ترس و اضطراب در کودکان، نکات مهم
بهنظر میرسد که کودکان دربارۀ آسیبهای جسمی خود اغراق میکنند، زیرا برای تعیین وخامت یک صدمۀ جسمی...
بهنظر میرسد که کودکان دربارۀ آسیبهای جسمی خود اغراق میکنند، زیرا برای تعیین وخامت یک صدمۀ جسمی از تجربۀ کافی برخوردار نیستند. بههمین دلیل گریهکردن آنها در هنگام صدمه دیدن کاملاً طبیعی است و حتی میتوان انتظار داشت زمانی که زخمی میشوند و یا در بدن خود دردی غیرعادی احساس میکنند، پریشان و وحشت زده شوند.
اما غالب کودکان، این قبیل صدمات و حتی آسیبهای بسیار جزئی را بهشکلی تلقی میکنند که گویی باید در بیمارستان بستری شوند. در حالیکه بهمنظور رشد عاطفی - هیجانی کودک، باید این فاجعهآمیز جلوه دادن صدمات جسمی را مهار کرده و کاری کنیم که در آینده، نسبت بهاین گونه اسیبها، تصور غیرواقعبینانهای وجود نداشته باشد.
مثلاً کودکی که بههنگام بازی با اسکیت، زانویش صدمه ببیند، ممکناست بهقدری از این مسئله ناراحت شود که از آن پس، از انجام این بازی دچار ترس و وحشت شود.
اگر این ترس فقط بهبازی اسکیت محدود میشد چندان مهم نبود. ولی متاسفانه این ترس ممکن استبه ورزشهای دیگر نیز سرایت کند و اگر این وحشت بیمارگونه بهجز انواع ورزش، بهفعالیتهای دیگری مثل رانندگی، مسافرت با هواپیما و یا ایستادن بر نردبان و موارد مشابه دیگر نیز گسترش یابد (که عادات بیمارگونه غالباً چنین است)، در این صورت بهسادگی میتوان مشاهده کرد که شخص تا چه اندازه عاجز و درمانده میشود.
چنین محدودیتی ممکن استتا جایی پیشرفت کند که کودک فقط کارهایی را انجام دهد که احساس میکند کاملاً ایمن و بی خطر است.
در چنین مواقعی شرمنده کردن کودک بهعات ترسش و یا تاکید بر بزرگ شدن او، با جملاتی از قبیل تو دیگر بزرگ شدهای، قطعاً کارساز خواهد بود. اما این گونه روشها کودک را بهاندازهای که حقیقتاً نترسد، مجاب نمیکند.
او ممکناست دوباره سوار دوچرخه شود یا اسکیت سواری کند؛ اگر مشکلی ایجاد نشود، ترس کودک نیز بهآرامی از بین میرود، اما اگر مجدداً بیفتد، احتمالاً هراس و نگرانی او بیشتر میشود، و بهدلیل اینکه پدر یا مادرش را مایوس کرده و آدم ترسو و بزدلی بوده است، نسبت بهخود احساس بدی پیدا میکند. درواقع این قبیل شیوهها برای افزایش اعتماد بهنفس و مهارتهای کودک، روش مناسبی نیست.
بهتر است با دلیل و منطق بهاو ثابت کنیم که:
- آنقدرها که تصور میکند آسیب جسمی وحشتناک نیست.
- حتی اگر احتمال اسیبدیدگی وجود دارد، بهتر است از فرصت استفاده کند و بر مهارت خود مثلاً در دوچرخهسواری بیفزاید، زیرا با ترس و وحشت چیزی عایدش نمیشود.
معمولاً افراد نمیپذیرند که یک درد جسمی، لزوماً بهناراحتی عاطفی - هیجانی منجر نمیشود یا علت آن نیست؛ در حالیکه این اکر، موضوع بدیهی است. مثلاً ممکناست در روز تولد کودکی، 10 ضربه به نشیمنگاهش بزنند و او همچنان با خوشحالی بخندد، اما اگر بهعلت اینکه نمیخواهد بخوابد، حتی یک ضربه از پدر عصبانیاش دریافت کند، ناراحت شده و گریه کند.
البته درد جسمی واقعیت دارد و گاهی اوقات در مورد آسیبهای جسمی کار چندانی از ما ساخته نیست؛ اما اینکه آیا از دردهای جسمی دچار ناراحتیهای عاطفی - هیجانی میشویم یا خیر، تا حدود زیادی بستگی دارد بهتفکر عقلانی و منطقی خود ما.
اگر در مورد بیماریها یا اسیبهای جسمی، تفکر صحیحی داشته باشیم، درد آنها را طاقتفرسا تشور نکرده و با آن کنار میآییم. اما اگر از دردهای جسمی دلواپس، نگران و عصبی بشویم، در این صورت باید با دو نوع درد، دست و پنجه نرم کنیم.
دردی که از عامل بیرونی نشات گرفته و طبعاً جسمانی است و دردی که از تصورات غیرعقلانی ما سرچشمه میگیرد و طبعاً جنبۀ روانشناختی دارد.
کودکان باید بیاموزند که با جراحت، کوفتگی و یا بیماریهای جسمی خود با آرامش کنار بیایند. وقتی دست فرزندتان زخمی میشود، بههنگام پانسمان آن، بگویید که ترس او بیهوده است، چون این درد بهزودی از بین میرود و او میتواند تا دو روز دیگر پانسمان را بردارد. بدین ترتیب بهاو دلگرمی میدهید تا آرامش خود را بهدست آورد.
در مورد بیماریهایی از قبیل تب شدید، جراحات عمیق و یا معلولیت که فعالیتهای کودکان را روزها، هفتهها و حتی سالها محدود میکند، والدین باید مراقب باشند با کودک در این باره که این بیماریها موجب رنج و اندوه و بدبختی او هستند، همدلی نکنند.
آنچه دربارۀ این کودکان میتوان گفت، فقط این است که آنها نسبت بهدیگران مشکلات بیشتری دارند؛ بارها بهما ثابت شده است که خود مشکلات بهتنهایی، موجب ناراحتی عاطفی - هیجانی نمیشوند، بلکه نگرش ما بهآنها، مشکلآفرین است.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼