احساسات مثبت در کودکان، چهار شیوه تقویت آن
هنگامی که کودک به مرحلهای میرسد که میتواند تفاوتها را در انسانها تشخیص دهد باید به او کمک کنیم تا به گوناگونی نگاه مثبتی پیدا کند.
هنگامی که کودک به مرحلهای میرسد که میتواند تفاوتها را در انسانها تشخیص دهد باید به او کمک کنیم تا به گوناگونی نگاه مثبتی پیدا کند.
اگر چنین نکنیم، شاید بذر نابردباری را در او بکاریم، زیرا کودکان ممکن است تفاوتها را منفی بینگارند و اشخاصی را که مانند من نیستند، طرد کنند.
در آن مرحله وظیفۀ تربیتی مهم این است که به کودک کمک کنیم به تفاوتها احترام بگذارد و دربارۀ گوناگونی افکار مثبتی داشته باشد.
معمولاً اظهارنظرهای ما یا حالات چهره و بدنمان نسبت به اشخاصی که با ما تفاوت دارند، بذر نفرت را در ذهن کودکان خردسال ما میکارد. پس مسئولیت ماست که خود این بذرها را نکاریم و اگر آنها از جای دیگری به ذهن فرزندمان رخنه کردند، جلوی جوانه زدنشان را بگیریم.
بنابراین ترکیب یادگیری و پرورش مشخص میکند که فرزند ما از خردسالی دارای چه نگرشها و رفتارهایی خواهد بود. ما والدین، تأثیر مهمی بر رشد فرزندانمان داریم.
از ابتدا تفاوتها را ستایش کنید.
از همان ابتدا به فرزندتان نشان دهید که متفاوت بودن اشکالی ندارد. معمولاً آموزگاران از کودکان خردسال میخواهند با انگشت بر کاغذ مُهر بزنند و سپس در این بار گفتگو میکنند که همانگونه که هیچ دو اثر انگشتی مانند هم نیست، هیچ دو نفری هم مانند هم نیستند.
یکی از دلایل زیبایی این جهان تفاوتهای افراد است. همچنین میتوانید عکسهای همه جور آدم را از مجلهها ببرید و کنار هم بر مقوایی بچسبانید تا فرزندتان افرادی با جنسیت، سن، نژاد، فرهنگ، پیشینه، ظاهر و حتی روحیههای گوناگون را در کنار هم ببیند.
کودکتان را در معرض گوناگونی بگذارید.
یکی از رایجترین علتهای شکلگیری افکار کلیشهای در کودکان، نادانی یا بیاطلاعی آنهاست. بیتجربگی بهخصوص اگر با اطلاعات ناقص ترکیب شود، ممکن است در کودکان احساس ترس یا ناامنی از دیگران ایجاد کند.
احساس ناراحتی در کنار افرادی که با ما تفاوت دارند، طبیعی است. اما با روبهرو کردن فرزندانمان با گوناگونی از همان سنین خردسالی و صحبت کردن دربارۀ این تفاوتها با آنها، میتوانیم مانع از غلبۀ ترس و افکار کلیشهای در آنها شویم؛ ترس و افکاری که اگر بررسی نشده باقی بمانند تا بزرگسالی همراهشان خواهد بود.
به سؤالهایی که دربارۀ تفاوتها میپرسند، پاسخهای ساده و روشن بدهید.
کودکان بهطور طبیعی کنجکاو هستند و در نتیجه باید انتظار داشته باشید که دربارۀ تفاوتها بپرسند. سؤال پرسیدن
به آنها کمک میکند تفاوتها و شباهتهایشان را با دیگران تشخیص دهند و همچنین بیاموزند که باید با این تفاوتها آسوده باشند.
معمولاً یکی دو جمله در پاسخ به کودکان بسیار خردسال کافی است. به این نمونهها توجه کنید:
کودک: چرا پوست آلُن تیره است؟ کثیف است؟
والد: پوست آلُد کثیف نیست. او هم مانند تو تمیز است. پوست بدن رنگهای گوناگونی دارد: نخودی، صورتی، برنزه، قهوهای. درست مانند چشم که به رنگهای گوناگون است. رنگ پوست تو صورتی و مال آلُن قهوهای است.
کودک: سالی دختر است. نباید فوتبال بازی کند.
والد: دخترها میتوانند ورزشهای پسرها را انجام دهند. بعضی دخترها فوتبال دوست دارند و بعضیها دوست ندارند. سالی دوست دارد فوتبال بازی کند، پس میتواند بازی کند.
به کودکتان کمک کنید شباهتها را جستجو کند.
فرزندتان را تشویق کنید تا به جای تمرکز بر تفاوتها، در پی نقاط مشترک خود با دیگران باشد. یکی از سرگرمیهایی که بردباری را در فرزندتان تقویت میکند، این است که همۀ افراد خانواده بازی شبیه و متفاوت را بازی کنید.
ابتدا جفتجفت شوید؛ سپس به هر جفت بگویید که پنج مورد شباهت و پنج مورد تفاوت را بین خود پیدا کنند. میتوانید پاسخها را بنویسید. برای نمونه، در مورد شباهتها، ما مو قهوهای، چشمسیاه، علاقهمند به موسیقی، باسواد و عضو باشگاه ورزشی هستیم.
در مورد تفاوتها: من فوتبال دوست دارم، او تنیس. من پیانو میزنم، او ویولن. من کلاس چهارم هستم، او کلاس دوم. موی من کوتاه است، موی او بلند.
پس از این بازی هر بار کودکتان به این نکته اشاره کرد که چرا با کس دیگری تفاوت دارد، میتوانید بگویید: بله، ما تفاوتهای زیادی با دیگران داریم. حالا بیا شباهتهایمان را پیدا کنیم.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼