صحبت در مورد مرگ با کودکان، ذهنشان را دگرگون کنید
واکنش ما نسبت به از دست دادن فردی که دوستش داریم ، چنان شدید است که ناگریز به همان میزان در مورد احساس فرزندمان نیز نگران می شویم.
واکنش ما نسبت به از دست دادن فردی که دوستش داریم ، چنان شدید است که ناگریز به همان میزان در مورد احساس فرزندمان نیز نگران می شویم. دقیقا نمی دانیم که در آن زمان به چه چیزی می اندیشند اما حس می کنیم که باید از کودک در برابر احساساتی که هیچ کنترلی بر آنها ندارد محافظت کنیم.
ناراحتی ، حس از دست دادن و حتی ترس از مرگ نیز از جمله احساسات غیرقابل هضم برای کودکند و وظیفه ی ما در قبال آنها از بین بردن اثرات مخربشان بر فرزندمان است.
البته مشکل اصلی درباره ی مرگ افراد نزدیک به کودک ، نه به مرگ عمه، عمو یا پدربزرگ ، بلکه به از دست دادن یکی از والدین مربوط است. این مشکل از اهمیت بسیاری برخوردار است ، اما اجازه دهید در ابتدا ببینیم که ذهنیت کودک درباره ی مرگ چیست.
کودک طی سال های اولیه نه تنها تصوری از مرگ ندارد بلکه حتی قادر نیست میان چیز زنده و مرده فرقی قائل شود . کودک همه چیز را زنده و جاندار می بیند. وقتی او عبارت ((مردن)) را می شنود اولین چیزی که به ذهنش خطور می کند ، توقف و فقدان موقتی یک چیز است.
او این واژه را حتی بدون اندکی واهمه در بازی های خود می گنجاند. در نهایت کودک در پنج یا شش سالگی ماهیت واقعی تری از مرگ را در ذهن خود پرورش می دهد اما همچنان تا حدی در بازی های خود از آن استفاده می کند.
در این میان تنها کودکی که از این موضوع ترسیده باشد دچار ابهام می شود و سوالی نظیر (( آیا من و تو هم می میریم؟ )) مطرح می کند. در حقیقت ذهنیت کودکان درباره ی مرگ نسبت به دیدگاه بزرگسالان در این باره تا پنج یا شش سال پس از آن نیز عادی جلوه می کند.
زندگی در این سنین برای کودکان آنقدر شلوغ می گذرد که از برخی مفاهیم نسبی یا حتی دلخواه خود نیز به سرعت و بی تفاوت می گذرند.
مشکل این است که ما خودمان ناخواسته احساسات و تفکرات کودکان را درباره ی مرگ پیچیده می کنیم. ما به اشتباه به فرزندمان اجازه می دهیم شاهد اندوه و گریه و زاری ما باشد ، ما مرگ را به بیماری ارتباط می دهیم ؛ چون نمی خواهیم تعریف واقعی آن را برای فرزندمان شرح دهیم.
متاسفانه به همین دلیل وقتی والدین کودک در آینده بیمار شوند ، احساسات متناقض و مبهم توأم با پریشانی گریبانگیر او می شود . گاهی به فرزندمان می گوییم که وقتی یک نفر در خواب است می میرد.
این طرز فکر نیز بار دیگر ذهن کودک را آشفته می کند. گاهی با هدف واقع بینانه درباره ی قبر و قبرستان با کودک صحبت می کنیم. بسیاری از کودکان نیز هنوز با واژه ی مرگ بیگانه اند و به دلیل تجسم زنده دفن شدن ذهنیتی بسیار آشفته دارند.
بهتر است اهمیت از دست دادن خویشاوندان دورمان را برای کودک به حداقل برسانیم. تا حد ممکن نباید ناراحتی و گریه های خود را مقابل فرزندمان بروز دهیم. توضیح شرایط بسیار اشتباه است. از آنجا که در مدرسه درباره ی چنین اتفاقاتی با کودک صحبت می شود ما نیز ناچاریم پاسخگوی پرسش های کودکان باشیم.
بهتر است در آن زمان بگوییم که فرد مرده به بهشت ( در مقابل استفاده از قبر یا عبارات مشابه ) رفته است. لازم است به افرادی که به نبود واقع بینی در این نگرش معترضند ، متذکر شوم که کودکان هیچ گاه به داستان های خوشایندی که والدین تنها برای آرام کردن آنها استفاده می کنند، بدگمان نخواهند شد.
درگیر نکردن کودک به طور مستقیم در مراسم سوگواری بدین معنا نیست که روشن کردن موضوع را به تعویق بیندازیم. هر چه زودتر مسئله را برای کودک روشن کنیم ، کار درست تری انجام داده ایم.
این کار به دو دلیل صحیح است : اولا برای اطمینان از اینکه کودک چیزی را مطابق میل ما یاد می گیرد ، بهتر است خودمان آن را برایش توضیح دهیم. اگر در ابتدا این کار را انجام ندهیم و به زمانی دیگر موکولش کنیم برخی توضیحات نادرست حتی با نیست خوب شرایط را به اشتباه برای کودک ترسیم می کنند.
ثانیا ما ناچاریم چند روزی کمتر کنار او باشیم ؛ پس اگر شرایط را برای او شرح دهیم احساس طردشدگی نمی کند بلکه به راحتی متوجه می شود هدف از غیبت موقتی ما دلداری دادن و خوشحال کردن افراد متاثر از حادثه است.
این توصیه ها در فوت پدر یا مادر کودک نیز قابل استفاده است. با این حال بهترین کاری که میتوان انجام داد ، یافتن فوری یک جایگزین برای اوست. ضرورت مراقبت های روزانه ی جسمی از کودک مهم ترین مسئله ای است که در آن زمان احساس می شود .
هیچ زنی نمی تواند به تنهایی برای فرزندش هم پدر و هم مادر باشد و از هیچ مردی نیز انتظار نمی رود وظایف مادری و پدری را به تنهایی انجام دهد. فوت مادر شرایط را وخیم تر می کند.
در این حال باید سریعا یک جایگزین انتخاب کرد. خدمتکار یا مادربزرگ میتواند راه حل موقتی برای این موضوع باشد و ازدواج مجدد نیز بهترین چاره برای پر کردن این خلأ است . همچنین کودک پس از مرگ یکی از والدینش صرفا به دلیل نیازهای جسمی به مراقبت های نسبتا مداومی نیاز دارد.
معمولا کودکان تصور می کنند که خواسته ها و آرزوهای خصمانه شان برآورده شده است ؛ زیرا گهگاه وقتی آنها از فردی به شدت عصبانی می شوند ، می خواهند که هرگز دیگر او را نبینند.
همه ی کودکان هرازگاهی این احساس را نسبت به پدر و مادر خود نیز تجربه می کند. پس در این شرایط اگر یکی از والدین فوت کند کودک تا حدی خود را مقصر قلمداد خواهد کرد. پس هدف ما این است که مطمئن شویم حس گناه ایجاد شده در کودک از بین رفته است.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼