در مورد رفتار با کودکان، چه خواسته هایی ازشون دارید؟
اغلب والدین با مسائل و مشکلات رفتاری مشابهای مواجه هستند. آنها از این که مجبورند هر چیزی را سه بار به فرزندان شان گوشزد بکنند، آزرده هستند.
هر وقت از من پرسیده میشود که چطور با کودکان خودم برخورد می کنم وقتی آنها کاری را انجام می دهند که من آمادگی برخورد با آن را ندارم، این داستان را بازگو می کنم. میگویم که آنتونی تقریباً سه ساله بود که همسرم باردار شد. میدانستیم که آمادگی آنتونی برای پذیرش نوزاد تازه از راه رسیده، کاریست بسیاری ضروری. ما کتاب، «نوزاد تازه از راه رسیدة»، برنشتاین بیرز را بارها مطالعه کرده بودیم. هر کاری کرده بودم تا آنتونی این احساس را داشته باشد که نوزاد تازه متولد شده به او نیز تعلق دارد. وقتی شکم همسرم داشت به تدریج بزرگ می شد آنتونی هم یک عروسک کوچک را زیر تیشرت خود قرار میداد تا شکم او نیز بزرگ شود!
تولّد لیا، باعث شگفتی آنتونی و هیجانزدگی او شد. تقریباً هرکسی که به مناسبت تولّد لیا، کادویی برای او می آورد برای آنتونی هم میآورد. ماه می، درست مثل روز کریسمس شده بود.او خواهر جدید خود را با وجود این که حتّی دندان هم نداشت خیلی دوست میداشت. اوضاع همان طوری که می خواستیم، پیش می رفت. در روز ششم تولد لیا در منزل، اتفاق عجیبی افتاد. آنتونی از حمام به بیرون پرید. پوست لطیف او بوی صابون و پودر بچه را می داد. از ما تقاضای خوردن یک سیب را کرد و ما به او اجازه دادیم. چند لحظه بعد، او دوباره پیش من آمد و یک دست خود را بر روی صندلی من گذاشت و در حالی که با دست دیگر، سیب را گرفته بود، گفت:
- پدر، فکر میکنم به دردسر، افتادهام!
- گفتم: به خاطر چی؟
- گفت: خب، وقتی داشتم از یخچال، سیب برمیداشتم تصادفاً داخل یخچال، "جیش" کردم!
- گفتم: درسته، به دردسر افتادهای!
ما برای شما یک پیشنهاد ویژه داریم: ۲۴ بازی و سرگرمی خانگی که باعث افزایش خلاقیت می شود.
متناسب با سن فرزندتان خواسته هایتان را از او بیان کنید.
بسیاری از کودکان من، موفقیت های چالش برانگیز زیادی را به وجود می آورند. بعضی وقت ها از این کار بچهها، خوشحال و اغلب اوقات، دلسرد و خسته و بعضی وقت ها هم، خجالت زده و شرمسار میشوم. کودکان ما برای ما معیار موفقیّت و ارزشمندی به حساب می آیند. ما در مورد خودمان بر اساس میزان موفقیّت و پیروزی کودکانمان، قضاوت می کنیم. ما، خودمان را با والدین دیگر و بچه های آنها را با بچههای خودمان مقایسه می کنیم. آیا تا به حال، مردم را در حال خرید سیب مشاهده کردهاید؟ آنها تک تک سیب ها را در دستهای خود میچرخانند تامبادا لکّهای در آن، مشاهده کنند. جلوی نور، میبرند تا انعکاس آن را بررسی کنند. آنها را میفشارند تا میزان سفتیشان را بدانند. هرکدام از آنها را تک تک بررسی میکنند تا سیبهای سالم را پیدا کنند.
والدین نیز به دنبال فرزندان کامل و بی عیب نقص هستند. ما والدین به دنبال فرزندان موفق، شاد و سازگار هستیم. ما والدین از فرزندان خود، انتظار داریم تا در مورد خود، احساس خوبی داشته باشند. ما، بچه هایی را دوست داریم که دوستداشتنی بوده و نسبت به دیگران احترام میگذارند و خوشرفتار و خودانگیخته هستند. از آنها میخواهیم که مستقل باشند و تا سن سی سالگی هنوز با والدین زندگی نکنند. تقریباً تمامی والدین، اهداف و خواسته های یکسانی دارند.
در تربیت کودکان چه چیزهایی را باید مد نظر بگیریم؟
اغلب والدین با مسائل و مشکلات رفتاری مشابهای مواجه هستند. آنها از این که مجبورند هر چیزی را سه بار به فرزندان شان گوشزد بکنند، آزرده هستند. ما والدین، وقت زیادی را صرف جرّ و بحث با فرزندان خود می کنیم. از نق زدنها، گریه کردنها، دعوا و کتک کاری ها، از فریاد زدن ها و تهدید کردن فرزندانمان، خسته و درمانده میشویم. گاهی این طور به نظر میرسد که حداکثر کاری که میتوانیم بکنیم این است که آنها را تنبیه بکنیم. به خاطر خشمگین شدن، احساس گناه میکنیم اما به نظر میرسد که خشمگین شدن، تنها راه رسیدن به نتیجة مطلوبمان باشد! خودمان را سرزش کرده و از این که نمیدانیم چه کاری باید بکنیم، احساس ناکارآمدی میکنیم. بعضی وقتها از فرزندانمان متنفر میشویم چرا که رفتار نادرست آنها باعث می شود که احساس بیکفایتی و بدبختی بکنیم.
فرزندپروری مطلوب، کار آسانی نیست. بسیاری از والدین در امر فرزندپروری، موفق نمیشوند نه به خاطر این که والدینی بی کفایت و بی لیاقت هستند و یا فاقد عشق و محبت نسبت به فرزندان خود و یا این که صلاح کودکان خود را نمیدانند بلکه به این خاطر که آنها از لحاظ شخصیتی، والدینی بی ثبات بوده و سهل انگار هستند. این گونه والدین به فرزندان خود نسبت به عواقب رفتار بدشان، هشدارهایی را میدهند اما خودشان، آنها را پیگیری نمی کنند. با صداقت با فرزندانشان رفتار نکرده و حوصله حرف زدن با بچه هایشان را ندارند. والدینی که نمی دانند چه طور فرزندان خود را تربیت بکنند. برنامه ای هم برای این کار ندارند. آنها نمیدانند که خودشان نیز، بخشی از مشکل هستند.
والدین به خاطر الگوهای رفتاری و واکنشی خود، خودشان نیز بخشی از مشکل به حساب می آیند. والدین معمولاً نسبت به رفتارهای کودکان خود به یکی از این دو روش، واکنش نشان میدهند. بعضی وقت ها، به صورت منفعلانه، رفتار کرده و چون نمی خواهند با مشکل فرزند یا فرزندان خود مواجه شوند، سوء رفتارهای کودک را نادیده میگیرند. بعدها، خواهید فهمید که چرا نادیده گرفتن سوء رفتار کودک، وضع را بدتر می کند. بعضی وقتها هم، والدین در برابر سوء رفتار کودک خود، با خشم و عصبانیت برخورد می کنند. باز هم بعداً خواهید فهمید که چرا این رفتار، وضع را بدتر می کند.
شیوة برخورد شما با سوء رفتارهای فرزند خود، سوء رفتارهای آنها را در آینده تحت تأثیر خواهد گذاشت. تا یک حدی، سوء رفتار طبیعی است. به نظر من، سوء رفتار کودکان کم سن و سال تا حدود 5% نسبت به سنشان، طبیعی است. (فکر میکنم بعضی وقتها هم 50% طبیعی باشد!). دانستن این که چه طور با این 5% سوء رفتار باید مقابله کرد، امر بسیار ضروریست. برخورد صحیح با این مشکل میتواند سوء رفتار کودک را از 5% به کمتر از 2% تقلیل داده و برخورد نادرست با آن، میتواند سوء رفتار او را به 10% و یا بیشتر، افزایش بدهد.
دانستن این که چه طور میتوان به سوء رفتار کودک پرداخت، ضروریست اما ضروریتر از آن، دانستن نحوة پیشگیری است. میتوانید با بنا نهادن خطمشی هایی، پیشاپیش از مخمصه های زیادی نجات یابید. والدین موفق به پیشگیری و برنامه ریزی اعتقاد داشته و بیشتر، فعالانه و پیشگیرانه عمل می کنند تا منفعلانه. در صفحات بعدی، راهبردهایی را برای در پیش گرفتن رفتار فعالانه و پیشگیرانه، خواهید آموخت.
۶ عامل که به تربیت فرزندان ما کمک می کند.
۱- شراکت بین والدین و فرزندان
والدین موفق و فرزندان آنها در امر تعلیم و تربیت باهم شریک هستند. والدین موفق میدانند که تعلیم و تربیت یک فرایند آموزشی است نه صرفاً یک تنبیه. والدین موفق میدانند که رفتار و هیجانات آنها بر رفتار و هیجانات کودکانشان تأثیر میگذارد.
۲- مسئولیت پذیری
والدین موفق، الگوی مسئولیتپذیری بوده و تمرکز و انرژی خود را بر جوانب مثبت رفتار کودکان، متمرکز میکنند و نه بر کنترل، بلکه بر تعاون و همکاری بین دو طرف، تأکید میکنند.
۳- طرز فکر صحیح
والدین موفق به فرزندان خود، طرز تفکر صحیح را یاد داده و خویشتنداری را به آنها میآموزند. والدین موفق، خود تکریمی را بر فرزندانشان آموزش داده و میدانند که خود تکریمی سالم، عنصر مهمّی برای توسعة اعتماد به نفس و انعطافپذیری رفتار به شمار میآید.
۴- هم سو با فرزندان پیش رفتن
والدین موفق از فرزندان خود، درس می گیرند و آن دسته از الگوهای رفتاری را توسعه میدهند که باعث کاهش سوء رفتار فرزندانشان می شود. والدین موفق، آدمهایی هستند ثابت قدم، محکم و استوار، روراست و صادق که کارها را با علاقه دنبال می کنند.
۵- کنترل عواطف احساسات، خشم و ناراحتی
والدین موفق موقع عصبانیّت، خود را کنترل کرده و آرام و ملایم، حرف میزنند. از تنبیه های آموزنده استفاده می کنند نه از تنبیه های مخرّب. والدین موفق، فعالیت های خاص را با رفتار خوب از فرزندان می خواهند.
۶- برنامه ریزی و مدیریت
والدین موفق، مسائل و مشکلات را از قبل، پیشبینی کرده و برای خود، برنامهریزی دارند. برای پرداختن به دعواها، نافرمان یها، جرّ و بحث کردن ها و مبارزهطلبی های کودکان خود، راهبردهای پیشگیرانه و مبتکرانهای دارند. والدین موفق، برنامه هایی دارند که توسط آنها به کودکان خود، ارزش انجام دادن کارهای معمول، به دست آوردن پول توجیبی و انجام تکالیف را یاد میدهند.
در خصوص رفتار کودک و والد، تئوریهای زیادی وجود دارد. بسیاری از نویسندگان، یک تئوری را می پذیرند و سعی میکنند که ایده های آنها برای هر والد و کودکی، کارگر افتد. بعد از آزمایش این رویکرد، فکر کردم ناکافی است. از آن جایی که هر کودک و والدی منحصر به فرد است لذا، بایستی از روشها و تکنیکهای متعددی بهره جست. از هر تئوری، بایستی بهترین را به کار گرفت. کتاب حاضر، صدها ایده در این خصوص را در اختیار شما قرار میدهد. همیشه همه این ایدهها، مؤثر نیستند بنابراین، لازم است ایده هایی را انتخاب کنید که برای شما مفید و مؤثرند.
منبع:
کودکان طلایی
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼