۱۹۱۰۵۷
۴۷۸۲
۴۷۸۲

رشد روانی کودک، هشت مرحله از همزیستی تا همبستگی

مرحله اول رابطه کودک در این جهان، مرحلۀ همزیستی یا یکی بودن است. کودک وقتی که به دنیا می آید، با مادر یکی است.

کودک از هشت مرحله در دوران رشد روانی خود عبور می کند تا به عشق سالم برسد.

1- همزیستی
مرحله اول رابطه کودک در این جهان، مرحلۀ همزیستی یا یکی بودن است. کودک وقتی که به دنیا می آید، با مادر یکی است. امروزه می دانیم که حتی تا 3، 4 ماه اول، تفاوتی بین دست خودش و اسباب بازی مادرش نمی بیند و توانایی این تشخیص و تفکیک را ندارد.
بنابراین کودک در مرحلۀ اول با مادر و جهات طبیعت یکی است. این همان آرزویی است که بیشتر ما داریم که با کسی این چنین یکی شویم و درآمیزیم که تفاوتی و تفکیکی نداشته باشیم و راز آن همه کوشش انسان برای عشق های بدون حد و مرز است که شاید از همین جا می آید.

۲- چسبندگی
مرحله دوم که حدود یک سالگی است، مرحلۀ چسبندگی و مرحلۀ دوخته شدن است. کودک در یک سالگی به کسی که از او مراقبت می کند که معمولاً مادر است و یا هر کس دیگری چسبیده یا دوخته شده است.
به همین دلیل بزرگترین خطر بین هفت تا شانزده ماهگی یا مطمئن تر، شش تا هجده ماهگی، اضطراب جدایی است. کودک در حدود دوازده ماهگی، با مسئله ای روبه رو است که هرگز نمی تواند مادر را در مقابل خود و به نوعی در کنار خود نداشته باشد و کودکی که سالم است به مرحله ای می رسد که به مادر چسبیده و به مادر دوخته شده است.

3- اعتیاد
حدود سه سالگی، کودک به مرحله ای می رسد که شاید نامش را بتوان اعتیاد گذاشت. به این معنی که معتاد مادر یا عزیزان دیگری است. مفهوم اعتیاد این است که همه چیز را زیر پا می گذارد تا اینکه آن چیزی را که می خواهد به دست بیاورد.
وقتی که از او راضی شد و ارضاء شد، برای مدتی آن را رها می کند و دو مرتبه وقت نیاز، خودش را در شرایط قدیم و گذشته قرار می دهد و آن چیزی را که با آن معتاد است را می خواهد. این حالت را در اعتیاد به مواد مخدر می بینید.
کودک سه ساله ممکن است که با دوستش دو ساعت بازی کند و اصلاً فراموش کند که مادری دارد. اما روزی که به مادر احتیاج دارد، در به در دنبال او می گردد و حتی اگر دو ثانیه مادرش را در جایی که می خواهد یا انتظار دارد، نبیند، سخت آزرده و نگران می شود.

۴- عادت
حدود پنج سالگی کودک به مرحله عادت می رسد. به این معنا که دوست دارد و می خواهد و ترجیح می دهد که با عزیزانش باشد. همه کاری می کند که آن را داشته باشد. اما عادت با اعتیاد متفاوت است.
انسان تحمل نداشتن و نبودن را تا حد و حدودی دارد و احتمالاً می تواند عادت خودش را عوض کند اما با اعتیاد دیگر نمی توان چنین کرد.

5- وابستگی
هشت سالگی مرحلۀ وابستگی است. در 99 درصد تاریخ شناخته شدۀ انسان، بیشتر مردم در همین حد وابستگی مانده اند. وابستگی به دو دلیل اصلی به وجود می آید.
یکی اینکه کودک متوجه می شود که موجود نیازمندی است و احتیاجاتی دارد و خودش از عهدۀ برآوردن این احتیاجات برنمی آید و دوم حضور و وجود هوشی است که به عقل تبدیل شده و به او می گوید که باید بیندیشد و تدبیری داشته باشد.
در چنین شرایطی است که کودک مجبور می شود و به این نتیجه می رسد که باید به عزیزانش بچسبد و از آنها جدا نشود؛ آن هم به خاطر رفع نیازش.
بیخود نیست که بین هشت تا یازده سالگی بزرگترین اضطراب و حتی وحشت کودکان، مرگ پدر و مادر است که آن را به صورت های مختلف مطرح می کنند و پدر و مادر وظیفه دارند که فرزندشان را به آرامشی در این زمینه برسانند.

۶- جدایی
مرحلۀ ششم که بین هشت تا دوازده سالگی است و باید به انجام رسیده باشد مرحلۀ جدایی و رهایی است. به این معنا که کودک باید بین ۸ تا ۱۲ سالگی از پدر و مادر اینجا و آنجا جدا بشود تا به یک نتیجه در دوازده سالگی برسد و آن این است که من بدون پدر و مادرم، هم زنده ام و هم خوب و هم خوش.
وقتی که شب منزل خاله و عمه، دایی و عمو می خوابد، در محل امنی که خاطر او و شما آسوده است، کودک به این نتیجه می رسد که اگر پدر و مادر من نباشند، من نابود نمی شوم. یک چنین توانایی برای رهایی و جدایی کودک ضروری است.
تا آنجایی که باید گفت همان طور که مادر بند ناف فیزیکی کودک را ، حتی با بی رحمی و در وقت تولد او، که هیچگونه توان و امکانی ندارد، جدا می کند؛ پدر و مادر باید جرات این را پیدا کنند که در دوازده سالگی نیز بند ناف روانی فرزندشان را بِبُرند و به او اجازه بدهند که از نظر روانی، موجودی آزاد و مستقل باشد تا بتواند مراحل بعدی را انجام دهد.
متاسفانه چنین دورانی، برای بسیاری از مردم، مسئله ساز و مشکل است و برخی از ما اصلاً آن را دوست نداریم و نمی خواهیم. واقعیت این است که پدر و مادر باید فرزند خودشان را کمک کنند که چنین کنند.

7- استقلال و آزادی
مرحلۀ هفتم که حدود هجده سالگی اتفاق می افتد، مرحلۀ استقلال و آزادی است. در این مرحله کودک به جایی می رسد که باید بتواند روی پای خودش بایستد. با مغز خودش بیندیشد و با زبان خودش حرف بزند و احتمالاً اگر ضرورتی داشت، زندگی خودش را تامین کند. بنابراین در هجده سالگی وقتی که به استقلال می رسیم، معنایش این است که به مرحلۀ خودکفایی رسیده ایم.

۸- همبستگی
مرحلۀ هشتم که بین هجده تا بیست و دو سالگی است، مرحلۀ همبستگی خواهد بود. به این معنا که جوانی که در هجده سالگی به استقلال رسیده و بر روی پاهای خودش ایستاده و با احساس و اندیشۀ خودش زندگی می کند و توان این را دارد که نیازهای خودش را برآورده کند و ناچار به نوعی جدا و تنها شده؛ اما مستقل و آزاد، مایل نیست اینگونه زندگی کند.
بنابراین مرحلۀ همبستگی به معنای این است که گرچه من به شام شب محتاج نیستم و تو هم نیستی، ولی شبی را می توانیم با هم بگذرانیم و اگر من یا تو یا هر دو گرسنه شدیم، غذایی را خواهیم خورد، نه به خاطر اینکه من چون گرسنه ام به دنبال تو می گردم.
عشق واقعی و حقیقی فقط میان کسانی پیدا می شود که از مرحلۀ استقلال و آزادی گذشته اند و به مرحلۀ همبستگی رسیده اند و این ارتباط را با آزادی و راحتی انتخاب می کنند تا اینکه بر آنها تحمیل بشود.
به همین جهت است که وظیفۀ پدری و مادری این است که در دنیای امروز فرزندانشان را از اعتیاد، عادت و وابستگی دور کنند و به آنها کمک کنند که مرحلۀ رهایی و جدایی را پشت سر بگذارند و به استقلال و آزادی برسند و سپس آنها را کمک کنند که در آخرین مراحل بین هجده تا بیست و دو سالگی به همبستگی که مساوی و معادل عشق و محبت میان انسان هاست، نائل شوند.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.