حس استقلال در کودکان، نکات طلایی
بیشک همگی متوجه شدهایم که الگوی پرورش فرزند طی سالهای اخیر دستخوش تغییرات بسیاری شده است...
بیشک همگی متوجه شدهایم که الگوی پرورش فرزند طی سالهای اخیر دستخوش تغییرات بسیاری شده است، تغییراتی که در مجموع به سمت« فرزند محوری» پیش میرود. چنین رویکردی در جهت عکس« والد محوری» است، که در گذشته رایج بود.
بدیهی است که نباید در استفاده از این روش افراط کرد. متاسفانه شاهدیم که چگونه برخی والدین با پذیرش بی چون و چرای خواسته های فرزندشان، بدون اینکه خود متوجه باشند، بزرگترین ضربهها را به شکلگیری استقلال و خوداتکایی وی وارد میآورند.
حتما شما هم در اطرافیان خود، کودکانی را سراغ دارید که بسیار مورد توجه والدین قرار دارند و دائما از سوی آنها حمایت میشوند. آنها به اصطلاح «لوس شدهاند» و حتی قادر به برآوردن سادهترین نیازهای خود هم نیستند. اما به راستی حدود عملی برآوردن نیازهای کودکان در سنین گوناگون تا چه حد است؟
در سنین مختلف کودکان توانایی انجام دادن چه کارهایی را به تنهایی دارند؟ و تا چه اندازه باید به نیازهایشان پاسخ گفت تا در عین اینکه احساس بییاوری نکنند، توانمندیهایشان شکوفا شود و استقلال عمل نیز بیابند. اینها سوالهایی است که اغلب والدین در مراجعه به کلینیکهای مشاوره مطرح میکنند.
در این مقوله ضمن معرفی ویژگیها و توانمندیهای استقلالطلبانۀ کودکان در سنین مختلف به نحوۀ مناسب پرورش استقلال و خودکفایی در آنها پرداخته میشود. برای دادن پاسخ صحیح به این نیاز، باید با رشد کودک در سنین گوناگون آشنا بود.
طی سال اول، آنچه بسیار اهمیت دارد این است که باید کلیۀ نیازمندیهای نوزاد را برآورد کرد. شما به عنوان مراقب کودک، باید آنقدر دقت نظر داشته باشید تا بتوانید از شیوۀ گریستن یا چهرۀ کودک، نوع نیاز او را تشخیص دهید. در حقیقت، این نوعی رشد تکلم است، یعنی گریه های متفاوت برای وقتی که گرسنه است، خسته است یا حوصلهاش سر رفته است و شما را میخواهد.
ارضای بی چون و چرای نیازهای کودک، مخصوصا در شش ماهۀ اول زندگی اهمیت حیاتی دارد، زیرا باعث میشود کودک احساس امنیت و آرامش کند و شما را به عنوان تکیهگاه عاطفی خود به حساب آورد. این امر تا پایان شش ماهۀ اول که کودک هنوز نمیتواند از جای خود حرکت کند، بسیار اهمیت دارد.
به محض اینکه کودک شروع به خزیدن کرد، اندک اندک تمایل مییابد که از همین میزان استقلال، حداکثر استفاده را ببرد. او تا قبل از آن حتی نمیتوانست اشیایی را که در کم نزدیکترین فاصله قرار داشتند، به چنگ آورد. لذا همین توان کم جابهجایی برایش بسیار بااهمیت است و با تکیه بر این توانایی دوست دارد که از شما فاصله بگیرد و توانایی خود را بیازماید.
او نمیتواند با این توانایی اندک احتیاجاتش را برآورده سازد، لذا ناچار به سمت شما بازمیگردد. بدیهی است متناسب با این امر، رفتار شما هم به عنوان مراقب کودک بایستی از گذشته باشد، یعنی به تدریج آزادیهای بیشتری به کودک بدهید و ارضای بیچندوچون نیازهایش را محدودتر سازید.
کودک به تدریج بزرگتر میشود و چهار دست و پا راه میرود. هر چه کودک بتواند مسافت بیشتری را به تنهایی طی کند، حس استقلالخواهی در او بیشتر میشود و توانمندیهای حرکتیاش افزایش مییابد. به همین ترتیب، دستها و پاها قویتر میشوند و حرکات ظریفتر و دقیقتری با دست انجام میدهند.
معمولا کودکان در اواخر یک سالگی تدریجا تمایل مییابند که خودشان برخی از کارهای مربوط به خود را انجام دهند. مشکل از آنجا شروع میشود که کودک به شدت علاقهمند به انجام دادن کارهایی است که هنوز کاملا از عهدۀ انجامش برنمیآید.
مثلا هنگام غذا خوردن به شدت علاقهمند است که خود قاشق به دست گیرد و شروع به غذا خوردن کند، اما نه توانایی به دست گرفتن درست قاشق را دارد و نه به طرز صحیحی میتواند غذا را در آن قرار دهد و به سمت دهان ببرد. به عبارتی دیگر، هنوز هماهنگی دست و چشم را به دست نیاورده است.
در نتیجه، به جای غذا خوردن، بیشتر آن را به اطراف و روی خود میریزد. به محض اینکه مادر یا مراقب سعی میکند که به او کمک کند، با جیغ و فریاد کودک مواجه میشود که «نه! خودم! بده من!» در چنین مواقعی چه باید کرد؟
اکثر والدین در چنین شرایطی عصبانی میشوند و به زور قاشق را از کودک میگیرند و خودشان با اجبار به او غذا میخورانند. البته با این توجیه قابل پذیرش «همه جا رو کثیف میکنه، آخرش هم هیچی نمیخوره. ببین چقدر لاغر شده، اینکه شوخی نیست!». اما واکنش صحیح متفاوت است.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼