دروغ گفتن در کودکان، عوامل ایجاد این رفتار
اعتماد به نفس در کودکان مهمترین عامل در جلوگیری کردن کودکان از گفتن دروغ است و پدر و مادر نقش مهمی در این زمینه ایفا می کنند.
اعتماد به نفس در کودکان مهمترین عامل در جلوگیری کردن کودکان از گفتن دروغ است و پدر و مادر نقش مهمی در این زمینه ایفا می کنند.در بزرگسالی ترس از قضاوت اجتماعی و فردی علت دروغ گویی افراد می باشد. گاهی تصور فرد این است که ، دروغگویی و عدم بیان واقعیت ها باعث میشود خانواده و اجتماع آنها را قبول داشته باشند. والدین با رفتارها و برخوردهای غلط خود میتوانند کودکان را دروغگو تربیت کرده و تحویل جامعه می دهند.
صفر تا یک سالگی گروه سنی بسیار مهمی در شکل گیری اعتماد در کودکان و به دنبال آن شکل گیری اعتماد در بزرگسالی فرد است.معمولا کودکانی که در این گروه سنی دچار کم توجهی از سوی پدر و مادر می شوند، عمدتا در بزرگسالی نیز حس اعتماد خود را از دست می دهند. گروه سنی صفر تا یک سال مهم ترین عرصه رشد شناختی، جسمی و فیزیکی فرد در بزرگسالی است .
والدینی که یا سختگیر هستند و یا آسان گیر در واقع کنترل رفتارهای خود را ندارند، در رابطه با کودک برخورد ناشایست داشته و ممکن است پس از این برخوردها از رفتار خود پشیمان شوند، این والدین باعث می شوند کودک دچار چندگانگی شده و در این شرایط نداند که باید چه رفتاری با والدین خود داشته باشد. به این ترتیب حس بی اعتمادی در کودک شکل می گیرد.
زمانی که بی اعتمادی در کودک شکل گرفت، ابراز وجود آن فرد نیز دچار اختلال شده و هنگامی که کودک به مرحله اعتماد به نفس، عزت نفس و استقلال می رسد به علت آنکه پشتوانه خوبی را از سوی والدین نداشته و نمی داند که والدین در زمینه های مختلف چه برخوردی را با آنها خواهند داشت،کودک دچار یک سردرگمی نقش شده و سپس در برخورد و مواجهه با موضوعات اجتماعی دچار ترس می شود.
و قتی کودک در این شرایط قرار بگیرد برای جبران ترس خود دروغ میگوید یا به خاطر فرار از ترس، واکنش هایی مثل پرخاشگری از خود نشان می دهد؛ معمولا در برخورد با افرادی که دچار پرخاشگری بوده یا متهم به دروغگویی هستند، تنها خروجی رفتار در نظر گرفته شده و اطرافیان وی سعی می کنند با انجام اقداماتی، مانع دروغ گویی فرد شوند.
در حالی که دروغ گویی ابزاری است که کودک از آن استفاده می کند تا بر بدرفتاری والدین و ترس خود غلبه کند. به این ترتیب این والدین هستند که در برخورد با کودک از بدو تولد کودک را به سمتی می کشانند که ناچار به استفاده از دروغ باشد.
خیال پردازی های در کودکان
کودکان زیر شش سال توانایی دروغ گفتن ندارند؛ کودکان زیر شش سال هنوز به لحاظ شناختی به مرحله مفهوم سازی نرسیده اند که توانایی تشخیص و کاربرد دروغ را داشته باشد؛ بلکه آنها تخیل گرایی و خیال پردازی می کنند به خاطر خیال پردازی ها کودکان را تحقرنکینیم.نباید خیال پردازی های کودک را تحقیر و با دروغ گویی یکسان بدانیم، زیرا تخیل گرایی برای کودکان امر واجبی است و انسان های موفق همواره کسانی بوده که دارای تخیل قوی هستند. هیچ انسان موفقی را نخواهیم یافت که فاقد تخیل کافی در دوره کودکی بوده باشد.
زمانیکه پدر ومادر آگاه باشند در برابر خیال پردازی های کودک وبدانند باید چه رفتاری با کودک داشته باشند وچطور با کودک برخورد کنند این تخیل گرایی ها وخیال پردازیهای کودکان باعث موفقیت ورشد کودک خواهد شد.برای آنکه کودک در آینده با معضلاتی مانند بیکاری واشتغال درگیر نشود باید از کودکان را از سن ۳ سالگی تا ۶ سالگی بررسی کنیم وآموزش دهیم .
نباید بخاطر اینکه کودک خیال پردازی میکند او را به دروغگویی متهم کنیم چون وقتی کودک از چیزیکه نیست و وجود ندارد حرف میزند در واقع دارد تخیل میکند دروغ نمی گوید واگر والدین در این زمان کودک را متهم به دروغگویی کنند در واقع والدین هم دروغ گفتن را به کودک یاد دادند وهم زمینه را برای نرسیدن کودک به خلاقیت فراهم کردند.
والدینی که ادعا میکنند با فرزندانشان یکسان رفتار میکنند و کودکانشان در محیط های یکسان رشد میکنند مثلا والدینی که دو فرزند دارند ویک از کودکان زیاد دروغ می گوید ولی کودک دیگر اینگونه نیست باید بدانند که یکسان عمل کردن در برخورد با کودکان کار درستی نیست زیرا هر کودکی ویژگی های منحصر به فرد خاص خودش را دارد و اگر بخواهیم آنها را موفق تربیت کنیم باید متناسب با شخصیت و ویژگی های آنها برخوردهای صحیح را داشته باشیم.
به این ترتیب کودک اول، دوم، آخر، دختر، پسر، روستایی، شهری و غیره هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند و نمی توان با همه آنها رفتار یکسان داشته و انتظار موفقیت آنان را داشته باشیم.
متاسفانه در اکثر مواقع والدین تربیت را از دیگران یاد می گیرند نه از علم. به همین ترتیب کودکان همواره در هاله ای از برخوردهای ناشایست والدین هستند و این مساله خود باعث عدم موفقیت کودک می شود؛ زیرا در برخی از موارد والدین به علت تکرار برخی رفتارهای ناشایست و عدم کنترل خود مجبور می شوند سال ها به کودک خود باج دهند و وقتی یک فرد تا قبل از ازدواج همواره با انجام رفتارهایی از والدین خود به صورت رفتاری باج می گیرد، طبیعتا نمی تواند آینده خوبی برای خود ساخته و در رشد و توسعه کشور موثر واقع شود.
زمانی که کودک ببیند که مادر به پدردروغ میگوید و … این رفتارها را الگوپذیری کرده و یاد می گیرد. به این ترتیب در برخی مواقع شاهد آن هستیم که کودک نه به خاطر ترس بلکه به خاطر رسیدن به موقعیت بهتر و شرایط راحت تر اقدام به دروغ گویی می کند.
این در حالیست که اگر خانواده منضبط باشد و رفتارهای آن بر طبق اصول علمی پیش رود، قطعا کودک آنان به سمت دروغ گویی نخواهد رفت .و همینطور وقتی که والدین ا هم همراه نباشند باعث میشود کودکان از رابطه بد پدر و مادر خود سوئ استفاده کنند و برای رسیدن به توجه وامکانات بیشتر دروغ بگویند از پدر به مادر بد بگوید ویا از مادر به پدربدگویی کند.
والدین فکر می کنند که اگر به سوء استفاده های کودکان توجه کنند می توانند نبودن خود را جبران کنند. در حالی که برای جبران این نبودن ها با چنین اقداماتی تنها باعث به هم ریختگی حوزه اجتماعی می شوند. نباید فضای ذهنی کودک را به گونه ای تربیت کنیم که کودک یاد بگیرد چطوری نقش بازی کند تا شرایط بهتری داشته باشد و امتیازات بیشتری بگیرد.
زیرا در چنین شرایطی در بزرگسالی با فردی بی اعتماد خواهد شد که نمی تواند به هیچ کس اعتماد کند و نتیجه چنین رفتارهایی آن است که این افراد در بزرگسالی در روابط زناشویی خود نیز موفق نبوده و دچار طلاق های عاطفی مکرر یا طلاق های رسمی خواهند شد که ریشه اولیه تمامی این آسیب ها در نحوه تربیت کودکی فرد از سوی والدین است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼