حس مسئولیت پذیری در کودکان، چگونه پدید میآید؟
نمی توان از هیچ بچه ای، حتی در پانزده سالگی، انتظار داشت که همیشه مسئول و عهده دار انجام وظائف خود باشد.
چطور طفل انجام وظائف مختلفی را یاد میگیرد و طبیعت و ذات طفل طوری است که از لباس پوشاندن به خود، مسواک زدن دندانهای خود ، جارو کردن و از گذاشتن هر چیزی سر جای خود ، یعنی کارهائی که بزرگسالان انجام میدهند ، خوشش میاید و لذت میبرد. بتدریج که طفل بزرگتر میشود اگر والدین موفق شوند روابط و مناسبات خود را با طفل کماکان حسنه و دوستانه نگاه دارند طفل از انجام بعض ماموریت های کوچک ، مثلا حمل چوب و هیزم و یا تکان دادن فرش و غیره خوشش میاید و از آن استقبال میکند، زیرا او میخواهد در انجام کارهای مهم سهمی داشته باشد و پدر و مادرش را از خود راضی و خشنود نگه دارد . اکثر ما اولیاء اطفال (من جمله مؤلف این کتاب نمی توانیم فرزندان خود را آنچنان خوب تربیت کنیم که همیشه با ما همکاری و مساعدت داشته باشند، ولی اگر ما باین حقیقت پی ببریم که کودکان اصولا مایلند که عضو مفید و مساعد خانواده باشند، ما کمتر سعی خواهیم کرد که انجام کارهای خانه را وظیفه سنگین و نامطبوعی برای آنها جلوه دهیم و با کمتر کو شش خواهیم کرد که در موقع عصبانیت کودکان را بانکارها ، بعنوان تنبیه، بگماریم .
نمی توان از هیچ بچه ای ، حتی در پانزده سالگی ، انتظار داشت که همیشه مسئول و عهده دار انجام وظائف خود باشد. (غالب بزرگسالان نیز گاهی در انجام وظایف خودقصور می کنند.) طفل را بناچار باید یاد آوری کرد. اگر میتوانید صبر و حوصله داشته باشید، سعی کنید این تذکرات صحیح و مؤدبانه باشد، مثل اینکه با یک شخص بزر کی محبت می نمائید. ایراد گرفتن و سرزنش کردن و لحن تحقیر آمیز است که احساس غرور و افتخار را در انجام وظیفه از بین میبرد و میکشد. بهتر است وظائفی را که بعهده طفل میگذارید، کارهائی باشد که طفل باتفاق و همراه سایر افراد خانواده انجام میدهد، اعم از اینکه خشک کردن ظروف و با چیدن دصاف کردن چمن باشد. این ترتیب اهمیت کار و لذت ناشی از انجام آن ، طفل را بیش از پیش بانجام کارهای خانه تشویق و تحریض می نماید.
نمی توان از هیچ بچه ای ، حتی در پانزده سالگی ، انتظار داشت که همیشه مسئول و عهده دار انجام وظائف خود باشد. (غالب بزرگسالان نیز گاهی در انجام وظایف خودقصور می کنند.) طفل را بناچار باید یاد آوری کرد. اگر میتوانید صبر و حوصله داشته باشید، سعی کنید این تذکرات صحیح و مؤدبانه باشد، مثل اینکه با یک شخص بزر کی محبت می نمائید. ایراد گرفتن و سرزنش کردن و لحن تحقیر آمیز است که احساس غرور و افتخار را در انجام وظیفه از بین میبرد و میکشد. بهتر است وظائفی را که بعهده طفل میگذارید، کارهائی باشد که طفل باتفاق و همراه سایر افراد خانواده انجام میدهد، اعم از اینکه خشک کردن ظروف و با چیدن دصاف کردن چمن باشد. این ترتیب اهمیت کار و لذت ناشی از انجام آن ، طفل را بیش از پیش بانجام کارهای خانه تشویق و تحریض می نماید.
لباس پوشاندن به خود
طفل بین بک و یک سال و نیمگی بتدریج سعی میکند لباس خود را از تن خود بیرون آورد . (مثلا برای در آوردن جوراب خود اشتباها پنجه جورابرا مستقیما بطرف مچ پا میکشاند ، مسلمة جوراب باین ترتیب بیرون نخواهد آمد.) در حدود دوسالگی تقریبا می تواند بخوبی لباسهای خود را در آورد . در این دوره ، طفل سعی زیادی مبذول میدارد که خودش لباسهایش را بپوشد، ولی کاملا موفق نمیشود زہرا سر و دستش در آن می پیچد و گیر میکند . تقریبا یک سال دیگر طول میکشد تا طفل بتواند لباسهای راحت و ساده را بدرستی بپوشد و یک سال دیگر هم (تا چهار یا پنج سالگی) لازم است تا بعضی کارهای مشکل تر مانند انداختن دکمه ها و بستن بند کفش را یاد بگیرد.
تربیت طفل در این دوره بین یک سال و نیمکی تا چهار سالگی، کاردانی و دقت زیادی لازم دارد. اگر نگذارید طفل کارهائی را که بلد است انجام دهد و با در کارهای او زیاد مداخله نمائید ، طفل بسیار عصبانی خواهد شد. اگر طفل هرگز شانس یاد گرفتن اینکارها را در سنی که انجام آنها برایش بسیار جالب و مهم است پیدا نکند، ممکن است علاقه او از این کارها سلب شود . معذالک اگر راهنمائی و کمکی بار نشود ، طفل هرگز نمی تواند لباس خود را بپوشد و ممکن است بعلت این ناتوانی بکلی ما بوس و عصبانی شود. می توانید با کاردانی و موقع شناسی او را در انجام بعضی کارهایش کمک نمائید . مثلا نیمی از جورابرا از پایش بیرون بکشید تا بیرون آوردن کامل آن برای او آسان تر گردد . با لباسی را که طفل قصد دارد بپوشد، طوری بگذارید که طغل مستقیما و بدون هیچ اشکالی آنرا بتن نماید. در حالیکه کارهای سخت و مشکل تر را خودتان انجام میدهید، علاقه طفل را بارهای راحت تر و ساده تر جلب نموده او را در انجام آنها تشویق نمائید . اگر در موقع کندن با پوشیدن لباس ، طنل در آن گیر کند و پیچیده شود ، بهیچوجه اصرار نکنید که شما لباس او را بپوشانید، بلکه کافی است مختصری او را از کبر و پیچیدگی خارج کرده بگذارید خود طفل کار را با تمام برساند. اگر طفل دریابد که شما با او هستید ، نه بر علیه ای، همکاری و موافقت بیشتری باشما خواهد داشت . ولی بهرحال صبر و حوصله زیادی لازم است.
طفل بین بک و یک سال و نیمگی بتدریج سعی میکند لباس خود را از تن خود بیرون آورد . (مثلا برای در آوردن جوراب خود اشتباها پنجه جورابرا مستقیما بطرف مچ پا میکشاند ، مسلمة جوراب باین ترتیب بیرون نخواهد آمد.) در حدود دوسالگی تقریبا می تواند بخوبی لباسهای خود را در آورد . در این دوره ، طفل سعی زیادی مبذول میدارد که خودش لباسهایش را بپوشد، ولی کاملا موفق نمیشود زہرا سر و دستش در آن می پیچد و گیر میکند . تقریبا یک سال دیگر طول میکشد تا طفل بتواند لباسهای راحت و ساده را بدرستی بپوشد و یک سال دیگر هم (تا چهار یا پنج سالگی) لازم است تا بعضی کارهای مشکل تر مانند انداختن دکمه ها و بستن بند کفش را یاد بگیرد.
تربیت طفل در این دوره بین یک سال و نیمکی تا چهار سالگی، کاردانی و دقت زیادی لازم دارد. اگر نگذارید طفل کارهائی را که بلد است انجام دهد و با در کارهای او زیاد مداخله نمائید ، طفل بسیار عصبانی خواهد شد. اگر طفل هرگز شانس یاد گرفتن اینکارها را در سنی که انجام آنها برایش بسیار جالب و مهم است پیدا نکند، ممکن است علاقه او از این کارها سلب شود . معذالک اگر راهنمائی و کمکی بار نشود ، طفل هرگز نمی تواند لباس خود را بپوشد و ممکن است بعلت این ناتوانی بکلی ما بوس و عصبانی شود. می توانید با کاردانی و موقع شناسی او را در انجام بعضی کارهایش کمک نمائید . مثلا نیمی از جورابرا از پایش بیرون بکشید تا بیرون آوردن کامل آن برای او آسان تر گردد . با لباسی را که طفل قصد دارد بپوشد، طوری بگذارید که طغل مستقیما و بدون هیچ اشکالی آنرا بتن نماید. در حالیکه کارهای سخت و مشکل تر را خودتان انجام میدهید، علاقه طفل را بارهای راحت تر و ساده تر جلب نموده او را در انجام آنها تشویق نمائید . اگر در موقع کندن با پوشیدن لباس ، طنل در آن گیر کند و پیچیده شود ، بهیچوجه اصرار نکنید که شما لباس او را بپوشانید، بلکه کافی است مختصری او را از کبر و پیچیدگی خارج کرده بگذارید خود طفل کار را با تمام برساند. اگر طفل دریابد که شما با او هستید ، نه بر علیه ای، همکاری و موافقت بیشتری باشما خواهد داشت . ولی بهرحال صبر و حوصله زیادی لازم است.
جمع و جور کردن اثاثیه
در دوره ای که فرزندشما بسیار کوچک است، مجبورید بعد از آنکه بازی طفل تمام شد، اسباب بازیهایش را بردارید و سر جای خود بگذارید. میتوانید این جمع و جور کردن اثاثیه و اسباب بازیها را، با ذوق و شوق بسیار، در قطر طنل جزو لا بنفت بازی جلوه دهید و قطعات مکعب چهار گوش این جا میروند و رو بهم سوار میشوند وتلعات مکعب دراز به آنجا میروند. در این محل فرض کنیم کاراژی است و تمام اتومبیل ما توی آن میابند و شب را در آنجا میخوابند. باین ترتیب وقتی طفل بجهار با نح سامی مبرسد، بحمع و جور کردن انباء عادت میکند و از آن نبز لنت میبرد. غالبا طفل ابتکار را خود بخود و بدون یادآوری انجام می دهد ولی بهرحال اگر گاهگاهی به تذکر و کمک شما نیازمند باشد، باید توأم با مهربانی و خونگر می باشد.
اگر بیک طفل سه ساله بگوئید: «همین الان وفورة اسباب بازیهایت را جمع و جور ا کن و هر کدام را سرجایش بگذاره، دستوری آمرانه و خشن بنظر میرسد . کاریرا که شما از این طفل میخواهید، از عهده هیچ بچه سه ساله ای عملا بر نمیاید ، ولو اینکه خود طفل نیز از انجام آن خوشش بیاید و بخواهد آنرا اجرا نماید . مضافا اینکه ، چنین طفلی هنوز در مرحله مخالفت وسن لجاجت است.
اگر در نهایت مهربانی و خنده روئی طفل را در جمع و جور و مرتب کردن اسباب بازیها کمک نمائید، نه فقط باعث ایجاد رفتار خوب و شایسته ای در طفل میگردد، بلکه برای مادر نیز اینکار بمراتب راحت تر از نزاع و مرافعه با طفل است.
در دوره ای که فرزندشما بسیار کوچک است، مجبورید بعد از آنکه بازی طفل تمام شد، اسباب بازیهایش را بردارید و سر جای خود بگذارید. میتوانید این جمع و جور کردن اثاثیه و اسباب بازیها را، با ذوق و شوق بسیار، در قطر طنل جزو لا بنفت بازی جلوه دهید و قطعات مکعب چهار گوش این جا میروند و رو بهم سوار میشوند وتلعات مکعب دراز به آنجا میروند. در این محل فرض کنیم کاراژی است و تمام اتومبیل ما توی آن میابند و شب را در آنجا میخوابند. باین ترتیب وقتی طفل بجهار با نح سامی مبرسد، بحمع و جور کردن انباء عادت میکند و از آن نبز لنت میبرد. غالبا طفل ابتکار را خود بخود و بدون یادآوری انجام می دهد ولی بهرحال اگر گاهگاهی به تذکر و کمک شما نیازمند باشد، باید توأم با مهربانی و خونگر می باشد.
اگر بیک طفل سه ساله بگوئید: «همین الان وفورة اسباب بازیهایت را جمع و جور ا کن و هر کدام را سرجایش بگذاره، دستوری آمرانه و خشن بنظر میرسد . کاریرا که شما از این طفل میخواهید، از عهده هیچ بچه سه ساله ای عملا بر نمیاید ، ولو اینکه خود طفل نیز از انجام آن خوشش بیاید و بخواهد آنرا اجرا نماید . مضافا اینکه ، چنین طفلی هنوز در مرحله مخالفت وسن لجاجت است.
اگر در نهایت مهربانی و خنده روئی طفل را در جمع و جور و مرتب کردن اسباب بازیها کمک نمائید، نه فقط باعث ایجاد رفتار خوب و شایسته ای در طفل میگردد، بلکه برای مادر نیز اینکار بمراتب راحت تر از نزاع و مرافعه با طفل است.
تنبلی
اگر هروقت ببینید مادری با اصرار و سماجت، با داد زدن و یا با سرزنش کردن ، سعی میکند صبحها فرزند تنبل خود را از خواب بیدار کند و او را از رختخواب خارج کند ، تا دست و روی خود را بشوید، لباس خود را بپوشد، صبحانه خود را بخورد و برای رفتن بمدرسه آماده شود، یقین ومسلم بدانید که با این روش مادرهرگز موفق باصلاح تنبلی طفل نخواهد شد. طفل تنبل ، تنبل و لاابالی از مادر متولد نشده است، بلکه متدرجة وغالبا بعلت فشار و سماجت مداومیکه بار وارد شده ، بأن صورت بار آمده است . مثلا گفتن «زود باش ناهارت را بخوره ، با چندهزار مرتبه باید بنو گفت برو بگیر بخواب ، از این قبیل است. خیلی بسهولت میتوان دبتحریک، اطفال عادت کرد ولی این عمل یک مخالفت و لجاجت ندانسته و پنهانی را در آنها ایجاد خواهد کرد. والدین گاهی اظهار میدارند که تا طفل را «تحریک نکنند، و یا باو نق نزنند، طغل از جای خود نمی جنید . البته این یک دور و تسلسلی است که والدین آنرا شروع میکنند و غالبا مسئول آن مادر است. بدین معنی که مثلا طفل درانجام وظائف ، مختصری تنبلی میکند ، مادر برای انجام آنها بطفل فشار می آورد و دائما او را متذکر میشود و نتیجه آنست که طفل در انجام آنها بیشتر اهمال میکند و این دور و تسلسل ادامه خواهد یافت. این نوع مادران ممکن است اشخاص عجول و بی حوصله و ریاست طلبی (مخصوصا نسبت بجنس مرد) باشند . چنین مادری معمولا نمیتواند بفهمد تا چه اندازه حس ابتکار را در فرزندش میکشد و از بین میبرد.
در سالهای نخستین ، قبل از اینکه طفل قادر بانجام دستورات مختلف باشد، در انجام وظائف و کارهای روزمره اش او را هدایت و راهنمایی کنید. بتدریج که طفل بزرگتر میشود و میخواهد مسئولیت انجام امور را بعهده خود بگیرد، سعی کنید از صحنه عمل هرچه زودتر خود را کنار بکشید و کارها را باو واگذار نمائید.
وقتی قصور میکند یا فراموش مینماید ، مجددا او را هدایت نمائید، وقتی بمدرسه میرود، باو یاد دهید که مدرسه رفتن را وظیفه خودش بداند که سرموقع در مدرسه حاضر شود. بد نیست که یکی دو بار با خونسردی بگذاریددیر مدرسه برود.و یا بعلت دیر شدن، اتو بوس مدرسه رفته باشد، و طفل بالاجبار از مدرسه غیبت نماید یا طفل شخصا متوجه شود که تا خبر تا چه حد موجب تاسف او میگردد، طفل بهیچوجه مایل نیست در انجام کارهایش قصور و کوتاهی نماید، در این مورد حتی از مادرش نیز جدی تر است. این یکی از خصوصیات بسیار مهمی است که طفل را بحرکت در می آورد و او را پیش میراند.
از این بحث شاید اینطور استنباط نمائید که من معتقدم طفل را نباید برای انجام کاری مجبور ساخت. قضیه درست بالعکس است . من معتقدم موقعی که غذا حاضر است ، طفل باید در کنار میز بنشیند و صبح باید در ساعت معینی از خواب برخیزد. منظورمن بیان این نکته است که اگر بطفل اجازه داده شود که در غالب موارد از ابتکار خود استفاده نماید و در صورتیکه در انجام کاری محققا قصور نمود، با زبان دوستانه و واقع بینانه ای باو تذکر داده شود و اگر بیخود و بی جهت رانگولک ، نشود ، و زیاد بار فشار وارد نگردد ، بدون شک خود طفل خیلی مایل و علاقمند خواهد شد که در انجام وظائف روزانه کوشش و جدیت نماید.
اگر هروقت ببینید مادری با اصرار و سماجت، با داد زدن و یا با سرزنش کردن ، سعی میکند صبحها فرزند تنبل خود را از خواب بیدار کند و او را از رختخواب خارج کند ، تا دست و روی خود را بشوید، لباس خود را بپوشد، صبحانه خود را بخورد و برای رفتن بمدرسه آماده شود، یقین ومسلم بدانید که با این روش مادرهرگز موفق باصلاح تنبلی طفل نخواهد شد. طفل تنبل ، تنبل و لاابالی از مادر متولد نشده است، بلکه متدرجة وغالبا بعلت فشار و سماجت مداومیکه بار وارد شده ، بأن صورت بار آمده است . مثلا گفتن «زود باش ناهارت را بخوره ، با چندهزار مرتبه باید بنو گفت برو بگیر بخواب ، از این قبیل است. خیلی بسهولت میتوان دبتحریک، اطفال عادت کرد ولی این عمل یک مخالفت و لجاجت ندانسته و پنهانی را در آنها ایجاد خواهد کرد. والدین گاهی اظهار میدارند که تا طفل را «تحریک نکنند، و یا باو نق نزنند، طغل از جای خود نمی جنید . البته این یک دور و تسلسلی است که والدین آنرا شروع میکنند و غالبا مسئول آن مادر است. بدین معنی که مثلا طفل درانجام وظائف ، مختصری تنبلی میکند ، مادر برای انجام آنها بطفل فشار می آورد و دائما او را متذکر میشود و نتیجه آنست که طفل در انجام آنها بیشتر اهمال میکند و این دور و تسلسل ادامه خواهد یافت. این نوع مادران ممکن است اشخاص عجول و بی حوصله و ریاست طلبی (مخصوصا نسبت بجنس مرد) باشند . چنین مادری معمولا نمیتواند بفهمد تا چه اندازه حس ابتکار را در فرزندش میکشد و از بین میبرد.
در سالهای نخستین ، قبل از اینکه طفل قادر بانجام دستورات مختلف باشد، در انجام وظائف و کارهای روزمره اش او را هدایت و راهنمایی کنید. بتدریج که طفل بزرگتر میشود و میخواهد مسئولیت انجام امور را بعهده خود بگیرد، سعی کنید از صحنه عمل هرچه زودتر خود را کنار بکشید و کارها را باو واگذار نمائید.
وقتی قصور میکند یا فراموش مینماید ، مجددا او را هدایت نمائید، وقتی بمدرسه میرود، باو یاد دهید که مدرسه رفتن را وظیفه خودش بداند که سرموقع در مدرسه حاضر شود. بد نیست که یکی دو بار با خونسردی بگذاریددیر مدرسه برود.و یا بعلت دیر شدن، اتو بوس مدرسه رفته باشد، و طفل بالاجبار از مدرسه غیبت نماید یا طفل شخصا متوجه شود که تا خبر تا چه حد موجب تاسف او میگردد، طفل بهیچوجه مایل نیست در انجام کارهایش قصور و کوتاهی نماید، در این مورد حتی از مادرش نیز جدی تر است. این یکی از خصوصیات بسیار مهمی است که طفل را بحرکت در می آورد و او را پیش میراند.
از این بحث شاید اینطور استنباط نمائید که من معتقدم طفل را نباید برای انجام کاری مجبور ساخت. قضیه درست بالعکس است . من معتقدم موقعی که غذا حاضر است ، طفل باید در کنار میز بنشیند و صبح باید در ساعت معینی از خواب برخیزد. منظورمن بیان این نکته است که اگر بطفل اجازه داده شود که در غالب موارد از ابتکار خود استفاده نماید و در صورتیکه در انجام کاری محققا قصور نمود، با زبان دوستانه و واقع بینانه ای باو تذکر داده شود و اگر بیخود و بی جهت رانگولک ، نشود ، و زیاد بار فشار وارد نگردد ، بدون شک خود طفل خیلی مایل و علاقمند خواهد شد که در انجام وظائف روزانه کوشش و جدیت نماید.
گاهی بگذارید خودش را کثیف کند
طفل خرد سال مایل است خیلی از کارهایی را که موجب کثیف شدن او میشود انجام دهد. و این کار البته برای طفل خیلی مفید است . طفل عاشق خاک بازی ولولیدن در خاک وشن می باشد و دوست دارد پایش را در چالههای پر گل و لای فرو کند، میل دارد در حوض و یا در دستشوئی آب بازی نماید علاقه دارد روی چمن بغلطد و گل و لجن را با دستهای خود چنگ بزند. انجام این کارهای شوق انگیز و لذت بخش، روح طفل را تقویت میکند و آنرا پرورش میدهد و او را یک شخص گرمتر و مهربان تری می سازد، همانطوریکه شنیدن یک آهنگ زیبا و دل انگیز ویا عاشق شدن، روحیة شخص بزرگسالی را تغییر و ترقی میدهد.
اگر همیشه بدر شنی و عصبانیت بطفل خردسالی دستور داده شود که از کثیف کردن لباسهایش خودداری نماید و آن طفل هم این دستور را صمیمانه بپذیرد و هیچوقت خود را کثیف نکند ، رشد و نمو روحی طفل بالاجبار محدود خواهد شد. اگر چنین طفلی واقعا از کثافت بترسد ، در موارد دیگر زندگی نیز شخص فوق العاده وسواسی ، محتاط و ترسوئی خواهد شد و این احتباط بیش از حد، مانع آنست که او بیک شخص آزاد ، خونگرم و علاقمند بزند کی بار آید. مقصود من آن نیست که شما باید همیشه خودتانرا کنار بکشید و بگذارید طفل بهر ترتیبی که مایل است و بهر شکلی که هوس مینماید خود را کثیف و آلوده سازد، بلکه منظور من آنست که در هنگامی که مجبور میشوید او را از این کار باز دارید، سعی نکنید اورا بترسانید و یا منزجر سازید، بلکه فقط چیز دیگریرا که بنظر بیشتر عملی میرسد جانشین آن نمائید و فکر طفل را بان معطوف کنید . اگر طفل لباسهای تمیز و شیکش را پوشیده است و میخواهد با خاک و گل بازی نماید، در درجه اول سعی کنید لباس های توزش را در آورد و لباسهای کهنه اش را در بر نماید . یا مثلا اگر طفل قلم موی نقاشی قدیمی و کهنه ای را پیدا کرده است و میخواهد منزل را رنگ نماید ، یک سطل آب بعنوان درنگ باو بدهید و او را برای رنگ کردن ، اطاق انبار و با موزائیکهای کف حمام بکار بگمارید.
طفل خرد سال مایل است خیلی از کارهایی را که موجب کثیف شدن او میشود انجام دهد. و این کار البته برای طفل خیلی مفید است . طفل عاشق خاک بازی ولولیدن در خاک وشن می باشد و دوست دارد پایش را در چالههای پر گل و لای فرو کند، میل دارد در حوض و یا در دستشوئی آب بازی نماید علاقه دارد روی چمن بغلطد و گل و لجن را با دستهای خود چنگ بزند. انجام این کارهای شوق انگیز و لذت بخش، روح طفل را تقویت میکند و آنرا پرورش میدهد و او را یک شخص گرمتر و مهربان تری می سازد، همانطوریکه شنیدن یک آهنگ زیبا و دل انگیز ویا عاشق شدن، روحیة شخص بزرگسالی را تغییر و ترقی میدهد.
اگر همیشه بدر شنی و عصبانیت بطفل خردسالی دستور داده شود که از کثیف کردن لباسهایش خودداری نماید و آن طفل هم این دستور را صمیمانه بپذیرد و هیچوقت خود را کثیف نکند ، رشد و نمو روحی طفل بالاجبار محدود خواهد شد. اگر چنین طفلی واقعا از کثافت بترسد ، در موارد دیگر زندگی نیز شخص فوق العاده وسواسی ، محتاط و ترسوئی خواهد شد و این احتباط بیش از حد، مانع آنست که او بیک شخص آزاد ، خونگرم و علاقمند بزند کی بار آید. مقصود من آن نیست که شما باید همیشه خودتانرا کنار بکشید و بگذارید طفل بهر ترتیبی که مایل است و بهر شکلی که هوس مینماید خود را کثیف و آلوده سازد، بلکه منظور من آنست که در هنگامی که مجبور میشوید او را از این کار باز دارید، سعی نکنید اورا بترسانید و یا منزجر سازید، بلکه فقط چیز دیگریرا که بنظر بیشتر عملی میرسد جانشین آن نمائید و فکر طفل را بان معطوف کنید . اگر طفل لباسهای تمیز و شیکش را پوشیده است و میخواهد با خاک و گل بازی نماید، در درجه اول سعی کنید لباس های توزش را در آورد و لباسهای کهنه اش را در بر نماید . یا مثلا اگر طفل قلم موی نقاشی قدیمی و کهنه ای را پیدا کرده است و میخواهد منزل را رنگ نماید ، یک سطل آب بعنوان درنگ باو بدهید و او را برای رنگ کردن ، اطاق انبار و با موزائیکهای کف حمام بکار بگمارید.
مراعات ادب و نزاکت ، بطور طبیعی در طفل بوجود می آید
اولین قدم برای مراعات اصول ادب و نزاکت واقعأ آن نیست که بطفل ، گفتن جملات و احوال شما چطور است ، و «متشکرم، را بیاموزید. بلکه مهمترین نکته در این مورد آنست که سعی نمائید فرزند شما مردم را دوست بدارد و نسبت بانها احساس علاقه نماید . زیرا اگر او مردم را دوست نداشته باشد، حتی یاددان آداب معمولی معاشرتهم بار بسیار مشکل و دشوار خواهد بود.
دومین قدم آنست که سعی نمائید فرزند شما در حضور اشخاص غریبه خجول و کمرو نباشد، ما معمولا عادت داریم فرزند خود ، بخصوص فرزند اول را ، بحضور اشخاص جدید و غریبه فورا معرفی کنیم و او را وادار کنیم چیزی بگوید و تعارفی بنماید . این طرز رفتار در مورد یک طفل دوساله باعث خجالت کشیدن او میشود. در نتیجه تکرار این عمل، طفل بمحض اینکه می بیند شما با شخصی سلام و تعارف میکنید ، در خود احساس ناراحتی شدیدی خواهد نمود زیرا میداند که عمل گذشته تکرار میشود و شما او را بأن شخص و بهمان ترتیب سابق معرفی خواهید کرد . در طی سه یا چهار سال اول ، وقتی طفل شخص غریبه ایرا ورانداز مبکند، بهتر آنست که با آن شخص راجع بطفل ابتدا صحبتی نشود. یکطفل سه چهار ساله تا چند دقیقه شخص غریبه را که با مادرش مشغول صحبت است تماشا میکند و ناگهان وسط صحبت آنها میدود و مثلا میگوید : «آب تمام کن مستراح را پر کرده بود.) البته چنین رفتاری شاید چندان مؤدبانه و با نزاکت بنظر نرسد، ولی واقعا رفتار شایسته ایست زیرا طفل مبخواهد حادثه هیجان انگیز و جالبی را که چندی پیش اتفاق افتاده بود برای این شخص غریبه تعریف نماید . اگر این رفتار طفل نسبت باشخاص غریبه ادامه یابد، طفل بزودی آداب معمولی معاشرت را یاد خواهد گرفت و متوجه خواهد شد در ملاقاتها چگونه باید مؤدب و خونگرم باشد.
سومین و شاید مهمترین قدم آنست که طفل در میان خانوادهای بزرگ تربیت شود بود که افراد آن نسبت بیکدیگر با ملاحظه و مؤدب باشند. از این طریق ، طفل ملاطفت و مهربانی را یاد می گیرد. او میگوید «متشکرم، برای اینکه تمام افراد خانواده این کلمه را در موقع لزوم بر زبان جاری میکنند. وقتی با خانمی ملاقات میکند، دوست دارد کلاه خود را مانند پدرش بعلامت احترام از سر بردارد زیرا میل دارد مانند پدرش باشد.
البته حتما لازم است بطفل بیاموزید که چطور مودب و نسبت بدیگران با ملاحظه باشد. اگر این آموزش بطریق دوستانه ای صورت گیرد ، طفل از باد گرفتن آن بسیار مغرور و مفتخر خواهد بود . مهمتر اینکه، هر کسی بچه با تربیت و مؤدب را دوست دارد و از طفلی که بی تربیت و نفهم باشد بدش می آید. بنابراین والدین موظفند فرزند خود را طوری تربیت نمایند که دوست داشتنی باشد.
وقتی به فرزند خود ادب و نزاکت را می آموزید، سعی کنید با او تنها باشید ، زیرا تذکرات شما در حضور دیگران برای او بسیار ناگوار و ناراحت کننده خواهد بود.
اولین قدم برای مراعات اصول ادب و نزاکت واقعأ آن نیست که بطفل ، گفتن جملات و احوال شما چطور است ، و «متشکرم، را بیاموزید. بلکه مهمترین نکته در این مورد آنست که سعی نمائید فرزند شما مردم را دوست بدارد و نسبت بانها احساس علاقه نماید . زیرا اگر او مردم را دوست نداشته باشد، حتی یاددان آداب معمولی معاشرتهم بار بسیار مشکل و دشوار خواهد بود.
دومین قدم آنست که سعی نمائید فرزند شما در حضور اشخاص غریبه خجول و کمرو نباشد، ما معمولا عادت داریم فرزند خود ، بخصوص فرزند اول را ، بحضور اشخاص جدید و غریبه فورا معرفی کنیم و او را وادار کنیم چیزی بگوید و تعارفی بنماید . این طرز رفتار در مورد یک طفل دوساله باعث خجالت کشیدن او میشود. در نتیجه تکرار این عمل، طفل بمحض اینکه می بیند شما با شخصی سلام و تعارف میکنید ، در خود احساس ناراحتی شدیدی خواهد نمود زیرا میداند که عمل گذشته تکرار میشود و شما او را بأن شخص و بهمان ترتیب سابق معرفی خواهید کرد . در طی سه یا چهار سال اول ، وقتی طفل شخص غریبه ایرا ورانداز مبکند، بهتر آنست که با آن شخص راجع بطفل ابتدا صحبتی نشود. یکطفل سه چهار ساله تا چند دقیقه شخص غریبه را که با مادرش مشغول صحبت است تماشا میکند و ناگهان وسط صحبت آنها میدود و مثلا میگوید : «آب تمام کن مستراح را پر کرده بود.) البته چنین رفتاری شاید چندان مؤدبانه و با نزاکت بنظر نرسد، ولی واقعا رفتار شایسته ایست زیرا طفل مبخواهد حادثه هیجان انگیز و جالبی را که چندی پیش اتفاق افتاده بود برای این شخص غریبه تعریف نماید . اگر این رفتار طفل نسبت باشخاص غریبه ادامه یابد، طفل بزودی آداب معمولی معاشرت را یاد خواهد گرفت و متوجه خواهد شد در ملاقاتها چگونه باید مؤدب و خونگرم باشد.
سومین و شاید مهمترین قدم آنست که طفل در میان خانوادهای بزرگ تربیت شود بود که افراد آن نسبت بیکدیگر با ملاحظه و مؤدب باشند. از این طریق ، طفل ملاطفت و مهربانی را یاد می گیرد. او میگوید «متشکرم، برای اینکه تمام افراد خانواده این کلمه را در موقع لزوم بر زبان جاری میکنند. وقتی با خانمی ملاقات میکند، دوست دارد کلاه خود را مانند پدرش بعلامت احترام از سر بردارد زیرا میل دارد مانند پدرش باشد.
البته حتما لازم است بطفل بیاموزید که چطور مودب و نسبت بدیگران با ملاحظه باشد. اگر این آموزش بطریق دوستانه ای صورت گیرد ، طفل از باد گرفتن آن بسیار مغرور و مفتخر خواهد بود . مهمتر اینکه، هر کسی بچه با تربیت و مؤدب را دوست دارد و از طفلی که بی تربیت و نفهم باشد بدش می آید. بنابراین والدین موظفند فرزند خود را طوری تربیت نمایند که دوست داشتنی باشد.
وقتی به فرزند خود ادب و نزاکت را می آموزید، سعی کنید با او تنها باشید ، زیرا تذکرات شما در حضور دیگران برای او بسیار ناگوار و ناراحت کننده خواهد بود.
منبع:
از من بپرس
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼