کودکی که دروغ میگوید، چجوری راستگو می شود؟
دکتر ژان پیاژه روان شناس تکاملی معروف کشف کرد که کودکان تا حدود چهار سالگی براساس خشنودی والدینشان رفتار میکنند.
همه ما در بسیاری از مواقع دروغ میگوییم و با تغییر شکل دادن واقعیت میکوشیم دروغ هایمان را توجیه کنیم؛ ولی وقتی یکی از کودکانمان دروغ کوچکی میگوید، بسیار عصبانی و برآشفته میشویم. فهم تفاوت میان واقعیت و دروغ مشکل است و شکلگیری این فهم در کودک، به زمان نیاز دارد.
دکتر ژان پیاژه روان شناس تکاملی معروف کشف کرد که کودکان تا حدود چهار سالگی براساس خشنودی والدینشان رفتار میکنند. بدین معنا که: «هر چیز مامان و بابارو خوشحال کنه خوبه و هر چیز باعث بشه عصبانی و ناراحت بشن بده.» بیتردید، اگر دختر کوچکی به مادرش بگوید که گلدان مورد علاقه او را شکسته است، مادرش خیلی عصبانی میشود. از آنجا که عصبانی کردن مادر بد است! راه حل واضح و روشن کودک این است که بگوید گلدان را نشکسته. و به همین ترتیب، کاملا طبیعی و عادی است که کودکی در حالی که دور لب و دهانش آغشته به مربا است، مستقیم به چشمان مادرش نگاه کند و بگوید که اصلا روحش از وجود مربا خبر نداشته است! گرچه ممکن است دانستن این واقعیت عصبانی کننده باشد؛ ولی یاد گرفتن تفاوت بین حقیقت و دروغ و افسانه نیاز به زمان دارد. حتی کودکان کلاس اول هم ممکن است به خوبی این تفاوت را درک نکرده باشند.
دکتر آرتور اپل بی، طی گفت و شنودی با هشتاد و هشت کودک بین شش تا نه ساله دریافت که فقط ۲/۱۸ درصد از شش سالهها این تفاوت را کاملا فهمیدهاند؛ ولی تا حدود نه سالگی تقریبا همه کودکان میفهمند که داستانها واقعی نیستند و حدود ۹۰ درصد آنها اطمینان دارند که «سیندرلا» شخصیتی تخیلی است و دیو و جن و پری هم وجود ندارند. زمانی که کودک به تشخیص میان واقعیت و رویا میپردازد، همچنین یاد میگیرد که دروغ، دروغ است حتی اگر مصلحتی باشد. در حدود هفت سالگی، کودک نسبت به دروغ گفتن احساس بدی پیدا میکند حتی اگر کسی متوجه دروغگویی او نشده باشد. کودک در این سن، مفهوم کار بد، مجازات و جنایت را درک میکند و شاید میترسد که حتی اگر والدینش برای دروغگوییاش او را تنبیه نکنند، خدا او را مجازات کند.
کودک در حدود یازده یا دوازده سالگی به ارزیابی واقعیتها میپردازد که طبق نظریه دکتر پیاژه، نشانگر بلوغ و تجربه کودک است. در این سن، کودک این موضوع را درک می کند که جامعه بر مبنای اعتماد بنا شده است و اگر نتواند اعتماد مردم را جلب کند، شکست خواهد خورد. آرمانگراهای فردا، همین جا است که شکلگیری شخصیت خود را آغاز میکنند. بنابراین، دروغگویی و راستگویی در سنین مختلف، تعابیر مختلفی دارد. وقتی کودکتان دروغ میگوید آن را یک مشکل شخصیتی نپندارید، بلکه از راهحلهایی که در پی آمدهاند استفاده کنید تا کودک، بر حسب سطح فهم و درکش بتواند راستگو باشد.
۱- مفهوم حقیقت را به کودک بیاموزید
در اینجا روشهایی برای کمک به کودک دو، سه یا چهار سالهتان ارائه شده تا تفاوت میان حقیقی و غیر حقیقی را دریابد.
2- از مواقع بازی استفاده کنید
در هنگام بازی، موقعیتهای فراوانی وجود دارد که با کودک، تفاوت بین واقعیت و رویا را تمرین کنید. مثلا فرض کنید که پدر کودک، برای او شکلک در میآورد و وانمود میکند که هیولاست و کودک، حتی اگر پدرش ماسک به چهره نداشته باشد، باز هم میترسد. شما به عنوان مادر، میتوانید با کودک صحبت کنید و به او بگویید: آیا بابا واقعا یک هیولاست؟ آیا اصلا میشود بابا هیولا باشد؟ اصلا مگر هیولا وجود دارد؟ برای او توضیح دهید که دیو و هیولا و به قول بچهها «لولو» واقعیت ندارند و «خیالی» هستند و نباید آنها را باور کند.
3- اتفاقات و مواردی که پیش میآیند، میتوانند عامل شروع کننده بحث در این مورد باشند
برای کودک توضیح دهید که وقتی به او میگویید: «وای چقدر بچه شیرینی؛ الان میام میخورمت» شوخی میکنید و نمیخواهید او را بخورید. گرچه، ممکن است او را گاز بگیرید و دردش بیاید! از برنامههای تلویزیون، فیلمها و کتابها بهره بگیرید تا در مورد تفاوت افسانه و حقیقت با کودکتان سخن بگویید. وقتی کودک در حال تماشای تلویزیون، به ویژه برنامههای کارتونی با فیلمهای پرتحرک است، درباره اینکه آیا امکان وقوع چنین چیزهایی ممکن است یا نه، صحبت کنید. توضیح دهید که چرا بله و چرا نه! آیا انسان میتواند پرواز کند؟ آیا سوپر من وجود دارد؟ آیا یک گربه میتواند یک دینامیت قورت دهد، و منفجر شود و بعد پا به فرار بگذارد؟ آیا اگر یک سگ، زیر غلطک آسفالت برود، مثل کاغذ پهن میشود و بعد به حالت اول بر میگردد؟
4- وقتی برای کودکتان داستان میخوانید، در پی فرصتی باشید که برای او تفاوت میان داستان و زندگی واقعی را توضیح دهید
از کتاب فروشی بخواهید که کتابهای مناسب سن کودکتان را به شما معرفی کند.
5- به کودکتان کمک کنید تا تفاوت میان رویا و واقعیت را دریابد
بداند که هرچه در رویا باشد و ما آرزوی آن را داشته باشیم، واقعیت نمییابد. جان کوچولو به دوستش میگفت که یک اسب دارد و در حال توصیف اسب سفید و زیبایش بود. در حالی که او اصلا اسب نداشت. مادرش به او گفت که درست است که او گاهی سوار اسب پلاستیکیاش میشود و سواری میکند و صدای اسب از خودش در میآورد؛ ولی هنوز یک اسب واقعی ندارد. بنابراین، مادر به جان پیشنهاد کرد که به دوستش بگوید، شوخی کرده و واقعیت را توضیح دهد. همه کودکان گاهی «چاخان» می گویند یا بلوف میزنند.
6- الگوی رفتاری خوبی برای کودکتان باشید
کودکان همچون دوربین فیلمبرداری هستند. هر چه را که میبینند یا میشنوند، ضبط میکنند و بعد آن را عینا اجرا میکنند؛ به ویژه اگر فیلم را از اعمال کسانی که دوستشان دارند، ضبط کرده باشند. روشن است که والدین، نخستین کسانی هستند که کودک از آنها تقلید میکند؛ بنابراین بکوشید تا الگوی راستگویی برای کودکتان باشید. برای مثال: اگر در مکانی که باید بلیط بخرید، سن کودک را دروغ بگویید تا پول بلیط ندهید، بیتردید، کودک به این موضوع توجه خواهد کرد. حتی ممکن است او با گفتن این جمله: «من که سه سالم نیست. چهار سالمه!» شما را شرمسار کند. وقتی پلیس راهنمایی شما را به دلیل رد شدن از چراغ قرمز، متوقف میکند و شما برای اینکه جریمه نشوید، دروغهای بزرگ میگویید، کودک گیج میشود که چگونه شما میتوانید داستان ببافید، ولی او نمیتواند. بعضی دروغها نه تنها به کسی ضرری نمیرساند یا مسالهای را زیر سؤال نمیبرد، بلکه باعث میشود که خیری به کسی برسد و خلاصه اینکه آن دروغ، کوچک و بیضرر و مصلحتی باشد. تفهیم این مطلب برای کودک، بسیار دشوار است؛ ولی به مرور زمان، او تفاوت میان دروغهای زشت و رفتار درست اجتماعی را خواهد آموخت. از همین
حالا، بکوشید تا با رفتار درست خودتان، الگوی خوبی برای کودک باشید.
7- باعث دروغگویی کودک نشوید
اغلب، والدین به نحوی درباره اعمال ناشایست کودک توضیح میخواهند که باعث دروغگویی او میشوند. بد کوچولو در آشپزخانه در حالی که شیشه مربا شکسته و روی زمین در اطراف او پخش شده، ایستاده است. مادر تد سراسیمه به آشپزخانه میدود و میپرسد: «د، آیا تو از کمد بالا رفتی و شیشه مربا رو انداختی زمین ؟!» و تد با نگاه معصومانهای میگوید: «نه...» حالا تد به دردسر افتاده، چون هم شیشه مربا را انداخته و هم دروغ گفته است. در چنین شرایطی، حتی راستگوترین کودکان نیز دروغ میگویند.
8- سؤال نکنید
به جای سؤال کردن، به صورت جمله خبری به کودک بگویید که چه کاری انجام داده است. بهتر بود مادر تد چنین میگفت: «واقعا از دستت عصبانیام، چون از کمد بالا رفتی و شیشه مربا رو شکستی»!
9- وقتی امری بدیهی است، انکار کودک را نادیده بگیرید و به اصل ماجرا بپردازید
اگر کاملا اطمینان ندارید که کودک مقصر است، باز هم سؤال نکنید. نظرتان را به روشنی بگویید. اگر گلدان شما افتاده و شکسته است و شما واقعا فکر نمیکنید که تقصیر سگ باشد، به کودک بگویید: «فکر نمیکنم کارسگ باشه، به نظرم تو این کار رو کردی!»
10- جریمه دروغگویی را از جریمه رفتارهای نادرست دیگر، جدا کنید
برای کودک توضیح دهید که اگر راست بگوید، کمتر عصبانی میشوید و دروغگویی جریمه او را دوبرابر خواهد کرد؛ و به گفته خود عمل کنید.
11- تنبیهتان نباید آن قدر سخت باشد که کودک ترجیح دهد دروغ بگوید
اگر کودک را به طور مداوم و به شدت تنبیه کنید، او برای گریز از تنبیه، به دروغگویی خواهد پرداخت و بدین ترتیب، او شانسش را امتحان خواهد کرد، اگر شما نفهمید که او دروغ گفته، از تنبیه شدن رهایی یافته است و اگر هم بفهمید چیزی از دست نداده. به خاطر داریم که کودکی گفت: «بدتر از تنبیه که نمیشه!» بنابراین، این کودک همیشه دروغ میگفت.
12- ابتدا کودک را برای عمل نادرستش تنبیه کنید و بعد به مسأله دروغگویی او بپردازید و از پیامدهای خاصی استفاده کنید
بدین معنا که دو تنبیه جداگانه، که نباید خیلی شدید باشد، در نظر بگیرید. پیامدی مناسب برای عمل نادرست کودک در نظر بگیرید و به علت دروغگویی، آن را کمی شدیدتر کنید یا از جریمه مجزایی برای دروغگویی استفاده کنید و علت همه تنبیه شدنها را برای کودک توضیح دهید. اگر تنبیه بیاجازه دست زدن به شکلاتها این است که کودک دوروز شکلات نخورد، باید جریمه اضافی برای دروغگویی او، دو روز دیگر محرومیت از خوردن شکلات باشد نه یک هفته محرومیت. اگر کودکتان به شما میگوید که به منزل دوستش میرود، ولی سر از جای دیگری در میآورد و میخواهید او را سه روز از بیرون رفتن از خانه محروم کنید جریمه دروغگویی او نباید بیش از اضافه کردن سه روز دیگر باشد. به این ترتیب، کودک خواهد فهمید که با راستگویی، جریمه اش نصف حالتی خواهد بود که دروغ بگوید.
13- راستگویی را تقویت کنید
تقویت راستگویی، حتی مهمتر از جریمه کودک به علت دروغگویی است. شما باید کودک را به رفتارهای شایستهای چون راستگویی و درستکاری، ترغیب کنید.
14- کودک را برای راستگوییاش تحسین کنید
این روش، سادهترین راه برای تشویق راستگویی است. اطمینان یابید که کودک را به گونهای متناسب با سنش تحسین میکنید. برای مثال، شما با کودک سه، چهار سالهای روبرو میشوید که شیشه مربا را شکسته است. کودک، مکث کوتاهی میکند و به جای اینکه بگوید «من نکردم»، میگوید «ببخشید!» فورا به او بگویید، از راستگویی او بسیار خوشحالید و رفتارش عالی است؛ بعد جریمهای برای شکستن شیشه مربا تعیین کنید.
15- دفتری برای راستگویی تهیه کنید
دفتری تهیه کنید و اعمال و رفتار خوب کودک از جمله راستگویی او را در آن بنویسید. این کار را هر روز انجام دهید. در حضور کودک، بخش هایی از یادداشتها را برای افراد دیگر بخوانید.
16- برای راستگویی به کودک پاداش بدهید
در صورت امکان، از پیامدهای منطقی برای پاداش دادن به راستگویی استفاده کنید. اگر کودک به شما راست میگوید که کجا بوده، به او بگویید، از این به بعد به او اطمینان دارید و به او اجازه خواهید داد به جاهای بیشتری برود. اگر دیدید کودک، همیشه سر وقت بر میگردد و فقط به محلهای مجاز میرود، این رویه را ادامه بدهید و به او اطمینان کنید.
17- اگر کودک شما قبل از اینکه شما بفهمید، نزد شما آمد و گفت که چه کار کرده، او را کمتر از حالت معمول تنبیه کنید
البته، اجازه ندهید کودک از این روش برای فریب دادن شما استفاده کند. در صورتی که کودک، سابقه دروغگویی دارد، استفاده از پاداشها و نمودارهای پیشرفت، میتواند کمک کننده باشد. وقتی اسکات که قبلا زیاد دروغ میگفته، به درستی میگوید که کتابش را در مدرسه جا گذاشته است، به او پاداش دهید و کمک کنید تا راهحل مناسبی برای این مشکل بیابد. وقتی رفتار راستگویی را در کودک تقویت و تثبیت کردید تحسینها و پاداشها را به تدریج کاهش دهید.
18- در صورت دروغگویی مداوم و جدی، از یک متخصص کمک بخواهید
کودکان بزرگتر از ده سال که به طور مداوم دروغهای بزرگ میگویند، ممکن است دچار مشکلات جدی عاطفی و روانی باشند. برخی کودکان، نمیتوانند بین رویا و واقعیت تفاوتی بگذارند. برخی دیگر میدانند که به رویا بافی مشغولند؛ ولی اصلا از این موضوع احساس ناراحتی نمیکنند. تمام این کودکان به مشورت با یک متخصص نیازمندند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼