۱۸۸۳۵۱
۱۰۰۵
۱۰۰۵

دروغ گفتن به کودک، شما هم؟

ما همواره فرزندانی را دربرابر خود می بینیم که دنیایی از شوق، هیجان و البته خواسته های رنگارنگ را با خود همراه دارند.

وقتی نوزاد بهانه می گیرد یا آنکه برای یک لحظه حالت گریه به خود گرفته و بعد می خندد بعضاً با خنده و شوخی به او گفته می شود: آی دروغگو! ای شیطون! مامان رو گول می زنی و ... شاید این جملات اولین تعامل نوزاد در دنیای جدید با کلمه "دروغ" باشد و البته در سال های بالاتر و همزمان با تکامل مغزی فرزندان، شناخت آنها از این مفهوم توسعه می یابد و دروغگویی را به عنوان یک رفتار ناپسند در ذهن خود ضبط و نگهداری می کنند.
در چنین شرایطی سطحی از حساسیت نسبت به دروغ و دروغگویی در کودکان شکل می گیرد. آنها با دقت محیط اطراف و البته نزدیکان خود را رصد می کنند تا ببینند این رفتار مورد نکوهش، فقط مختص آنهاست یا آنکه اطرافیانشان نیز به نوعی درگیر آن هستند؟! در این زمان رفتار نامناسب والدین یا بهتر بگوییم بی دقتی و سهل انگاری آنها می تواند چینش مفاهیم در ذهن فرزندان را کاملا به چالش کشیده و کار را تا جایی پیش ببرد که پدر یا مادر توسط فرزند متهم به دروغگویی شوند.

اعتماد
یکی از مشهورترین تست های روانشناسی با نام تست مارشمالو که در دهه 60 میلادی انجام شد مثال خوبی برای آنچه مطرح شد، خواهد بود.
والتر میشل مبتکر این تست تعدادی کودک را به اتاقی که روی میز آن شیرینی مارشمالو قرار داشت دعوت کرده و به بچه ها می گوید: می توانند این مارشمالو را بردارند و بخورند اما اگر 15 دقیقه صبر کنند و به کلوچه دست نزنند علاوه بر کلوچه روی میز یک کلوچه دیگر هم جایزه می گیرند.
میشل سعی داشت اثبات کند بچه هایی که تحمل داشته و 15 دقیقه را طی می کنند در آینده نیز انسان هایی موفق و با اراده هستند و حتی در ازدواج نیز عملکرد بهتری دارند اما سال ها بعد محققان دانشگاه روچستر در آمریکا طی یک آزمایش جدید گروه هایی از بچه های 3 تا 5 ساله را در تست مارشمالو وارد کردند اما به تعدادی از آنها پس از 15 دقیقه هیچ پاداشی ندادند (و البته کلوچه های روی میز هم که توسط گروه بی تحمل ها! خورده شده بود) و بدین ترتیب آنهایی که 15 دقیقه به امید دریافت جایزه مانده بودند دست خالی از تست خارج شدند.
این گروه چند روز بعد مجددا در تست مارشمالو قرار داده شدند؛ آنها این بار کلوچه روی میز را برداشتند و خوردند زیرا "اعتماد"ی به حرف آزمایش گر (که اگر نخورید، یکی دیگر به شما می دهیم) نداشتند. دروغ به عنوان یک تجربه بد می تواند اعتماد را از میان ببرد.

خواسته های بی پایان!
ما همواره فرزندانی را دربرابر خود می بینیم که دنیایی از شوق، هیجان و البته خواسته های رنگارنگ را با خود همراه دارند:
- مامان برای من اسباب بازی می خری؟
- بابا منو سینما می بری چون یه فیلم جدید آورده که دوستام دیدن و می گن خیلی باحاله!
- می شه این هفته بریم خونه دایی تا من با بچه هاش بازی کنم؟
- برام می تونی یه جامدادی دکمه دار جدید بخری؟
- و ...
اینها جملاتی هستند که شاید روزانه دهها بار از جانب فرزندان ما تکرار می شوند و حتی اگر با همه آنها موافقت هم داشته باشید بازهم یک مدل جدید از آن دربرابرتان قرار می گیرد! پس در این شرایط با آن همه سختی های مرتبط با مسائل شغلی، اقتصادی، گرفتاری های روزمره و ... چگونه می توانیم رفتاری مناسب را برای تعامل با فرزندان خود انتخاب کنیم؟ راستش خیلی ها ساده ترین راه را انتخاب می کنند: دروغ گفتن به کودکان.
در یک پژوهش که بین ۲۰۰ خانواده آمریکایی، کانادایی و چینی انجام شد، دانشمندان دریافتند که هر چه موقعیت تربیتی مهم تر باشد، والدین با خیال آسوده تری دروغ می گویند!

راهکار
1 - در ابتدا یک قانون بین خودمان می گذاریم و آن ممنوعیت دروغ است: من به فرزند خود هرگز دروغ نخواهم گفت؛ هرگز و هرگز!
2 - بر اساس سن کودک مان باید رفتارهایی را از قبل در ذهن خود آماده کنیم تا هر گاه نمی توانیم به یک خواسته کودک پاسخ مثبت دهیم، به جایش دروغ نگوییم. مثلاً در برابر کودک 3 - 2 ساله باید از مکانیزم "انتقال حواس" استفاده کنیم یعنی حواس او را از آنچه می خواهد به یک چیز دیگر معطوف کنیم.
برای بچه هایی که سن شان کمی بالاتر است، می توانیم به جای "انتقال حواس" از "پیشنهاد جایگزین" استفاده کنیم و به جای حذف کامل درخواست فرزندمان پیشنهاد جدیدی به او بدهیم، مثلا "خرید این به جای آن".
اشتباه نکنید گاهی خرید یک استیکر چند هزارتومانی دقیقا اثر یک خرید چند صد هزارتومانی را دارد به ویژه برای فرزندانی که در سنین دبستان قرار دارند زیرا شوق خرید، همراهی با والدین و گشت زدن در فروشگاه حتی اگر حاصل اش یک استیکر رنگارنگ شود بازهم برای فرزندتان می تواند جذاب و اثر گذار باشد.
با افزایش سن فرزندان، می توانیم به جای "انتقال حواس" و "پیشنهاد جایگزین" از "مذاکره" استفاده کنیم. بچه های بزرگ تر از این که طرف مذاکره واقع شوند، احساس خوبی خواهند داشت. آنها در عین حال، بهتر متوجه دروغ والدین می شوند و نیز، از "نه" شنیدن مستقیم نیز خوش شان نمی آید. بنابر این، بهترین روش مذاکره با آنهاست و یادمان باشد که در هر مذاکره ای باید امتیازی دهیم و امتیازی بگیریم. اگر می خواهیم ابزار استراتژیک مذاکره همواره در اختیارمان باشد، باید به گونه ای با فرزندان مان گفت و گو کنیم که انتهای مذاکره، آنها هم راضی باشند و الّا هر وقت به آنها بگوییم بیا با هم حرف بزنیم، در دل خواهند گفت که باز می خواهد حرفش را بر من تحمیل کند.
3 - هر چند که قرار شد دروغ نگوییم اما دروغ هایی که فوراً برملا می شوند را موکداً ممنوع کنیم. مثلاً کودک مان تا لحظاتی دیگر آمپول خواهد خورد و ما می گوییم: نترس ! اصلاً درد ندارد. و لحظاتی بعد در حالی که هنوز طنین صدای ما در گوش کودک مان است، درد ناشی از آمپول را با تمام وجود می چشد و ما را دروغگو می داند. در این جور مواقع، باید از ادبیات دیگری استفاده کرد، مثل: تو پسر/دختر شجاعی هستی و می تونی پیروز بشی... دردش فقط برای چند ثانیه است... یا به شوخی: من که موقع آمپول زدن، از درد خنده ام می گیره، تو چی؟ و... .
مثال دیگری از دروغ هایی که زود لو می روند و ما را دروغگو می کنند، بیدار کردن بچه هاست: "ساعت 8 شد، نمی خوای مدرسه بری؟" و کودک با استرس از خواب بیدار می شود و می بیند که ساعت 7:10 است. خب! بدیهی است که ما را دروغگو خواهد دانست و سرمایه اعتماد ما، در دقایق صبحگاهی اندک اندک آب می شود. دفعه بعد، اگر واقعاً هم ساعت 8 باشد، کودک به هوای این که ما دروغ می گوییم، ترجیح خواهد داد دقایقی بیشتر از خواب صبحگاهی لذت ببرد.
امروز می برمت پارک، شب می رویم خانه عمو، فردا برایت دوچرخه می خرم و ... از آن دروغ هایی هستند که زود لو می روند ولی خیلی هم رایج اند! طفلک بچه ها!
4 - زمانی که تامین خواسته فرزندمان حداقل در کوتاه مدت غیرممکن است به جای یک پاسخ منفی فوری یا دروغ، از فرزندمان زمانی برای بررسی درخواست اش بخواهیم. این درخواست، البته برای خردسالان چندان موثر نخواهد بود زیرا دامنه تحمل زمانی آنها بسیار اندک است ولی برای فرزندان بزرگ تر، بسته به درکی که پیدا کرده اند می توانیم از مکانیزم "زمانی برای بررسی" استفاده کنیم. مثلا او از ما یک کنسول بازی ویدئویی که حداقل 4 میلیون تومان قیمت دارد می خواهد و خرید آن در شرایط کنونی برایمان ممکن نیست. ممکن است ما 4 میلیون تومان هم داشته باشیم و اگر بگویید ندارم، دروغ گفته ایم و ممکن است دروغ مان لو برود (مثلا وقتی فردای آن روز یخچال خانه را عوض می کنیم). پس، به جای پاسخ فوری، وعده تو خالی یا دروغ، از او زمان بخواهیم.
5 - آستانه تحمل خود را در برابر گریه های مطالبه گرانه کودک مان بالا ببریم. مثلاً وقتی کودک مان در خیابان، اسباب بازی کودک دیگری را می خواهد و در عین حال، تکنیک انتقال حواس هم کار نمی کند، نه تسلیم او شویم و نه به او دروغ بگوییم (برویم خودم برایت می خرم). برای پدر و مادر سخت است اما اگر چند بار تحمل کنیم و دروغ درمانی هم نکنیم، رفته رفته کودک از این قبیل رفتارها دست بر می دارد چون رفتارش توسط ما تقویت نشده است.
6 - و در نهایت، اگر حرفی زدیم، باید به آن عمل کنیم. اگر هم به هر دلیل نتوانستیم، باید (و باید) به او توضیح دهیم که چرا نتوانستیم به وعده خود عمل کنیم تا او ما را دروغگو نپندارد.
فراموش نکنیم با هر دروغی که به فرزندمان می گوییم، بخشی از سرمایه اعتمادمان را از بین می بریم و بدون این سرمایه، روندهای تربیتی ما در سال های آتی، بسیار سخت و حتی گاه غیرمکن خواهد بود.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.