۱۸۸۵۲۶
۸۱۸
۸۱۸
پ

رشد اضطراب در کودکان، نقش روابط نخستین

اگر کودکِ کمرو، احساس حمایت کند و تواناییِ سازگاری را به خوبی در خود پرورش دهد، ممکن است دچار اختلال اضطرابی نشود.

حدود ۱۰ درصد اشخاص، به طور غیر عادی به هر نشانۀ خطری، حساس هستند. این ویژگی در کودکان، از ۲۱ ماهگی قابل تشخیص است و در نتیجه به نظر می رسد که بخشی از خلق و خوی مادرزادی کودک باشد.
این کودکان در ۲۱ ماهگی در برابر هر وضعیت تازه ای چنان واکنش نشان می دهند که گویی در خطرند. آنها احتیاط شدید نشان می دهند و تقریباً از هر فرد و وضعیت جدیدی اجتناب می کنند.
این ویژگی را که برای نخستین بار دکتر جرُمی کاگان در دانشگاه هاروارد شرح داد، وقفۀ رفتاری می خوانند؛ زیرا به نظر می رسند در کودکان دارای این ویژگی، گرایش متعارف کودکان خردسال به کاوش در پیرامون خود، دچار وقفه شده است.
وقتی گروهی از این کودکان را در طول چند سال زیر نظر گرفتند، دیدند درصد افرادی که بعدها دچار اختلال های ناشی از اضطراب بالینی می شوند، بالاتر از حد معمول است.
به یاد داشته باشید که فقط ۲ یا ۳ درصد کودکانی که در ظاهر کمرو هستند، دچار اختلال های جدی ناشی از اضطراب می شوند. اما ۷ یا ۸ درصد باقیمانده چه می شوند؟ آنها یاد می گیرند که خود را وفق بدهند. این کودکان می آموزند که با وجود خلق و خوی خجالتی شان، همۀ کارهای سایر همسن هایشان را انجام دهند.

نقش روابط نخستین
اگر کودکِ کمرو، احساس حمایت کند و تواناییِ سازگاری را به خوبی در خود پرورش دهد، ممکن است دچار اختلال اضطرابی نشود. به نظر می رسد که حمایت و سازگاری همراه هم باشند؛ چرا که آن گروه از کودکان پیش دبستانی که از رابطۀ پایدار و حامیانۀ مادرانشان برخوردارند، سازگاری بهتر و نگرانی کمتری نشان می دهند تا آنهایی که از چنین رابطه ای محرومند.
رابطۀ حامیانه و پایدار، بر این مبنا شکل می گیرد که پدر و مادر به نشانه های اضطراب فرزندشان حساس می شوند و می توانند آنها را خوب درک کنند و پیوسته به این نشانه ها واکنش نشان دهند.
کودکانی که با چنین پدران و مادرانی بزرگ می شوند، مطمئن می شوند که پدر و مادر می توانند اضطراب آنها را تسکین دهند و همواره تکیه گاهشان باشند. کودکان با سرمشق قرار دادن پدر و مادر، سرانجام تواناییِ سازگاری را در خود پرورش دهند.
هرچه کودکان در زمینۀ سازگاری موفق تر بشوند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنند. آنگاه به زندگی به چشم منطقۀ مین گذاری شده نگاه نمی کنند، بلکه زندگی برایشان ماجرای شگفت آوری می شود که باید آن را کشف کنند. حتی اگر رابطۀ نخستین شما با کودک حساستان، پایدار و حامیانه نبوده باشد، فرصت را به کلی از دست نداده اید.
اول باید بدانید که اگر کودک خلق و خوی بسیار ناسازگاری داشته باشد، حتی بهترین پدر و مادرها هم نمی توانند به سادگی،
رابطۀ مناسبی با او برقرار کنند. ممکن است نتوانید از کودکی که مدام شکایت می کند یا برعکس، ناراحتی اش را به درستی ابراز نمی کند، همواره و با قاطعیت حمایت کنید.
دوم، حتی نوزادانی که رابطۀ اولیۀ بی نقصی نداشته اند هم می توانند بعدها تواناییِ خوبی برای سازگاری پیدا کنند. بنابراین همیشه می توانید به فرزندتان کمک کنید تا تواناییِ سازگاری را بیاموزد و هرچه زودتر این کار را شروع کنید بهتر است.

تعادل بین حساسیت و سازگاری
کودکان سازگاری که در خانواده احساس امنیت می کنند نیز ممکن است دچار اضطراب بشوند. رشد اضطراب در کودکانِ حساس، بستگی دارد به آسیب پذیری ذاتی نسبت به اضطراب و حمایت والدین و کسب تواناییِ سازگاری.
امکان دارد کودک بسیار آسیب پذیر، حتی با وجود حمایت عالی خانواده، دچار اختلال های ناشی از اضطراب بشوند. کودکانی که آسیب پذیری ذاتی کمتری دارند، ممکن است فقط در صورت وجود خشونت یا سایر ضربه های عاطفی جدی، دچار اختلال های ناشی از اضطراب بشوند. معمولاً این کودکان به روان درمانی نیاز دارند تا با مشکلات عاطفی شان روبه رو شوند.
معمولاً کودکان، می توانند تعادل بین آسیب پذیری و سازگاری و حمایت را حفظ کنند تا آنکه رویدادی تنش زا، اختلال اضطرابیِ خاصی را ایجاد کند.
برای حفظ تعادل، می توان فشار را کم کرد و حمایت یا توانایی سازگاری را افزایش داد، اما بعید است که آسیب پذیری ذاتی تغییر کند. در درازمدت، پدر یا مادر نمی تواند همیشه در کنار فرزندش باشد و او را حمایت و از هر فشاری حفظ کند. وانگهی، کودکی که همواره زیر چتر حمایت پدر و مادرش قرار دارد، نمی تواند در آینده، در جهان بزرگسالان خوب عمل کند. برای همین است که سازگاری، تا این حد اهمیت دارد.

اضطراب در طول زندگی
برای پدر و مادرها اغلب این پرسش مطرح است که آیا کودکان مضطرب، در طی رشد، اضطراب را کنار می گذارند یا مضطرب تر می شوند؟ اگر برخی کودکان را تشویق کنیم تا با ترس هایشان روبه رو شوند، در ضمنِ رشد، می توانند توانایی و مهارت های مربوط به سازگاری را کسب کنند. به عبارتی، می توان گفت که آنها ترس هایشان را پشت سر می گذارند.
اما کودکانی که از ترس هایشان فرار می کنند، ممکن است به کلی زیر بار این ترس ها فلج بشوند. اگر کودکان مدتی طولانی از فعالیت های مناسبِ سنشان اجتناب کنند، امکان اینکه فراگیری بعضی مهارت های ارزنده را از دست بدهند، وجود خواهد داشت.
چنین کودکانی، به چند نفری که می توانند با آنها رابطه برقرار کنند (معمولاً افراد خانواده)، روز به روز بیشتر وابسته می شوند. این وابستگی روز افزون، موجب افزایش درگیری ها و نزاع های خانوادگی می شود و تواناییِ کودکان برای سازگاری با همسن ها و محیط مدرسه و نیز عزت نفس آنان را کاهش می دهد.
خوشبختانه بیشتر کودکانِ مضطرب می توانند با رویارویی تدریجی با ترس هایشان، بر آنها غلبه کنند. هر بار که کودک با یک وضعیت ترسناک روبه رو می شود، حساسیت کمتری به آن پیدا می کند. اگر کودک به دفعات با وضعیت ترسناک روبه رو شود و هر بار به او کمک کنند تا با مهارت بر اضطرابش غلبه کند، واکنش جنگ یا گریز نسبت به آن وضعیت، در او از بین می رود.
پ

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

مشاوره ویدیویی

    • اخبار داغ
    • جدیدترین
    • پربیننده ترین
    • گوناگون
    • مطالب مرتبط

    برای ارسال نظر کلیک کنید

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.