۱۶۷۷۳۰
۱۷۳۸
۱۷۳۸
پ

زایمان طبیعی من، مثل یک جعبه شکلات بود

زایمان برای هر زن متفاوت است، با دردی از خفیف تا شدید. حتی واکنش های اپیدورال (زایمان طبیعی) به طور گسترده ای متفاوت است.

آموختن در مورد جنبه های فنی زایمان قطعا ارزشمند است، اما حتی ضخیم ترین کتاب درسی پزشکی به این سوال که در ذهن بسیاری از مادران باردار وجود دارد، پاسخ نمی دهد: زایمان واقعا چه حسی دارد؟
تنها راه برای پیدا کردن پاسخ واقعی تجربه کردن آن است. در این مقاله سعی کردیم تجربه های حدود ۱۰۰۰ مادر باردار را مورد بررسی قرار دهیم چرا که هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند زایمان شما چگونه خواهد بود، اما گوش دادن به تجارب افرادی که تجربه کرده اند می تواند شما را با احتمالات آشنا نماید.

زایمان مانند یک جعبه شکلات است
نتایج تحقیق ما یک مطلب را روشن کرد: زایمان برای هر زن متفاوت است، با دردی از خفیف تا شدید. حتی واکنش های اپیدورال (زایمان طبیعی) به طور گسترده ای متفاوت است. یک مادر از عبارات فارست گامپ برای توصیف آن استفاده کرد: "زایمان مانند جعبه ای از شکلات است، هرگز نمی دانید چه برایتان پیش خواهد آمد."

در اینجا لیستی از برخی توصیفات خانمها در مورد زایمان آمده است:
-درد من تحریک کننده اما غیر قابل تحمل نبود.
-درد من مشقت بار بود.
-انقباضات من مثل اسپاسم های عضلانی می شد و بسیار دردناک نبود.
-درد همه جانبه بود.
-در ابتدا من نمیدانستم در حال زایمان هستم و فکر می کردم نیاز به اجابت مزاج دارم. زمانی که به بیمارستان رفتیم، دهانه ی رحمم حدود ۱۰ سانتی متر باز شده بود، صدمه دیده بود اما نه خیلی!
-من احساس می کردم یک قطار از من عبور می کند.
-من از همسرم خواهش می کردم تا از پنجره ماشین مرا به بیرون پرتاب کند. بسیار درد داشت.
-تقریبا بی درد بود، و این مسئله بخاطر همه ی آموزش ها و آمادگی های که در دوران بارداری داشتم بود.
-به من القا شد وزایمانم را زود فهمیدم، بنابراین من فقط احساس انقباضات جزئی داشتم. نسبتا آسان بود!
-اپیدورال از همه چیز رهایی نمیدهد، آنگونه که امیدار بودم. من فشار هر انقباض را حس می کردم و درد مهمترین دستاوردش بود.
-انقباضات گرفتگی هایی شبیه به عادت ماهانه داشتم تا زمانی که زایمان کردم. سپس فقط صبر کردم.
-من هنوز هم درد بسیاری احساس می کنم، حتی پس از زایمان.

گرفتگی عضلانی:
بسیاری از مادران به ما گفته اند که انقباضات آنها مانند نوعی گرفتگی های قاعدگی شدید می باشد، در حالی که دیگران آنها را به نوعی گرفتگی گاز، آنفلوآنزای معده، و یا درد عضلانی در پاها مقایسه کرده اند.
-انقباضات من مانند گرفتگی های قاعدگی در استروئید بودند.
-گرفتگی از بالای معده ام به ناحیه زهار من می رفت.
-این مثل هزار برابر گاز گرفتگی بود.
-گرفتگی عضلانی وحشتناکی که در پشت من آغاز شده و به معده ام تیر میکشید.
-دل درد بسیار دردناک و سفتی که در بالای رحم آغاز شده و رو به پایین و اطراف پشتم پخش می شد.
-گرفتگی های قاعدگی قوی که منقطع بود. از کمرم شروع و به سمت شکم و اطرافش پخش میشد.
-مانند گرفتگی در آنفلوآنزای معده که واقعا بد حس می کنید، اما آنها طولانی تر است!
-زایمان حسی مانند درد و گرفتگی عضلانی می باشد.

سفتی
چند زن انقباضات را مانند احساس یک "سفتی" به جای گرفتگی توصیف کرده اند.
-من حس می کردم کل معده یا شکمم به شکل یک توپ دردناک کوچک سفت می شد. اما انقباضات غیرقابل تحمل نبودند.
-من سفت شدن ماهیچه های رحمم را به معنای واقعی احساس می کردم.
-مانند این بود که گویا تمام بدنم را با دندان فشار می دادند.
-مثل این بود که تمام پوست پشت من چنگ زده می شد و به آرامی کشیده میشد زیرا تنگ بود، که یک دقیقه همینطور بود و بعد آزاد می شد.
-سفتی خاصی در سرتاسر شکم خود داشتم که به پشت و مقعد کشیده می شد.
-مانند این بود که فردی هر دو یا سه دقیقه شکم من را فشار می داد.
-مانند این بود که کسی درون من را تا جایی که می توانست فشار می داد.

تپش
برخی از زنان زایمان را مانند تپش یا مشت زدن احساس کرده اند.
-انقباضات مثل این است که با چیزی برخورد کرده که واقعا سخت بود.
-احساس هر انقباض مانند گرفتگی و ضربه به معده بود - به نوعی که هوا را بیرون می دهند.
-مانند مشت زدن همزمان به پشت و معده بود.

چاقوزنی
در برخی از موارد، درد زایمان قطعا بیش از حد معمول است.
-مثل این بود که در محفظه شومینه گرم احاطه شده ام.
-مانند این بود که کسی یک چاقوی دندانه دار را گرفته و به بالای معده ام به آرامی ضربه می زند، به آرامی به سمت پایین و استخوان شرمگاهی ام می رود، و پس از آن برای چند دقیقه متوقف و دوباره شروع می کند.
-مانند رفتن چاقو از طریق دهانه رحم ام احساس می شود.

سوزش
بسیاری از مادران احساس سوزش را در طول انقباضات و دردها دارند.
-من انتظار داشتم انقباضات مانند گرفتگی شدید قاعدگی باشد، اما احساس بیشتر شبیه سوختن بود.
-حس می کردم که همه ی قسمتهای پایین شکمم در حال سوختن بود و بعد با اتمام هر انقباض برطرف می شد.
-وقتی درد به اوج می رسید، احساس سوزش پدیدار می شد، اما من اشک می ریختم، که باور کنید یا نه حس بهتری می داد.

کمر درد
ما فکر می کردیم که درد زایمان در شکم رخ می دهد، اما برای برخی، درد در پشت و کمر است.
-من درد خیلی بدی داشتم. من هیچ انقباض و دردی در شکم و معده ام نداشتم آنطوری که در فیلم ها می بینید.
-واقعا مانند یک کمر درد خیلی بد بود.
.مثل این بود که یک کامیون بارها و بارها از روی من و ستون فقراتم عبور می کند.
. با هر درد حس می کردم چاقویی به پشتم اصابت کرده است. به طور ناخودآگاه سعی می کردم تا از کمر و پشت خودم دور شوم.

درد در مناطق دیگر
پاها، باسن، و ناحیه مقعد نیز دچار درد می شوند.
-درد در ناحیه رکتال در هر انقباض از همان ابتدا همراه بود.
-یک ساعت قبل از اپیدورال درد واقعا بدی را داشتم که بالای ران من هم کشیده می شد.
-مثل این که یک مرد 180 کیلوی بر روی هر رانم فشار می دهد.
-من درد شدیدی در باسن خود احساس می کردم.
-مانند این بود که فردی از داخل با ضربات چاقو به ناحیه تحتانی و باسن من می زد. هیچ دردی در پشت یا شکم خود نداشتم.

امواج
زایمان قطعا سفری به سواحل نیست اما بسیاری از زنان اثر درد و انقباض را مانند امواج توصیف کرده اند.
-احساس هر انقباض مانند یک موج درد است که افزایش یافته، به اوج خود می رسد و سقوط می کند.
-من میتوانم حس کنم که هر موج دردی که ظاهر می شود بیشتر و بیشتر شده، به اوج خود رسیده و نهایتا تمام می شود و در پایان احساس خوبی دارم.
-امواج بسیار شدیدی از درد داشتم، که هرکدام یکی بعد از دیگری می آمدند.

فشار
بسیاری از زنان احساس فشار دارند، حتی قبل از مرحله فشار دادن. رایج ترین قیاس مورد استفاده برای توصیف احساس آن چیست؟ جدا از اصطلاح مودبانه، فکر می کنید احساس دفع دارید(مدفوع).
-در زایمان طبیعی، فشار زیادی احساس می شود. تعجب کرده بودم که این احساس مانند اجابت مزاج است به جای فشار در مهبل (واژن) .
-شما حس می کنید نیاز به دفع دارید که نیاز به فشار(زور زدن) رو به پایین دارد.
-صادقانه بگویم مانند این است که حس اجابت مزاج دارید.
-هنگامی که انقباضات من آغاز شده بود، من فکر کردم نیاز به اجابت مزاج دارم.
-احساس فشار شدید در مقعد خودم داشتم.
-فشار زیادی در ناحیه کشاله ران بود.
-فشار شدیدی بر روی ناحیه دنبالچه و واژن من بود.
-حس می کردم نیاز به دفع مدفوع غول پیکر دارم! صادقانه بگویم! فشار جنون آمیز بود!
-مرحله ی که در آن حس اجابت مزاج داشتم.
-هنگامی که انقباضات و درد شروع می شد، قبل از این که شدت بگیرند حس می کردم نیاز به دستشویی رفتن دارم!

فشار دادن (زور زدن)
بسیاری از زنان فشار دادن را به عنوان یک تسکین توصیف کرده اند، در حالی که دیگران می گویند دردناک است.
-نزدیک به یک تن فشار وجود دارد، و هنگامی که شما شروع به فشار دادن می کنید به تدریج کاهش می یابد.
-انقباضات من مدیریت شده بود اما فشار رکتوم شدید بود که با فشار به شدت کاهش پیدا می کرد.
-زور زدن احساس افتضاحی بود، مثل این که صد بار تلاش کردم تا نوزادم را از بدنم خارج کنم!
-احساس خیلی خوبی بود زیرا در نهایت می توانستم کاری انجام دهم.
-زمانی که فشار می دادم حس می کردم منقبض شده ام که خیلی بد بود اما فشار دادن مانع از صدمه دیدن یا بیشتر شدن درد می شد.
-درد من مانند امواج شدتی رو به افزایش بود تا زمانی که قادر به فشار دادن شدم . بعد از آن درد به بخشی از صدای پس زمینه تبدیل شد مثل این که احوالم تغییر کرده باشد.

بدن ما، خود ما
در حالی که برخی از زنان از لحاظ بدنی برای زایمان احساس آمادگی می کنند، دیگران احساس متفاوتی دارند.
-احساس می کردم کنترل بدنم را ندارم.
-بدن من می خواست آن را به عهده بگیرد و کار خودش را انجام دهد.
-زایمان مثل یک تجربه خارج بدنی احساس می شود.
-مثل این بود که بین درد و زایمان گیر کرده باشم، زمانی که اندکی فشار وارد می شد مانند حالت خلصه بود، و این حس را داشتم که برای متوقف کردن یک قطار باری تلاش می کنم (سعی می کردم تا فشار ندهم مگر در زمان اضطرار). گویی هرگز در بدن خود نبودم.
-بسیار آرام بود. من با بدن خودم همراه بودم و احساس توانمندی بسیاری داشتم.
-حس می کردم بدنم می داند چه کاری انجام دهد، و من با آن همراه شده بودم. من فکر می کنم ترسیدن باعث بروز درد بیشتری می شود زیرا با کاهش ترس، شدت درد نیز کاهش می یافت.

خستگی
زایمان بی دلیل به کار کردن شباهت ندارد. مادران قطعا اذعان می کنند که زایمان واقعا مانند کار کردن است.
- زایمان بسیار انرژی بر است. اصلا نمی توانم فکر کنم که کاری را پس از شروع درد زایمان انجام دهم.
-بخش اعظمی از آن مانند کار فیزیکی است، مانند انجام تمرینات با وزنه در ورزشگاه با وزنه های سنگین.
- اگر می توانستم آن را توصیف کنم، می گفتم که سخت ترین کاری است که تا به حال در زندگی ام انجام داده ام.
-زایمان طاقت فرسا و خسته کننده بود. من چیزی نخورده بودم، بنابراین انرژی بسیار کمی داشتم و نیمی از مدت زایمان از اکسیژن استفاده کردم.
-فشار باعث گذشت سریع زمان می شد، اما همزمان به نحوی مرا خسته می کرد که برای آن آمادگی نداشتم.

لحظات خوشایند زایمان:
حتی اگر سهم شما از جعبه شکلات کمتر خوشمزه بود، به یاد داشته باشید که زایمان لحظات خوشایندی نیز دارد، همانطوری که بسیاری از مادران این مسئله را تصدیق می کنند.
-این درد زیبا ترین دردی بود که من تا به حال احساس کرده بودم.
-شگفت انگیز بود. دردناک، بله، اما من می توانستم (با آینه) نوزادم را در حال خروج ببینم!
-مثل جوک گفتن بین انقباضات بود. من در حال انفجار بودم و نمی ترسیدم.
-به نظر طبیعی بود، گویا بدن من موظف به انجام آن بود و فقط باید اجازه می دادم رخ دهد.
-البته دردناک بود، اما این درد متفاوت بود. من تا به حال هرگز واقعا دردی را برای یک هدف تحمل نکردم. به نحوی دانستن نتیجه نهایی و نرمال بودن این روند تحملش را آسانتر کرده بود.
از نظر احساسی، شگفت انگیز بود. بسیاری از مردم می گویند که درد با در آغوش گرفتن نوزاد از بین می رود و حق با آنهاست!
پ
منبع: مادری

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

مشاوره ویدیویی

    • اخبار داغ
    • جدیدترین
    • پربیننده ترین
    • گوناگون
    • مطالب مرتبط

    برای ارسال نظر کلیک کنید

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.