۱۷۵۳۳۴
۹۱۲
۹۱۲

تربیت درست فرزندان، هر کسی را در قبر خودش می گذارند

دلیل آنکه تا این حد احساس درماندگی می‌کنیم این است که می‌خواهیم الگویی غیرممکن را دنبال کنیم.

دلیل آنکه تا این حد احساس درماندگی می‌کنیم این است که می‌خواهیم الگویی غیرممکن را دنبال کنیم. این زیان‌بارترین دروغ دربارۀ تربیت است که "ما به‌جای فرزندانمان مسئول هستیم".
می‌دانیم که حتی زیر سؤال بردن چنین گفته‌ای مسخره به نظر می‌رسد، چون در جواب خواهید گفت: البته که من مسئول بچه‌هایم هستم ... در غیر این صورت چه کس دیگری می‌تواند باشد؟
اکثر مردم تربیت را این‌طور تعریف می‌کنند: وظیفۀ والدین است که فرزندان خود را طوری بارآورند که درست فکر کنند، درست احساس کنند و مهم‌تر از همه درست رفتار کنند. این وظیفۀ ماست که فرزندان خوبی تربیت کنیم.
البته این تعریف صحیح است، این‌طور نیست؟ خیر این‌طور نیست.
اکثر ما تصور می‌کنیم که به‌جای فرزندانمان مسئول هستیم. البته تردیدی نیست که آن‌ها از همان ابتدا به ما وابسته هستند. اما اجازه دهید کمی دراین‌باره فکر کنیم. اگر واقعاً به‌جای فرزندانمان مسئول باشیم، در این صورت با مشکل بزرگی روبه‌رو خواهیم بود. چقدر طول کشید تا متوجه شدید فرزندتان خود صاحب‌فکر و اندیشه است؟ از همان ابتدا فرزندان ما دست به انتخاب می‌زنند، این بخشی از رشد و درواقع خود رشد است. فرزندان ما از همان طفولیت برای تصمیم‌گیری دربارۀ آنچه می‌خواهند انجام بدهند یا ندهند به‌تدریج توانایی‌های طبیعی خود را به کار می‌برند. آن‌ها کم‌کم خود انتخاب می‌کنند که چگونه احساس کنند، چگونه بیندیشند و چگونه رفتار کنند.
این موضوع ساده‌انگاری تلقی می‌شود اما بذر تمام ناراحتی‌ها و سرخوردگی‌ها در همین معنای ساده نهفته است. آن‌ها بی‌هیچ دلیل خاصی تصمیم می‌گیرند متفاوت از خواستۀ ما رفتار کنند؛ آن‌ها می‌خواهند در مغازه فریاد بزنند و جیغ بکشند؛ تصمیم می‌گیرند که تکالیف خود را انجام ندهند؛ تصمیم می‌گیرند که حکومت‌نظامی را لغو کنند و مقررات ما را نادیده بگیرند.
اگر شما خود را به‌جای فرزندتان مسئول بدانید، آنگاه باید فکر کنید که چگونه باید آن‌ها را برنامه‌ریزی کنید تا درست تصمیم بگیرند. در ضمن باید این کار را سریع انجام دهید. شما باید ترفندهایی یاد بگیرید که آن‌ها را مجبور کند طبق تعریف شما درست فکر کنند، درست احساس کنند و درست رفتار کنند.
تمام این‌ها به طرز هشداردهنده‌ای به رام کردن می‌ماند. بنابراین تعجبی ندارد اگر مربیان حیوانات، کتاب‌های تربیتی بنویسند.
اگر شما خود را کاملاً مسئول بدانید که فرزندتان را بازور به‌سوی خوب بودن سوق دهید، آنگاه کاملاً جا دارد که برنامه یا ساختاری نظام‌مند هم برای این کار در نظر بگیرید. هرچند این روش موجب می‌شود والدین خود را مهم و مسلط احساس کنند، اما کودکان احساس ضعف و بی‌کفایتی می‌کنند.
این حقیقت که فرزندان ما به‌عنوان انسان‌های خودگردان، از قدرت انتخاب برخوردارند، حتی بهترین برنامه‌های اطاعت آموزی را کنار می‌زند. در الگوی تسلیم و اطاعت، کودکان خیلی زود متوجه می‌شوند که هیچ برگ برنده‌ای در دست ندارند. ازاین‌رو برای تخفیف نگرانی والدینشان یا روحیۀ تصمیم‌گیری را در خود می‌کشند یا در مقابل اقتدار والدین طغیان می‌کنند. گرۀ کورِ الگوی "مسئول بودن به‌جای کودک" در همین‌جا است.
والدین فرزندان خود را درست شکل می‌دهند یا شکست می‌خورند. کودکان یا از برنامۀ والدین پیروی می‌کنند، فردیت خود را فدا می‌سازند و فرزندی می‌شوند که دیگر نباید نگران آن‌ها باشیم یا در مقابل روش ما طغیان می‌کنند و از برنامه پیروی نمی‌کنند.
آیا دو مقولۀ مطرح‌شده در گفته‌های فوق را تشخیص می‌دهید؟ در یک‌طرف آنچه مامان و بابا را کمتر نگران خواهد کرد و در طرف دیگر تصمیم‌ها و انتخاب‌های غلطی که مامان و بابا را بیشتر نگران می‌کند.
برای اکثر خانواده‌ها به‌هیچ‌وجه گزینۀ سومی وجود ندارد. در این نظام امکان آنکه کودک به خواستۀ خود عمل کند و دربارۀ گزینش خود نقادانه بیندیشد، وجود ندارد. انجام چنین کاری طغیان و سرکشی قلمداد می‌شود. اما باید بدانیم که اگر در چنین نظامی فرزند ما همواره درست رفتار کند، درواقع ما از او یک آدم‌آهنی ساخته‌ایم. او دقیقاً کاری را انجام می‌دهد که برای آن برنامه‌ریزی‌شده است. اما اگر بخواهد خودش فکر کند و دست به عمل بزند، در این صورت یک شورشی و یاغی بار آورده‌ایم.

راه‌های بهتری هم وجود دارد
باید راه دیگری هم وجود داشته باشد، راهی که بدون به عهده گرفتن مسئولیت کامل زندگی فرزندانمان به سلطه و نفوذ عمیق خود بر زندگی آن‌ها آری بگوییم. راهی که بدون توسل به برنامه‌ریزی و اعمال فشار تأثیری شگرف بر زندگی کودک بگذارد. این گزینۀ سوم تربیت بدون فریاد نام دارد، زیرا این روش تأکید فوق‌العاده‌ای بر نگرانی والدین و فرونشاندن آن دارد.
درست است که همۀ ما سر فرزند خود فریاد نمی‌زنیم، اما همه درگیر واکنش‌های احساسی و نسنجیده هستیم. ممکن است فریاد بکشیم، خشونت به خرج دهیم، باسیاست کودک را وادار به رفتار دلخواه خود کنیم، او را نادیده بگیریم، از او فاصله بگیریم یا حتی محبت خود را از او دریغ کنیم. تمام این مثال‌ها ازجمله واکنش‌های احساسی به شمار می‌روند.
تنها راه حفظ سلطه و نفوذ بر فرزندمان این است که بر خود مسلط باشیم.
مسئولیت من نسبت به فرزندم این است که، صرف‌نظر از رفتار او، مراقب رفتار خود باشم.
در اینجا شما در کانون توجه قرار می‌گیرید؛ زیرا درنهایت تنها کسی را که می‌توانید کنترل کنید خودتان هستید. اگر اطمینان حاصل کنید که حتی در صورت بدرفتاری فرزندتان، رفتار شما صحیح خواهد بود، در آن صورت احتمال آنکه در هر موقعیتی تأثیری مثبت اعمال کنید بیشتر خواهد شد. حال هر موقعیتی که باشد و معنی تربیت بدون فریاد همین است.
کمی به این موضوع فکر کنید، آیا نمی‌خواهیم که آن‌ها خودآگاه و خودگردان باشند و مسئولیت رفتار خود را بر عهده بگیرند؟ اگر ما الگوی عملی این صفات نباشیم آن‌ها هرگز به چنین مقصدی نخواهند رسید. بنابراین این نوع تربیت بیش از آنکه به آن‌ها مربوط باشد، به ما مربوط می‌شود.
بنابراین اولین ایده این است: مهم‌ترین کاری که می‌توانید برای فرزند خود انجام دهید این است که بر خود تمرکز کنید و اولین قدم در این راه، رها شدن از بار سنگین قبول مسئولیت به‌جای آن‌هاست.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.