۱۷۶۳۶۵
۲ نظر
۱۰۹۸
۲ نظر
۱۰۹۸

مهارت های زندگی در کودکان، هفت توانایی مهم

تعداد مهارت‌هایی که یک کودک نیاز دارد تا به فردی قدرتمند، مستقل و ستودنی تبدیل شود خیلی زیاد است.

هرروز که می‌گذرد متوجه می‌شوید کودکتان دارد رشد می‌کند. این رشد فقط به تغییر ابعاد فیزیکی او محدود نمی‌شود. او توانایی‌هایی به دست می‌آورد که پیش‌تر از آن‌ها بی‌بهره بوده. مجموع این عادت‌ها کم‌کم شخصیت او را شکل می‌دهند. ممکن است بعد از ده یا بیست سال به فرزند دلبند خود نگاه کنید و او را بستایید، شاید هم از نتیجه چندان راضی نباشید. در هر دو حالت شما مسئول شکل‌گیری این شخصیت هستید. شما هستید که باید مهارت‌های لازم را به او بیاموزید و از او انسانی قوی و موفق بسازید.
تعداد مهارت‌هایی که یک کودک نیاز دارد تا به فردی قدرتمند، مستقل و ستودنی تبدیل شود خیلی زیاد است. بااین‌حال صفاتی وجود دارند که معمولا در کودکان سرکوب می‌کنیم. صفاتی که در رشد اجتماعی و اقتصادی آن‌ها تاثیر زیادی خواهد داشت.
توانایی اول: سوال پرسیدن
بچه‌ها مدام سوال می‌پرسند. این چیست؟ او کیست؟ چرا این‌طور است؟ چطور کار می‌کند؟ بعد از مدتی ما کلافه می‌شویم و می‌گوییم «نمی‌دانم، این‌قدر سوال نپرس.» حواسمان نیست که با این جواب داریم یکی از مهم‌ترین مهارت‌های کودک خود را از بین می‌بریم.
سوال پرسیدن تنها به «چیست» و «چطور است» خلاصه نمی‌شود. کودک باید بتواند از ما سوال بپرسد. چرا به این مهمانی می‌رویم؟ چرا دیر غذا می‌خوریم؟ چرا تلویزیون جدید نمی‌خریم؟ این توانایی به کودک شما یاد می‌دهد که در آینده پرسشگر باشد و از مقامات بالاتر از خود سوال کند.
توانایی مهم‌تر این است که او بگوید «نمی‌دانم ولی سعی می‌کنم جواب را پیدا کنم».
ممکن است جواب خیلی از سوال‌های او را ندانیم. می‌توانیم با صبر و حوصله بگوییم «نمی‌دانم، بیا از گوگل بپرسیم.» یا «بیا با هم یک کتاب در این مورد بخوانیم.» به‌این‌ترتیب علاوه بر روحیه پرسشگری، توانایی یافتن پاسخ سوالات ساده را هم به او می‌دهیم.
همچنین به او یاد می‌دهیم که اگر جواب یک سوال را نمی‌داند نباید از خود یک جواب بسازد. بلکه می‌تواند قبل از پاسخ دادن به سوال‌ها در مورد آن‌ها تحقیق کند. توانایی گفتن «نمی‌دانم» توانایی مهمی است؛ اما توانایی مهم‌تر این است که او بگوید «نمی‌دانم ولی سعی می‌کنم جواب را پیدا کنم».
توانایی دوم: مدیریت پروژه
شاید به نظر برسد که مدیریت پروژه برای کودک زیادی دشواری است؛ اما منظور ما از پروژه، پروژه فرستادن انسان به مریخ نیست. آماده شدن برای مهمانی، جمع‌کردن وسایل سفر، تمیز کردن انباری و خرید لباس نو هم پروژه هستند.
در برخی از پروژه‌ها می‌توانید او را با بچه‌های دیگر (فامیل، دوست یا خواهر-برادر) همراه کنید. به این شکل او می‌آموزد که در یک پروژه با دیگران همکاری کند.
سپردن وظایفی که در حد توان کودک باشد، حس خوب «‌آدم‌بزرگ» بودن به او می‌دهد.
ابتدا پروژه را برای او تعریف کنید. بعد پروژه را به وظایف کوچک‌تر تقسیم کنید. وظایف را روی یک کاغذ بنویسید. هر مرحله که انجام شد در مقابل وظیفه یک تیک بگذارید. به او نشان دهید که با انجام یک‌رشته از وظایف ساده می‌تواند یک پروژه پیچیده را به پایان برساند.
اگر خودتان درگیر یک پروژه هستید، اجازه دهید فرزند شما بخش کوچکی از آن را بر عهده بگیرد؛ مثلا اگر درگیر پروژه تالیف پایان‌نامه هستید، می‌توانید او را مسئول مرتب‌کردن کاغذ‌ها کنید. سپردن وظایفی که در حد توان او باشد به او حس خوب «‌آدم‌بزرگ» بودن می‌دهد.
توانایی سوم: خوشبخت بودن!
شاید باورش سخت باشد که خوش‌بختی یک حادثه نیست که در زندگی رخ می‌دهد. بلکه خوش‌بختی یک توانایی است که باید آن را بیاموزیم. به همین دلیل افراد مختلف در جوامع مختلف درک متفاوتی از خوش‌بختی دارند.
اگر فرزند خود را با توجه بیش‌ازحد، نوازش و هم‌بازی‌شدن با او خوشحال کنید، به او می‌آموزید که برای خوش‌بختی به دیگران وابسته باشد. اگر با هدیه، اسباب‌بازی و لباس او را خوش‌حال کنید، او در اشیا به دنبال خوش‌بختی خواهد گشت.
«خوش‌بختیِ بی‌چیز» هنری ارزشمند است.
اما می‌توانید به او بیاموزید که خوش‌بختی در درون او است. او می‌تواند در تنهایی خود بازی کند، کتاب بخواند، سریال ببیند، نقاشی کند، به خیال‌پردازی بپردازد و بیاموزد که تنهایی هم می‌شود خوش‌بخت بود. خوش‌بخت بودن به ابزار و لوازم رنگارنگ نیاز ندارد. «خوش‌بختیِ بی‌چیز» هنری ارزشمند است.
برای او بهترین الگوی خوش‌بختی شما هستید. اگر او ببیند شما با خرید ماشین نو خوشحال می‌شوید می‌آموزد که خوش‌بختی در گرو خرید ماشین جدید است. اگر از تماشای غروب و نوشیدن چای احساس خوش‌بختی کنید، او هم این عادت را می‌آموزد.
توانایی چهارم: پذیرش دیگران
احتمالا شما و خواهرها و برادرهایتان از نظر فیزیکی و فرهنگی شباهت‌هایی داشته باشید. دوستان و نزدیکان شما هم به‌احتمال‌زیاد روحیاتی نزدیک به خودتان دارند. اگر کودک شما همیشه در این محیط قرار بگیرد، فکر می‌کند تمام آدم‌های طبیعی باید از این جنس باشند. او نمی‌تواند آدم‌هایی با ظاهر یا روحیات متفاوت را درک کند و بپذیرد.
بهتر است او را در معرض آدم‌های متفاوت قرار دهید. آدم‌هایی با جنسیت، نژاد و سلایق متفاوت. خارجی‌ها، ایرانی‌ها، جنوبی‌ها و شمالی‌ها، آدم‌های کوتاه و بلند، چاق و لاغر. به او بیاموزید که متفاوت بودن چیز فوق‌العاده‌ای است. کسی که معلولیت یا محدودیتی دارد، به توانایی‌هایی مجهز است که ما از آن بی‌بهره‌ایم.
کودکی که در معرض آدم‌های متفاوت از جنسیت، نژاد و سلایق مختلف قرار می‌گیرد، می‌آموزد متفاوت بودن چیز فوق‌العاده‌ای است.
فرزندی که با این روحیه بزرگ شود می‌تواند در محیط کار راحت‌تر آدم‌های مختلف را قبول کند، با خارجی‌ها به تجارت بپردازد، روابط شخصی و کاری بسازد و موفقیت خود را تضمین کند.
بهترین شیوه برای یاددادن این مهارت، آموزش عملی است. اگر خودتان در مقابل او آدم‌های متفاوت را طرد کنید، او هم توان پذیرش دیگران را از دست می‌دهد. اگر دوستانی از طیف‌های مختلف داشته باشید، او هم توانایی پذیرش تفاوت را پیدا می‌کند.
توانایی پنجم: تغییر
کودک شما باید برای دنیایی آماده شود که در آن همه‌چیز مدام در حال تغییر است. محیط کار، همکاران، شرایط سیاسی، نرخ ارز و هر چیزی که فکرش را بکنید. دنیا نمی‌تواند در یک حالت بی‌تغییر بماند تا فرزند دلبند شما با خیال راحت سود کسب‌ کند.
بعضی از والدین سعی می‌کنند بچه‌های خود را در یک وضعیت ثابت قرار دهند. چنین کودکی به لیوان، قاشق و بالش خود عادت می‌کند و هر تغییر برایش آزاردهنده است.
اگر کودک شما توانایی درک و تحلیل شرایط جدید را نداشته باشد، در دنیای پرتلاطم بزرگ‌سالی پریشان و افسرده می‌شود.
منظور این نیست که نگذارید او به چیزی دل ببندد. بلکه در او این وهم را ایجاد نکنید که خوش‌حالی و آرامش در ثبات به دست می‌آید.
اگر کودک شما توانایی درک و تحلیل شرایط جدید را نداشته باشد، در دنیای پرتلاطم بزرگ‌سالی پریشان و افسرده می‌شود. آدم‌هایی که مدام از تغییر گله می‌کند و ریشه تمام شکست‌ها را در بی‌ثباتی‌های جهان می‌دانند، در کودکی یاد نگرفته‌اند که در هر تغییر یک فرصت جدید وجود دارد.
توانایی ششم: استقلال شخصیت
«همه می‌خواهند پیتزا بخورند، پس تو هم باید پیتزا بخوری!» این نصیحت شاید تهیه شام را راحت‌تر کند، اما یکی از بدترین نصایحی است که می‌توانید به کودک خود بکنید. هیچ ایرادی ندارد که او سلیقه خود را داشته باشد و بتواند مستقل از دیگران کاری را بکند که دوست دارد.
او می‌تواند در مورد موسیقی، لباس و چیزهای دیگر سلیقه داشته باشد. لازم است بداند که او فردی مستقل است و نباید همیشه از انتخاب جمع پیروی کند.
باید به کودک‌مان اجازه دهیم سلیقه خود را داشته باشد و انتخاب کند.
البته همان‌طور که گفتیم همیشه هم قرار نیست همه‌چیز بر وفق مراد او باشد. در مواردی لازم است که او بتواند وضعیت‌های متفاوت را درک کند و خود را با آن تطبیق دهد.
منظور این است که نباید شرایط را مدام به او تحمیل کرد. به همین ترتیب نباید او اجازه داشته باشد دلخواه خود را به دیگران تحمیل کند. در کنار استقلال، کودکان باید یاد بگیرند که دیگران هم مستقل هستند و سلایق خود را دارند.
توانایی هفتم: توانایی مشورت کردن
در موارد زیادی کودک با دو انتخاب به شما مراجعه می‌کند. معمولا ما، یکی را برایش انتخاب می‌کنیم؛ مثلا ممکن است او در انتخاب دو لباس مردد باشد. آن‌ها را به ما نشان می‌دهد و کمک می‌خواهد. ما می‌گوییم «این‌یکی را بپوش» و تمام.
بجای این کار ما می‌توانیم خوبی‌ها و بدی‌های دو انتخاب را به او بگوییم. «اگر این لباس را بپوشی سردت خواهد شد پس بهتر است یک کاپشن هم برداریم. آن‌یکی گرم‌تر است اما رنگش خیلی به شلوارت نمی‌آید.» مشورت می‌تواند با جمله «حالا خودت فکر کن و ببین با کدام راحت‌تری» تمام شود.
به این ترتیب او یاد می‌گیرد که الزاما نباید از نظر دیگران پیروی کند.
همچنین شما می‌توانید با او مشورت کنید. حتی اگر موضوع پیچیده‌تر از آن است که او بتواند درک کند، همین که در تصمیم‌های مهم همراه شما باشد به او حس خوبی خواهد داد.
اگر با کودک خود مشورت می‌کنید، همیشه لازم نیست نظر او را بپذیرید. به‌این‌ترتیب او یاد می‌گیرد که الزاما نباید از نظر دیگران پیروی کند؛ اما حواستان باشد که همیشه نظر او را رد نکنید. اگر پیشنهاد خوبی داد او را تشویق کنید.
آدم‌بزرگ‌های کوچک
کودکان تجربه و دانش زیادی ندارند، توانایی فیزیکی و ذهنی آن‌ها محدود است و هنوز تمام قواعد دنیای بزرگ‌سالی را نمی‌دانند؛ اما آن‌ها کودن و ابله نیستند. نباید با آن‌ها طوری رفتار کنیم که انگار هیچ‌چیز را نمی‌فهمند. شاید به‌سادگی بشود آن‌ها را فریب داد، اما کودکان فریب‌خورده و بی‌اعتماد، در بزرگ‌سالی دچار مشکل می‌شوند.
در موارد زیادی می‌توانیم مسائل مختلف را برایشان تشریح کنیم. با آن‌ها حرف بزنیم. برایشان توضیح دهیم که چرا این تصمیم را می‌گیریم. در زندگی شرایطی پیش می‌آید که لازم است با بچه‌ها صحبت کنیم. در مورد فوت یکی از اقوام، تغییر محل زندگی، جدایی والدین یا حوادثی که درک آن‌ها برای بچه‌ها ساده نیست. اگر آن‌ها هرگز حرف زدن را تمرین نکرده باشند، در این مواقع حساس هم به‌سختی می‌توانند شرایط را درک کنند. برای همین لازم است از کودکی و برای مسائل ساده با آن‌ها به گفت‌وگو بپردازیم.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

نظر کاربران

  • سبز
    درباره مهارت های زندگی در کودکان، هفت توانایی مهم

    بسیار عالی بود.

  • ستاره
    درباره مهارت های زندگی در کودکان، هفت توانایی مهم

    ممنون از سایت خوبتون

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.