آموزش مهربانی به کودکان، چه ضرورتی دارد؟
اینکه ما می خواهیم بچه هایمان خوشحال باشند و زندگی خوبی داشته باشند، مشخصاً هدف شایسته ای است. اما اصرار ما برای تربیت فرزندان مهربان بیشتر به چه علت است؟!
اینکه ما می خواهیم بچه هایمان خوشحال باشند و زندگی خوبی داشته باشند، مشخصاً هدف شایسته ای است. اما اصرار ما برای تربیت فرزندان مهربان بیشتر به چه علت است؟!
وقتی از پدر و مادر سوال می شود که چه چیزی را بیشتر از هر چیز دیگر برای بچه هایشان می خواهند، پاسخها به طور عمده در یکی از این چندین دسته تقسیم می شوند: "می خواهم بچه هایم خوشحال باشند"، "می خواهم فرزندانم با دیگران مهربان باشند"، یا "می خواهم بچه هایم یک زندگی خوب داشته باشند".
ما به همه این موارد اذعان داریم و از ذهن می گذرانیم. اما اگر بدانیم که در نهایت تمام این آرمان ها با هم گره خورده باشند چطور خواهد بود؟ آیا خوب و مهربان بودن واقعاً چیزی است که بچه های ما را خوشحال می کند و زندگی خوبی برایشان می سازد؟
محققان هر روز بیشتر و بیشتر به انجام تحقیقات درباره چگونگی تربیت فرزندان مهربان ، خونگرم و دلسوز ترغیب می شوند. آنچه که آنها پیدا می کنند می توانند به ما به عنوان والدین کمک کنند تا به بچه هایمان مسیر "یک زندگی خوب" را نشان بدهیم.
بچه ها بالذات دلسوز هستند
احتمالاً اولین باری را که کودکتان به علت ناراحتی یک کودک دیگر گریه کرد، به خاطر می آورید. در آن لحظه شما احتمالاً برای این توانایی در همدردی شگفت زده شدید. در واقع، همه بچه ها با همدلی غریزی، آفریده شده اند.
در آزمایشگاه های تحقیقاتی، مشخص شد که نوزادان در سن ۶ ماهگی تصمیم می گیرند با عروسک هایی بازی کنند بین دیگر عروسک ها در نظرشان مهربان به نظر می رسد. این بخشی از طبیعت انسانی ماست که به سوی مردم مهربان گرایش داریم و خود نیز سعی می کنیم مهربان باشیم.
سوالی که پیش می آید این است که اگر بچه ها با مهربانی خلق شده اند، پس چرا شیوع آزار و اذیت در مدارس ابتدایی و بالاتر از آن در بچه ها وجود دارد؟ خوب، به نظر می رسد که با رشد بچه ها، تاثیر نفوذ بیرونی به فطرت آنها چربیده و کودکان را در جهت مخالف هدایت می کند.
اگر چه ما برای همدلی و هماهنگی با احساسات دیگران (حداقل تا حدودی) خلق شده ایم، اما بالفعل شدن این پتانسیل بالقوه در سنین بلوغ به بعد، مهارتی در بعد عاطفی است که باید با تمرین کسب شود.
یکی از مهم ترین خط مشی های تحقیق در این زمینه، پروژه خلق حس مشترک هاروارد است. محققان پس از مصاحبه با هزاران نفر از دانش آموزان متوسطه و دبیرستان، تصویری کامل از آنچه در حال وقوع است ثبت کردند.
یکی از قابل توجه ترین یافته ها این بود که اکثر نوجوانان (۸۰ درصد) در هنگام ارزیابی اولویت های مهم خود، دستاوردهایی مانند تحصیلات و ورزش را به مصاحبت و تعامل مناسب با دیگران (۲۰ درصد) ترجیح می دهند. به طور مشابه، هنگام ارزیابی مقادیر خاص، دانش آموزان به طور مداوم برای کارهای سخت و موفقیتهای شخصی امتیاز بیشتری نسبت به عدالت و مهربانی با دیگران قائل هستند.
اگرچه اکثر والدین می گویند که در بچه هایشان مهربانی را به عنوان یک ارزش نهادینه کرده اند، اما معمولا بچه ها ارزش واقعی را به بعد عملی رفتار آنان می دهند و نه شعارهایشان. این همان چیزی است که محققان از آن تحت عنوان شکاف بین گفتار و عمل یاد می کنند. به عبارت دیگر، ما والدین صحبت کردن در مورد مهربانی را مهمتر از مهربان بودن می دانیم.
ما می گوییم می خواهیم بچه هایمان مهربان باشند، اما خودمان آن را مدل سازی نکرده و به عنوان یک ارزش آن را عملاً تقویت نمی کنیم. بنابراین با گذشت زمان وقتی مهارتهای اجتماعی عاطفی مانند مهربانی از طریق تمرین تقویت یا شارژ نمی شود، بچه ها شروع به حرکت در خلاف جهت و آزار می کنند.
عمل کردن بهترین راه برای تربیت فرزندان مهربان است
خبر خوب این است که این روند می تواند تغییر کند. هر دوی تحقیق و تجربه زندگی واقعی نشان می دهند که اگر مهربانی و همدلی به بچه ها در زندگی روزمره عملی و ملموس شوند، احتمال بیشتری برای پیروی از این نگرش در مقاطع و سنین مدرسه متوسطه و بالاتر از آن در بچه ها وجود دارد.
برای تربیت فرزندان مهربان ، مدل سازی همدلی باید زود آغاز شود. تحقیقات نشان می دهد که اگر پدر و مادر از زبان توصیفی و عملی توام بیشتری در توضیح چگونگی درک احساس دیگران استفاده کنند، حتی کودکان نوپا نیز بیشتر احتمال دارد که چشم انداز و دیدگاه دیگران را درک کنند.
درک چشم انداز دیگران پایه و اساس همدلی است و معنی ساده آن توانایی نگاه کردن به یک وضعیت از دیدگاه دیگران است. البته بچه های خیلی کوچک به اندازه کافی رشد مغزی ندارند تا بتوانند این تجسم را تا حدود ۴ سالگی انجام دهند، اما صحبت کردن در مورد احساسات دیگران حتی قبل از آن هم هنوز می تواند کمک کند.
همانطور که بچه ها رشد می کنند، فرصت های مدل سازی مهربانی حتی بیشتر نیز می شود. بچه ها در مدارس ابتدایی ای که دارای برنامه های فوق العاده مبتنی بر تمرکز روی یادگیری اجتماعی-عاطفی هستند، به احتمال زیاد در مسیر مهربانی قرار می گیرند و انگیزه دارند تا خود را به عنوان یک الگوی رفتاری نشان دهند.
این نوع برنامه ها به بچه ها کمک می کنند تا مهربانی در بین همسالان خود را درک نموده و بر روی مزایای ذاتی محبت تمرکز کنند. در سال های اولیه، بچه ها اغلب برای اعمال مهربانانه، جایزه هایی مانند برچسب و غیره می گیرند، اما این فقط ایجاد انگیزشی برای تقویت رفتار است تا در آینده تبدیل به یک عادت در زندگی عملی شود.
ما به عنوان پدر و مادر به طور تجربی این را می دانیم که در صحنه بزرگ زندگی، مهربانی و خوشبختی با هم پیوسته هستند. کودکان، با این حال، تجربه لازم را برای دیدن این حقیقت بزرگ ندارند. به همین دلیل در زندگی خودشان با دوستانشان و یا در مدرسه، انتقامجویی علیه کودکانی که آنها را اذیت می کنند اغلب انتخاب بهتری به نظر می رسد. هرچه ما بیشتر بتوانیم مزایای ذاتی مهربانی را برای دیگران و خودمان توضیح داده و مدل سازی کنیم، رویکرد و هدف این پویایی برای آنها روشنتر است.
در حیطه دیگری از تحقیق، مطالعات متعدد نشان داده است که حتی در بین دانش آموزان متوسطه، کسانی که مهربانی را دوست دارند محبوب تر و خوشحالتر هستند و کمتر مورد آزار و اذیت سایرین قرار می گیرند.
اینکه ما می خواهیم بچه هایمان خوشحال بوده و زندگی خوبی داشته باشند، هدف شایسته ای است. چه تحقیقات علمی و چه تجربه زندگی به ما اثبات می کند تا درک کنیم که مسیر احساس خوشبختی همیشه کسب دستاورد و موفقیت نیست، بلکه اغلب از طریق مهرورزی و همدلی است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼