۱۶۴۸۵۹
۲۵۷۲
۲۵۷۲
پ

ترس کودک از آمپول، چگونه از بین ببریدش؟

کودکان که روز به روز بر آگاهی شان افزوده می‌شود، می‌دانند که رفتن به مطب پزشک به این معنا است که یک چیز دردناک در انتظارشان است.

کودکان نوپا که روز به روز بر آگاهی شان افزوده می‌شود، می‌دانند که رفتن به مطب پزشک به این معنا است که یک چیز دردناک مثل آمپول یا یک فرآیند ناخوشایند دیگر در انتظارشان است. و اگر بیمار باشند، حال و حوصله ارائه دلیل و منطق را ندارند. چگونه ترس از این ویزیت‌ها و استرس آن‌ها را بکاهیم؟ در زیر شیوه‌هایی که برخی از والدین در مطب یا بعد از بازگشتن از مطب به کار می‌برند، آمده است:

در زمان مناسب او را به مطب ببرید
در مورد پسرم، بهترین شیوه‌ای که جواب می‌دهد این است که او را بعد از خواب به دکتر ببریم. بطور کلی او اینطوری بسیار راحت‌تر است و همچنین خوراکی‌اش را در مطب می‌خورد. ما به خاطر این‌که پسرم دیابت نوع ۱ دارد زیاد به مطب پزشک می‌رویم، برای همین واقعاً تلاش‌مان را می‌کنیم تا جایی که ممکن است این مسأله برایش خوشایند باشد.

توصیه متخصص:
تحقیقات ثابت کرده است که در ساعات خاصی از شبانه روز بدن ما امادگی بیشتری برای برخی از فعالیت‌ها از قبیل یادگیری، ورزش و تزریق امپول دارد. تزریقات در این ساعت‌ها درد کمتری به همراه دارد. برای اطلاعات بیشتر می‌توانید با پزشک خود مشورت کنید.

این مسأله را کوچک جلوه دهید
پسرم دو ساله است و من به این نتیجه رسیده‌ام که برای اینکه واکسنش را راحت‌تر بزند، بهترین کار این است که خیلی این کار را در نظرش بزرگ جلوه ندهیم تا ترس کودک از آمپول مانع از زدن آن نشود. اگر چند دقیقه قبل از زدن واکسن به او اطلاع بدهم و بگویم که کمی سوزش خواهد داشت و بعد همه چیز تمام خواهد شد و بعد از واکسن زدن او را در آغوش بگیرم، خیلی زود فراموش می‌کند. اما اگر این مسأله را خیلی بزرگ کنم، یک ساعت گریه و زاری می‌کند.

تأثیر اسباب‌بازی را امتحان کنید
-وقتی رفتن به مطب پزشک برای کودک دو ساله‌ام یک کابوس شد و جیغ و داد راه انداخت، پزشک به من توصیه کرد که برایش یک کیت پزشکی بخرم تا در خانه با آن‌ها بازی کند. هر روز عروسکش را معاینه می‌کردیم تا ترس کودک از آمپول را کنترل کنیم اما باز هم چند هفته طول کشید تا اجازه داد مامان یا بابا، با گوشی به ضربان قلبش گوش دهند. با این کار فهمید که دردی ندارد و موافقت کرد (دیدن اینکه عروسکش اصلاً گریه نمی‌کرد، روی او هم تأثیر گذاشت). از آن به بعد چندین بار نزد پزشک رفته‌ایم، اما اصلاً گریه نکرد. کیت پزشکی و عروسکش را هم چند بار با خودمان بردیم. پزشک او واقعاً پزشک خوبی بود، اول با گوشی عروسکش را معاینه کرد و بعد گوش، دهان و بینی او را بررسی کرد. دخترم با دیدن آن دیگر ابراز ناراحتی نکرد.
-دخترم ۱۸ ماهه است و در آخرین ویزیتش، عروسکش را با خودمان بردیم و از پزشک خواستیم که اول عروسک را معاینه کند. دخترم برخلاف همیشه، تمایل پیدا کرد که پزشک او را هم معاینه کند.
-دخترم از آمپول بدش می‌آید اما می‌داند که چرا باید آمپول بزند. از‌‌ همان ابتدا وقتی که خیلی کوچک بود، برایش یک کیت پزشکی خریدیم و گذاشتیم با آن بازی کند و از پزشکان تقلید کند. به مطب که می‌رویم، آن کیت را هم با خودمان می‌بریم و از قبل راجع به آنچه که اتفاق خواهد افتاد با او حرف می‌زنیم و در خانه چند روزی این کار‌ها را با اسباب‌بازی‌اش انجام می‌دهیم تا از آن نترسد و برای همین می‌داند و می‌فهمد که در مطب کلاً چه کارهایی انجام خواهد شد.
-کودک ۲۳ ماهه من همیشه از رفتن به دکتر می‌ترسید. مخصوصاً هر وقت که دکتر گوشی‌اش را بیرون می‌آورد، داد و بیداد می‌کرد. از یک فروشگاه اسباب‌بازی یک گوشی خریدم (نه گوشی پلاستیکی، بلکه یک گوشی که خیلی شبیه گوشی واقعی بود). پسرم آن را از گردنش آویزان می‌کند و هر بار که به دکتر می‌رویم، آن را با خودمان می‌بریم. دیگر گریه نمی‌کند!

به کودک نوپایتان بگویید که چه چیزی در انتظارش است
-من برای بچه‌هایم توضیح داده‌ام که آمپول راه دیگری برای دریافت دارویی است که بدن‌شان به آن نیاز دارد. آن‌ها قرص مسکن جویدنی را می‌شناختند، بنابراین، این مسأله جهش بزرگی برای‌شان نبود و از این‌که می‌دیدند باید آمپول را دیر به دیر بزنند، خوشحال می‌شدند و جمله «اصلاً چرا باید آمپول بزنیم؟» تبدیل شد به «چقدر خوب است که در طول زندگی‌مان فقط باید ۱۲ بار آمپول بزنیم!» به عقیده من اگر فرد یک مسأله ترسناک را درک کند، ترس او تا حدودی کمتر خواهد شد.
-چند هفته پیش یک جوش روی بدن کودک نوپایم دیدم. اذیتش نمی‌کرد، اما به او گفتم که جوش درآورده است. در راه مطب برایش توضیح دادم که دکتر باید به آن نگاه کند. از در که وارد شد به او سلام کرد و لباسش را بالا زد و جوشش را به او نشان داد. اصلاً گریه نکرد و دکتر به راحتی توانست او را معاینه کند. حالا فقط برایش توضیح می‌دهم که در مطب چه اتفاقی خواهد افتاد و مشکلی پیش نمی‌آید.‌ ای کاش زود‌تر از این‌ها به آن پی برده بودم.
-من از قبل به کودکم حقیقت و این‌که چه اتفاقی خواهد افتاد را می‌گویم. اگر قرار است درد داشته باشد، به او می‌گویم که فقط یک لحظه درد دارد. پزشک ما به او اجازه می‌دهد که به ابزارش دست بزند و قبل از انجام هر چیزی با این ابزار آشنا شود. بدین صورت دیگر با یک شیء نا‌آشنا سر و کار نخواهد داشت و غافلگیر نمی‌شود، زیرا همه چیز از قبل برایش توضیح داده شده و درست همانطور که به او گفته بودم، اتفاق می‌افتد.

چگونه به کودک‌تان کمک کنید تا مطب پزشک را مکانی دوستانه ببیند
-درست به موقع به مطب پزشک می‌رسیم، نه زود‌تر. حواسم هست که برای آن انتظار طولانی در اتاق معاینه، اسباب بازی مورد علاقه و خوراکی و نوشیدنی‌اش را همراهم ببرم. با هم شعر می‌خوانیم و همدیگر را در آغوش می‌گیریم و راجع به هر چیزی که در اتاق می‌بینیم، صحبت می‌کنیم. به او اجازه می‌دهم که به هر چیزی که می‌خواهد دست بزند به جز سطل آشغال. حتی دست‌هایش را در سینک می‌شویم. بعد از این‌که پرستار اطلاعات لازم را دریافت کرد، لباسش را در می‌آورم، انگشتان دست و پایش را می‌شماریم و شعر «چشم چشم دو ابرو» را می‌خوانیم. حتماً یک داستان بامزه از کودکم برای دکتر تعریف می‌کنم تا همینطور که بزرگ‌تر می‌شود، دکتر او را به یاد بیاورد (این کار در مورد برادرانش هم موثر بوده است).
-وقتی پسرم را به مطب پزشک می‌برم اصلاً نمی‌ترسد، زیرا کسانی که در آنجا کار می‌کنند لباس مخصوص پزشکی و یا هر چیزی شبیه آن را نمی‌پوشند؛ آن‌ها لباسهای معمولی به تن دارند. از همه آن‌ها عکس می‌گیرم و یک آلبوم درست می‌کنم و اسم‌های‌شان را زیر عکس‌ها می‌نویسم. روزی که قرار است به مطب برویم با هم آن را از اول تا آخر نگاه می‌کنیم. او همه آن‌ها را می‌شناسد و دوستشان دارد.
-من ۳ تا بچه دارم و تمام آن‌ها را با خود به مطب پزشک خانوادگی‌مان یا دندانپزشک می‌برم. این طوری چندین بار آنجا را می‌بینند و میفهمند که مطب لزوماً جای ترسناکی نیست و گاهی اوقات به آدم آمپول می‌زنند، نه همیشه.
-از زمان نوزادی دخترم، از او به همراه دکترش عکس گرفته‌ام. از آنجا که پی در پی به آلبوم عکسش نگاه می‌کنیم، پزشکش را خیلی خوب می‌شناسد. چند بار او را به اسم صدا کرده است. عکس گرفتن باعث شده که پزشک هم او را به خوبی به یاد داشته باشد و رابطه خاصی بین آن‌ها ایجاد کرده است. او که اکنون ۲۲ ماهه است از پزشکش نمی‌ترسد و با خوشحالی اسم او را به هر کسی که آلبومش را نگاه می‌کند، می‌گوید.

از او تعریف کنید
برای کاهش اضطراب پسرم، صبح روزی که می‌خواهیم به دکتر برویم، همه چیز را برایش توضیح می‌دهم. به او می‌گویم که پزشک قرار است چه کار کند و می‌گذارم با حیوانات عروسکی‌اش آن‌ها را تمرین کند. چندین بار این کار را انجام می‌دهم. وقتی که به مطب رفتیم، با انجام هر کاری او را تشویق می‌کنم و می‌گویم «آفرین چقدر خوب انجام دادی» یا «چه پسر بزرگی هستی.» اگر به خاطر بیماری او را به آنجا برده باشم، مدام به او می‌گویم که دکتر حالش را خوب خواهد کرد. همچنین برای کاهش درد آمپول، یک ساعت قبل کرم مسکن روی آن ناحیه می‌مالم.

دادن هدیه و پرت کردن حواس او
-برای کاهش ناراحتی و ترس کودک از آمپول، یک هدیه کوچک برایش می‌خرم و کادو می‌کنم. آن را در کیفم نگه می‌دارم و وقتی به اتاق معاینه رفت، در حالی که پرستار واکسن را آماده می‌کند، هدیه را به او می‌دهم. تا زمانی که واکسنش را بزند، هدیه را در دست دیگرش نگه می‌دارد و همین که واکسن را زد، آن را باز می‌کند. هر چند باز هم درد دارد، اما هدیه کمی حواسش را پرت می‌کند.
-وقتی دخترم را می‌برم که واکسنش را بزند، یک عکس برگردان و یک چسب زخم بامزه با خود می‌برم و بعد از زدن واکسن آن را در محل واکسن می‌چسبانم. این طوری دیگر گریه نمی‌کند یا حداقل کمتر گریه می‌کند.
-می گذارم هر چقدر دوست دارد گریه زاری کند و اصلاً نمی‌گویم «هیس!» یا با عجله لباسش را نمی‌پوشانم. بچه‌ها برای بیان درد و آزاری که از واکسن دیده‌اند، نیاز به زمان دارند. بعد از چند دقیقه با یک نوشیدنی حواسش را پرت می‌کنم. بعد لباسش را می‌پوشانم و می‌رویم. در خانه کلی همدیگر را بغل می‌کنیم و می‌بوسیم و مراقبت‌های خاص را انجام می‌دهیم.

از کرم بی حس کننده استفاده کنید
بهترین کاری که تا به حال کردیم این بود که از دکتر خواستیم یک کرم بی‌حس‌کننده به ما معرفی کند. حالا دیگر آمپول زدن دردی ندارد و چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. من خودم از آن برای واکسن آنفولانزا استفاده کردم و بعد از آن اصلاً دردی حس نکردم. حالا کودکم برای رفتن به مطب و بازی کردن با اسباب بازی‌ها و دیدن سایر بچه‌ها انتظار می‌کشد.
پ

محتوای حمایت شده

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

مشاوره ویدیویی

    • اخبار داغ
    • جدیدترین
    • پربیننده ترین
    • گوناگون
    • مطالب مرتبط

    برای ارسال نظر کلیک کنید

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.