه. اتاق جالبی بود. کل اتاق با یک پرده صورتی که ارتفاعش تا حدود ١ متر بالا تر از سطح زمین بود ، تقصیم به دو نیم شده بود. روبرو جلوی پرده ، یک صندلی صورتیه خیلی خاص بود که من نمی تونستم چشم ازش بردارم. سمت چپ کنار دیوار یک سری طبقه بود که روی هر طبقه سبد هایی پر از حوله بود. توی سبد طبقه بالا حوله های سفید تا شده بود و توی سبد طبقه پایین اش حوله هایی که معلوم بود استفاده شده.
سمت راست هم یک زیر انداز بود که کنارش یه دمپایی جفت شده بود. کنار زیر انداز دوباره یک کمد مانند دو طبقه ای وجود داشت که دوتا سبد خالی توی هر طبقه بود. و بالای زیر انداز یک دستشویی خیلی کوچیک و صابون و دستمال کاغذی.
پرستار به سمت راست اشاره کرد و گفت که لطفاً کفش ات رو در بیار و برو روی این زیر انداز ، لباسهای پایین اتون رو در بیارین و با وسایلتون بذارین توی سبد های خالی سمت راست و دمپایی رو بپوشین. بعد به سمت چپ اشاره کرد و گفت یک حوله از طبقه بالا بردارین و وقتی روی صندلی نشستین حوله رو روی پاتون بندازین. بعد دمپایی تون رو در بیارین و خیلی ریلکس و راحت باشین و خودش رفت پشت پرده. دکتر و یک پرستاره دیگه هم پشت پرده منتظر بودند تا من آماده بشم.
لباسهام رو در آوردم و همینطوری میخ داشتم صندلی رو نگاه می کردم.
پرستاره از پشت پرده نشونم داد که خیلی راحت و عادی مثل صندلی معمولی بشینم روش و دوباره رفت پشت پرده. بعد نشستم و حوله رو انداختم روی پاهام. ارتفاع صندلی کمی بلند بود در نتیجه وقتی روی اون نشستم پاهام به زمین نمی مالید و راحت دمپایی هام رو در آوردم و اون کنار گذاشتم. دکتر با لحن شادش اومد و گفت صندلی رو با دکمه می چرخونم به سمت پرده !
صندلی چرخید به سمت پرده بطوری که فصله صورت من تا پرده کمتر از نیم متر بود و نیم تنه عریان من کاملن در طرف دیگر پرده قرار داشت یعنی در این حالت دکتر کاملن به پایین تنه من مشرف بود ولی من دکتر و پرستارها و سمت دیگر اتاق رو نمی دیدم.
دکتر گفت می تونم پرده رو بزنم کنار ؟ ولی اگر راحت نیستی پرده همینطوری باشه.
گفتم اشکالی نداره بزنین کنار.
راستش خیلی کنجکاو بودم بدونم اون طرف پرده چه خبره.
یکی از پرستارها اومد و کنار من ایستاد و گفت راحت باش. بعد اول صندلی اومد بالا ، بعد خوابید و بصورت تخت شد و بعد زیر پای من باز شد.
من از این همه تکنولوژی در لذت محض بودم.
انگار رفتم شهر بازی. معاینه اش هم جالب بود.
اگر قابل دیدن باشه ، زیر نشیمنگاه صندلی یه راآب کوچیکه و روش طوری داره. انگار که یک سینک تعبیه شده.
گفت با اجازه شما شروع می کنیم. اول اندام تناسلی من رو با یه شلنگ کوچیک آب گرفت و شست !!!
بعد انگار که دستش رو بکنه اون تو یا اینکه یه چیز دیگه رو که من ندیدم ، چون همه اش به من می گفتن بخواب و بلند نشو. و با هام چک می کرد که درد نداری. ولی من یه چیزی رو توی عضو خصوصی ام حس می کردم. اونجوری که من فهمیدم ، تخمدان چپ و راست و رحم رو معاینه کرد ولی نمی دونم درست فهمیدم یا نه. از اندازه وسیله ای که کرده بود تو ، مطمئنم دستش نبود.
بعد، گفت با اجازه اِکو رو شروع می کنیم.
دوباره یه شلنگ کوچیک کرد اون تو و آب گرفت توش. بعد فکنم یک سیم که دوربین داشت مثل آندوسکوپی کرد اون تو و پرستاره کنار من بهم گفت که از توی مونیتور بغلیم می تونم ببینم.
وای خدا من از هیجان داشتم می مردم.
تخمدانهام رو نشون داد بهم.
بعد هم اجازه گرفت که از ترشحاتش نمونه برداره برای آزمایش.و تموم شد.
اول پاهام بسته شد و بعد صندلی به حالت نشسته برگشت، اومد پایین و چرخید.
پرستار پرده رو کشید و از پشت پرده گفت حوله رو کجا بذارم ، دستم رو بشورم ، لباسم رو بپوشم و برم اتاق بغلی.
منم حوله رو گذاشتم،لباس پوشیدم که برم از اون طرف پرده گفت دستت رو نشستی می خواستم از خجالت برم تو زمین. دستمم شستم و رفتم اتاق بغلی.
بعد دکتره گفت تخمدان چپ ات خوبه ، در کسری از ثانیه حول شدم و با خودم گفتم ینی تخمدان راستم مشکلی داره؟ بعد ادامه داد تخمدان راستت هم خوبه و کلن هیچ مشکلی نیست و همه چیز خوبه. ( خیالم راحت شد. این هم یکی دیگه از فرهنگ ژاپنی هاست که همه چیز رو مجزا برات توضیح میدن ) و گفت الانم تخمک گذاری کردی و یک تخمک آماده از تخمدان سمت چپ ات داری. اگر بچه می خوای الان زمان خوبیه که با شوهرت رابطه جنسی داشته باشی.
یک برگه در آورد که یک سیکل زنانه روی اون کشیده شده بود. دوباره از روی اون بهم نشون داد که الان روزه ١٤ ام سیکل اته و تخمک گذاری انجام شده. در ضمن دکتر تمام سعی اش رو می کرد که انگلیسی هم صحبت کنه که من بهتر متوجه بشم. در آخر خود دکتر روی کامپیوتر برای هفته آینده برام وقت گذاشت که برم جواب آزمایشم رو بگیرم.
از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت میز منشی ها. منشی گفت که چند لحظه بشینم.
بعد از ٢ دقیقه صدام کرد و صورتحساب و کارت مراجعه بعدی رو بهم داد.
یک چیز دیگه ای هم که باید در مورد ژاپن بگم اینه که نه تنها در مراکز پزشکی ، بلکه در همه فروشگاهها و هر جایی که شما باید پولی بپردازین و حتا درون تاکسی ها، یک سینی کوچکی وجود داره که شما پول رو می ذارین توی سینی و روی میز کمی حول میدین به سمت متصدی! بعد متصدی می گه با اجازه شما مبلغ فلان قدر ( همون مبلغی که شما گذاشتین توی سینی ) رو از شما دریافت کردم.
بعد اگر پول باقیمانده داشته باشه دوباره اون شخص پول رو می ذاره توی سینی و با احترام به طرف شما حول می ده که بردارین.
اگر هم دوست دارین بدونین که من چقدر هزینه پرداخت کردم باید بگم با بیمه برای کل خدمات ( ویزیت ، معاینه، اکو ) مبلغ ١٧٠،٠٠٠ تومان پرداخت کردم.
یه اتفاق جالب دیگه این بود که توی یکی از گروههای دوستانه من چنتا از دوستام ، وُیس گذاشته بودند. من صدای گوشی ام رو کم کردم و گوشی رو بردم بغل گوشم که بشنوم. یکی از منشی ها با عجله اومد و خیلی عذر خواهی کرد و گفت ببخشید ولی شما اینجا نباید تلفن صحبت کنید. منم یکم حول شدم و بیشتر خجالت کشیدم ولی گفتم من عذرخواهی می کنم ولی تلفن نیست من دارم پیغام صوتیه یکی از دوستانم رو گوش می کنم. من فقط گوش می کنم و حرفی نمی زنم ولی میرم بیرون.
بیچاره وقتی متوجه شد کلی عذر خواهی کرد و گفت ایرادی نداره. اگر فقط وُیس رو گوش می کنید همین جا بشینید. یعنی می خوام بگم رعایت سکوت خیلی براشون مهمه.
دوباره بعد از یک ربع از اتاق دوم سمت راست یک پرستار اومد بیرون و اسمم رو صدا کرد.
دوباره بعد از یک ربع از اتاق دوم سمت راست یک پرستار اومد بیرون و اسمم رو صدا کرد.
به دنبالش وارد اتاق شدم.ایندفعه دیگه موفق به دیدار روی ماه دکتر شده بودم. اما باورکردنی نبود که دکتر بیشتر شبیه مربی مهد کودک یا پزشک اطفال بود تا دکتر زنان بالغ.حتا موقع حرف زدن سرش رو به چپ و راست کج می کرد و موهای لختش به اون جهت می ریخت. با لحن بسیار بامزه و کمی بچه گانه بهم خوش آمد گفت و اسمم رو چک کرد.گفت فرم ات رو خوندم. راستی شوهرت ژاپنیه ؟ گفتم نه ایرانیه. بعد گفت چه جالب که شما از ایران اومدین به ژاپن ( دوباره برای اینکه احساس راحتی بکنم و حولم بریزه)
گفت اجازه دادی که معاینه بشی و هم اکو ، درسته؟ گفتم بله لطفاً. گفت پس لطفاً به دستشویی مقابل برو و ادرار بکن و بیا اتاق بغلی.
طبق گفته اش به دستشویی که میشد اولین اتاق سمت چپ راهرو بود رفتم. بسیار تمیز بود. متوجه شدم که این دستشویی به اتاق بغلی همون سمت چپ راهرو یک پنجره کوچیک داره و دوتا لیوان ادرار که اسم هم روش نوشته شده بود روی لبه پنجره قرار داشت. دیگه مطمئن شدم اتاق دوم سمت چپ راهرو آزمایشگاهه.
کارم تموم شد و اومدم بیرون. پرستار کنار در سوم سمت راست راهرو منتظرم بود.
زود رفتم سمتش و این بار من از اینکه منتظر مونده بود عذر خواهی کردم. (یک نکته ای که شاید بی ربط نباشه بگم اینه که من اینجا فهمیدم ادب ، ادب میاره و قابل آموزش و یاد گیریه. وقتی با شما با احترام برخورد میشه ، شما هم با احترام با دیگران برخورد می کنین. )
وارد اتاق سوم که شدیم پرستار در بست. به قفل در اشاره کرد و گفت من در رو قفل می کنم که خیالتون راحت باشه. اتاق جالبی بود. کل اتاق با یک پرده صورتی که ارتفاعش تا حدود ١ متر بالا تر از سطح زمین بود ، تقصیم به دو نیم شده بود. روبرو جلوی پرده ، یک صندلی صورتیه خیلی خاص بود که من نمی تونستم چشم ازش بردارم. سمت چپ کنار دیوار یک سری طبقه بود که روی هر طبقه سبد هایی پر از حوله بود. توی سبد طبقه بالا حوله های سفید تا شده بود و توی سبد طبقه پایین اش حوله هایی که معلوم بود استفاده شده.
سمت راست هم یک زیر انداز بود که کنارش یه دمپایی جفت شده بود. کنار زیر انداز دوباره یک کمد مانند دو طبقه ای وجود داشت که دوتا سبد خالی توی هر طبقه بود. و بالای زیر انداز یک دستشویی خیلی کوچیک و صابون و دستمال کاغذی.
پرستار به سمت راست اشاره کرد و گفت که لطفاً کفش ات رو در بیار و برو روی این زیر انداز ، لباسهای پایین اتون رو در بیارین و با وسایلتون بذارین توی سبد های خالی سمت راست و دمپایی رو بپوشین. بعد به سمت چپ اشاره کرد و گفت یک حوله از طبقه بالا بردارین و وقتی روی صندلی نشستین حوله رو روی پاتون بندازین. بعد دمپایی تون رو در بیارین و خیلی ریلکس و راحت باشین و خودش رفت پشت پرده. دکتر و یک پرستاره دیگه هم پشت پرده منتظر بودند تا من آماده بشم.
لباسهام رو در آوردم و همینطوری میخ داشتم صندلی رو نگاه می کردم.
پرستاره از پشت پرده نشونم داد که خیلی راحت و عادی مثل صندلی معمولی بشینم روش و دوباره رفت پشت پرده. بعد نشستم و حوله رو انداختم روی پاهام. ارتفاع صندلی کمی بلند بود در نتیجه وقتی روی اون نشستم پاهام به زمین نمی مالید و راحت دمپایی هام رو در آوردم و اون کنار گذاشتم. دکتر با لحن شادش اومد و گفت صندلی رو با دکمه می چرخونم به سمت پرده !
صندلی چرخید به سمت پرده بطوری که فصله صورت من تا پرده کمتر از نیم متر بود و نیم تنه عریان من کاملن در طرف دیگر پرده قرار داشت یعنی در این حالت دکتر کاملن به پایین تنه من مشرف بود ولی من دکتر و پرستارها و سمت دیگر اتاق رو نمی دیدم.
دکتر گفت می تونم پرده رو بزنم کنار ؟ ولی اگر راحت نیستی پرده همینطوری باشه.
گفتم اشکالی نداره بزنین کنار.
راستش خیلی کنجکاو بودم بدونم اون طرف پرده چه خبره.
یکی از پرستارها اومد و کنار من ایستاد و گفت راحت باش. بعد اول صندلی اومد بالا ، بعد خوابید و بصورت تخت شد و بعد زیر پای من باز شد.
من از این همه تکنولوژی در لذت محض بودم.
انگار رفتم شهر بازی. معاینه اش هم جالب بود.
اگر قابل دیدن باشه ، زیر نشیمنگاه صندلی یه راآب کوچیکه و روش طوری داره. انگار که یک سینک تعبیه شده.
گفت با اجازه شما شروع می کنیم. اول اندام تناسلی من رو با یه شلنگ کوچیک آب گرفت و شست !!!
بعد انگار که دستش رو بکنه اون تو یا اینکه یه چیز دیگه رو که من ندیدم ، چون همه اش به من می گفتن بخواب و بلند نشو. و با هام چک می کرد که درد نداری. ولی من یه چیزی رو توی عضو خصوصی ام حس می کردم. اونجوری که من فهمیدم ، تخمدان چپ و راست و رحم رو معاینه کرد ولی نمی دونم درست فهمیدم یا نه. از اندازه وسیله ای که کرده بود تو ، مطمئنم دستش نبود.
بعد، گفت با اجازه اِکو رو شروع می کنیم.
دوباره یه شلنگ کوچیک کرد اون تو و آب گرفت توش. بعد فکنم یک سیم که دوربین داشت مثل آندوسکوپی کرد اون تو و پرستاره کنار من بهم گفت که از توی مونیتور بغلیم می تونم ببینم.
وای خدا من از هیجان داشتم می مردم.
تخمدانهام رو نشون داد بهم.
بعد هم اجازه گرفت که از ترشحاتش نمونه برداره برای آزمایش.و تموم شد.
اول پاهام بسته شد و بعد صندلی به حالت نشسته برگشت، اومد پایین و چرخید.
پرستار پرده رو کشید و از پشت پرده گفت حوله رو کجا بذارم ، دستم رو بشورم ، لباسم رو بپوشم و برم اتاق بغلی.
منم حوله رو گذاشتم،لباس پوشیدم که برم از اون طرف پرده گفت دستت رو نشستی می خواستم از خجالت برم تو زمین. دستمم شستم و رفتم اتاق بغلی.
بعد دکتره گفت تخمدان چپ ات خوبه ، در کسری از ثانیه حول شدم و با خودم گفتم ینی تخمدان راستم مشکلی داره؟ بعد ادامه داد تخمدان راستت هم خوبه و کلن هیچ مشکلی نیست و همه چیز خوبه. ( خیالم راحت شد. این هم یکی دیگه از فرهنگ ژاپنی هاست که همه چیز رو مجزا برات توضیح میدن ) و گفت الانم تخمک گذاری کردی و یک تخمک آماده از تخمدان سمت چپ ات داری. اگر بچه می خوای الان زمان خوبیه که با شوهرت رابطه جنسی داشته باشی.
یک برگه در آورد که یک سیکل زنانه روی اون کشیده شده بود. دوباره از روی اون بهم نشون داد که الان روزه ١٤ ام سیکل اته و تخمک گذاری انجام شده. در ضمن دکتر تمام سعی اش رو می کرد که انگلیسی هم صحبت کنه که من بهتر متوجه بشم. در آخر خود دکتر روی کامپیوتر برای هفته آینده برام وقت گذاشت که برم جواب آزمایشم رو بگیرم.
از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت میز منشی ها. منشی گفت که چند لحظه بشینم.
بعد از ٢ دقیقه صدام کرد و صورتحساب و کارت مراجعه بعدی رو بهم داد.
یک چیز دیگه ای هم که باید در مورد ژاپن بگم اینه که نه تنها در مراکز پزشکی ، بلکه در همه فروشگاهها و هر جایی که شما باید پولی بپردازین و حتا درون تاکسی ها، یک سینی کوچکی وجود داره که شما پول رو می ذارین توی سینی و روی میز کمی حول میدین به سمت متصدی! بعد متصدی می گه با اجازه شما مبلغ فلان قدر ( همون مبلغی که شما گذاشتین توی سینی ) رو از شما دریافت کردم.
بعد اگر پول باقیمانده داشته باشه دوباره اون شخص پول رو می ذاره توی سینی و با احترام به طرف شما حول می ده که بردارین.
اگر هم دوست دارین بدونین که من چقدر هزینه پرداخت کردم باید بگم با بیمه برای کل خدمات ( ویزیت ، معاینه، اکو ) مبلغ ١٧٠،٠٠٠ تومان پرداخت کردم.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼