قوه تخیل در کودکان، همچین بد هم نیست!
کودک چشمش به هر چیز که می افتد می خواهد بداند چیست و قوه تخیل بسیار قوی ای دارد.
کودک چشمش به هر چیز که می افتد می خواهد بداند چیست و قوه تخیل بسیار قوی ای دارد. او مسائل را کنار هم می چیند و نتیجه گیری می کند و هر چیزی را به خودش ربط می دهد.
وقتی که حرفی درباره قطار می شنود ، میخواهد بلافاصله بداند که آیا روزی سوار قطار خواهد شد؟ هنگامی که درباره مرضی حرفی می شنود دلش می خواهد بداند که آیا آن را خواهد گرفت؟
اندکی تخیل چیز بدی نیست:
وقتی که کودک سه چهار ساله ای قصه ای را سر هم می دهد ، به آن معنی که ما بزرگترها فکر می کنیم ، دروغ نمی گوید. تخیل کودک برای او بسیار روشن و واقعی جلوه می کند.
او واقعا نمی دند که واقعیت کجا تمام و تخیل از کجا شروع می شود. برای همین کودک عاشق آن است که برایش قصه تعریف کنند و یا کتاب بخوانند و از فیلم می ترسد و برای همین نباید او را به سینما برد.
اگر کودک گاهی قصه هایی می سازد ، لازم نیست از جا بپرید و یا کاری کنید که کودک احساس گناه کند و یا تا زمانی که با بقیه بچه ها می جوشد و بچه سرحال و شادی است ، ابدا ضرورت ندارد که در مورد خیالبافی های او نگران شوید.
از سوی دیگر اگر کودک بخش اعظم وقت خود را صرف به هم بافتن ماجراهای خیالی و دوستان تخیلی می کند و مهم تر از همه این که خودش هم آنها را باور می کند ، باید این سوال در ذهن شما ایجاد شود که آیا زندگی واقعی او به حد کافی رضایت بخش هست یا نه.
درمان این مشکل آن است که کودک همسن و سالی را برایش پیدا کنید که با او بازی کند و از زندگی لذت ببرد.
سوال دیگر این است که آیا کودک در ارتباط با پدر و مادر و همراهی با آنها راحت است ؟ یک کودک نیاز دارد که والدین ، او را در آغوش بگیرند و پشت خود بگذارند و راه ببرند.
او دلش می خواهد در گفتگوهای دوستانه و شوخی های پدر و مادرش شرکت کند. همانطور که یک آدم گرسنه ، خواب تکه های بزرگ شکلات را می بیند ، اگر بزرگترهایی که در حول و حوش بچه هستند آدم های منزوی و گوشه گیری باشند ، او خواب همبازی های همراه و همدل را میبیند.
اگر پدر و مادرش دائما از او ایراد بگیرند ، کودک برای کارهای خارج از قاعده ای که انجام می دهد ، یک موجود خیالی شرور را اختراع می کند تا همه گناهان را به گردن او بیندازد.
اگر کودک در تخیلات خود زندگی می کند و نمیتواند خود را با بقیه بچه ها تطبیق بدهد ( مخصوصا بچه های ۴ ساله ) باید از روانپزشک اطفال کمک بگیرد تا مشخص کند که کودک از چه کمبودی رنج می برد.
گاهی هم مادری که همیشه در عالم خیال سیر کرده و از این که فرزندش خیالباف است بسیار خوشحال می شود ، سعی میکند باران قصه و حکایت را بر سر او ببارد و مادر و بچه ساعت ها در سرزمین پریان سیر می کنند.
بازی ها و داستان های بقیه بچه ها در مقایسه با قصه های مادر ، ضعیف هستند. به این ترتیب ممکن است کودک از علاقه اش نسبت به آدمها و چیزهای واقعی دور شود و بعدها برای انطباق با دنیا مشکلات بیشتری پیدا کند.
من نمیخواهم بگویم که مادر از تعریف کردن قصه های پریان یا داستان های ساختگی بترسد ، بلکه منظورم این است که باید تعادل را حفظ کرد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼